مصاحبه محمد رضا خاتمی با روزنامه اعتماد در مورد نقش اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از رویدادهای خبرساز هفته پیش بود. وی در این مصاحبه طولانی گفت که اصلاحطلبان علیرغم تحمل هزینههای زیاد از جمله زندانها، اذیت و آزارها، محرومیتهای سیاسی و… برای منافع ملی از حقوق خود گذشتند و با استقبال از تغییر رویه حکومت در ۲۴ خرداد ۹۲، مسائل خرداد ۸۸ را به دست فراموشی سپردند.
این موضعگیری با واکنش تند اصولگرایان وبهخصوص جریانهای نزدیک به محافل امنیتی آنها مواجه شد. آنها از موضع بالای خاتمی و ادعای مبنی بر بخشش بر آشفتند. به باور آنها نظام در جریان اعتراضات انتخاباتی مظلوم واقع شد و در موضع طلبکار است و با بزرگواری از کنار تخلفات اصلاحطلبان و حامیان موسوی و کروبی گذشته است!
محسنی اژهای در جریان مصاحبه مطبوعاتی هفتگی خود به این موضوع اشاره کرد که دستگاه قضایی برخورد جدی لازم با فتنهگران را نداشته است و تلویحا تهدید کرد در صورتی که احساس شود مدافعان جنبش سبز فعال شده و دنبال مطالبات خود بروند، آنگاه مدعیالعموم وارد شده و برخورد خواهد کرد.
اما علت اصلی خشم و برآشفتگی مسوولین دستگاه قضایی و غالب اصولگرایان بخصوص مدافعان گفتمان سوم تیر ریشه در هراس آنها از احیای گفتمان جنبش سبز دارد. آنها با محوریت رهبری و با چراغ سبز وی در جریان انتخابات ۸۸، فاز نهایی پروژه حذف اصلاحطلبان و بخش تجدید نظر کرده جناح خط امام به همراه حلقه یاران هاشمی رفسنجانی را کلید زدند و به سرانجام رساندند. اما رییس جمهور شدن حسن روحانی و سر بر آوردن گفتمان اعتدال وی برنامه آنها را به هم زده است.
در مقطع فعلی اولویت اصولگرایان افراطی جلوگیری از بازگشت دوباره اصلاحطلبان به قدرت و تکرار عصر اصلاحات است. از اینرو با تفکیک اصلاحطلبان به نیروهای پایبند به نظام و قائل به براندازی میکوشند پتانسیلهای دولت روحانی منجر به گشایش فضای فعالیت برای خاتمی و هواداران میانه و رادیکالش نگردد. آنها همین حساسیت را با درجات کمتری نسبت به رفسنجانی دارند.
هسته محوری حساسیت اصولگرایان و مدافعان استبداد ولایی بر دفاع محمد رضا خاتمی از عملکرد اصلاحطلبان و موسوی و کروبی در گذشته است و با ایستادگی بر سر آن مواضع مشکل دارند. آنها انتظار دارند اصلاحطلبان نیز رویکردی مشابه امثال برخی از وزرای روحانی که رسما انتساب فتنه به جنبش سبز و مشی موسوی و کروبی را پذیرفتند، اتخاذ نمایند.
اما در عین حال محور مشترکی نیز بین دیدگاه محمد رضا خاتمی با اصولگرایان و رهبری وجود دارد. گذشت و عبور از مسائل سال ۸۸ و بایگانی کردن آن در موزه تاریخ حلقه ارتباطی است که آنها را به هم پیوند میدهد.
محمد رضا خاتمی حرف سید محمد خاتمی را تکرار میکند که با عبور از مسائل جنبش سبز، طرفین را به عذرخواهی و جبران تضییع حقوق متقابل دعوت مینماید. بعد از انتخابات برخی از اعضای بلند پایه جبهه مشارکت چون سعید حجاریان نیز با طرح مسائلی حاشیهای چون «تدلیس» کوشیدند مساله تقلب در انتخابات را نفی نمایند. آنها در اصل برای هموار سازی مسیر سیاست ورزی و مزربندی با کنش رادیکال ختم جنبش سبز را اعلام و از سازگاری آن با گفتمان بنفش روحانی سخن راندند.
البته معلوم نیست این موضع مورد اجماع و توافق همه اعضای حزب مشارکت باشد. مصطفی تاجزاده، پورنجاتی و علی مزروعی موضع متفاوتی دارند. اما بررسی سابقه حزب مشارکت نشان میدهد این حزب در سر بزنگاههای سیاسی و موقعیتهای استراتژیک نهایتا دنباله روی مواضع سید محمد خاتمی میشود و یا درمقابل وی نمیایستد. در این زمینه تا کنون اجماع نظر بین همه فراکسیونهای حزب مشارکت وجود داشته است.
در فضای کنونی و اشتیاق برخی از اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت و پایان بخشی هر چه سریعتر به انزوای سیاسی، طبیعی است فراموشی مسائل جنبش سبز و عبور و گذشت مطرح شود.
اما مسئله اصلی در اینجا است که این سمت گیری، حداکثر موضع اصلاحطلبان است در صورتی که همه اعضا بر روی آن اتفاق نظر داشته باشند. اما این دیدگاه تمامیت جنبش سبز و فعالان در اعتراضات فراگیر سال ۸۸ را در بر نمیگیرد.
بخش مهمی از حامیان و حاملان جنبش سبز و در راس آنها موسوی، کروبی و رهنورد چنین دیدگاهی ندارند. مطالبات و خواستههای جنبش سبز نه از یادها رفته است ونه از آنها عبور شده است. همانطور که مهدی کروبی از زندان پیغام داد او آماده است تا دادگاهی علنی برگزار شود تا وی نه تنها به مسائل رخ داده در خرداد ۸۸ بپردازد بلکه ریشههای قبلی آن را نیز آشکار سازد. بخش قابل اعتنایی از نیروهای جنبش سبز هنوز در گفتمان جنبش بسر میبرند و مسئله اصلیشان در سیاست تحقق مطالبات جنبش سبز است. برخی از رای دهندگان به روحانی نیز با این تصور شیخ اعتدال را برگزیدند که راه برای رفع حصر وسیاست ورزی موسوی و کروبی مساعد گردد.
زنده بودن جنبش سبز در دو سطح است. نخست تعیین تکلیف وضعیت انتخابات آن دوره، شناسایی و مجازات آمران و عاملان تضییع حقوق ملت و از جمله سرقت رای آنها وخیانت به امانت مردم و دلجویی و جبران خونهای به ناحق ریخته شده است.
همچنین از افرادی که حیثیت آنها مورد حمله قرار گرفت و هزینههای گوناگونی را پرداخت کردند باید اعاده حیثیت شود. در سطح دیگر مسئله تحقق خواستها و اهداف جنبش سبز در فضای سیاسی است. باید تغییری جدی در عرصه عمومی کشور ایجاد شود.
گفتمان اعتدال روحانی همسانی با جنبش سبز ندارد و به لحاظ استراتژیک در تقابل با آن قرار دارد. حسن روحانی به شهادت مواضعی که بعد از انتخابات اختیار کرده است خواهان فراموشی و عبور از جنبش سبز است. جنبش سبز فقط مسئله انتخابات نیست. با اعتراض به عدم سلامت در اعلام نتایج آرا شروع شد ولی گسترش یافت و بعد تبدیل به مطالبه حقوق اساسی ملت شد. همانگونه که حجت السلام کروبی بیان کرده است اصلاحات ساختاری و اساسی در کشور باید ایجاد شود تا مطالبات مردم به صورت واقعی و کامل متحقق گردند.
گفتمان اعتدال روحانی ادامه جنبش سبز و اعتراضات انتخاباتی نیست بلکه بدیل آن است. بدیلی که اصحاب قدرت خودکامه در هراس از کابوس اوج گیری دوباره اعتراضات خیابانی به آن رضایت دادند. درک تفاوت راهبردی بین این دو و در عین حال کشف حوزههای مشترک در سطح تاکتیک امری کلیدی در گذار به دموکراسی است.
گفتمان روحانی یک عقبگرد سیاسی به فضای قبل از دوم خرداد است که برجستهسازی اقتصاد و افزایش توسعه بر گشایشهای سیاسی، بهبود حقوق بشر و رفع موانع آزادیهای سیاسی تقدم مییابند.
از سوی دیگر مفهوم گذشت نیز در فضای کنونی سیاسی ایران با بدفهمی همراه شده است. سخنان محمد رضا خاتمی مصداق روشنی از این بد فهمی است. بخشش یک فضیلت است اما هنگامی صورت میگیرد که ظالم و فرد ستم کننده در موضع پشیمانی و ندامت قرار بگیرد. حقیقت ظلم و تضییع حقوق روشن شده باشد. در اصل بخشش در شکل مناسبش حالت پسینی نسبت به دادخواهی دارد. باید حقیقت ماجرا معلوم شود و از همه مهتر پلشتی و قبح حق لگد مال شده و تخلف صورت گرفته آشکار گردد. طرفین منازعه این انکشاف و عریانی حقیقت را پذیرفته باشند، آنگاه هنگام بخشش است. البته بخشش را هم باید فرد و یا افرادی که به آنها ظلم شده است انجام دهند. دیگران فقط میتوانند توصیه نمایند اما نیابتی برای بخشش و گذشت از سوی صاحبان حق ندارند.
در شرایطی که هیچ تغییری در مواضع گذشته حکومت پدید نیامده است، کماکان بر تنور خشونت و نفرین پراکنی میدمد، با گستاخی فراوان به تحریف و اتهام زنیهای شنیع میپردازد، از هر وسیله ناشایست و غیر اخلاقی برای توهین و بدنام سازی جنبش سبز فروگذاری نمینماید، حقوق افراد کشته شده کماکان نادیده گرفته میشود، به خانوادههای جانباختگان بیحرمتی میگردد، مرتضویها هنوز بر سریر قدرت جای دارند، موسوی، کروبی و رهنورد در حصر هستند، بخشی از زندانیان جنبش سبز هنوز گرفتار حبس ظالمانه عمله استبداد دینی هستند، مطالبات جنبش سبز تحقق نیافته است و…
در چنین فضایی جایی برای گذشت از طلبها وجود ندارد و بر عکس باید به سمت نقد کردن طلبها پیش رفت. البته آقای محمد رضا خاتمی و اصلاحطلبان میتوانند از حق خودشان بگذرند ولی این نسخه را نمیتوانند برای همه بپیچند.
این کار بخشش نیست بلکه باعث جریتر شدن اصحاب قدرت و اقتدار گرایان میشود و آنها را در ایجاد مانع در برابر تحولات و قرار دادن مسیرهای فرعی پیشروی جنبش دموکراسی خواهی مصممتر میسازد. زمانی که جنبش سبز به صورت قابل قبولی به خواستههایش رسید آن وقت صحبت از بخشش و گذشت وجاهت دارد.