بررسی روند کارناوالی شدن راهپیمایی ۲۲ بهمن

مراسم راه پیمایی ۲۲ بهمن امسال از جنبه شکلی تفاوت‌های بارزی با سالیان گذشته داشت. این بار تصاویر غیر متعارفی که با حال و هوای تاریخی راهپیمایی‌های گذشته سنخیتی نداشت، قابل مشاهده بود. برخی چنان لباس پوشیده بودند و یا با نشان‌هایی خاص به جمع تظاهرات کنندگان پیوسته بودند که گویی برای تفریح بیرون آمده‌اند. زوج‌های جوان و خانواده‌ها نیز نمود بارزی در راهپیمایی و تصاویر ارائه شده از آن داشتند.

108271_795

بررسی صحنه‌های مختلف به نوعی نمایانگر یک کارناوال بود. البته کارناوال شامل همه افزادی که در راهپیمایی شرکت کرده بودند نمی‌شود و آنها به بر حسب سنت همیشگی گرد هم آمده بودند. ولی برخی که چهره‌های متفاوتی داشتند، رفتاری مشابه شرکت در کارناوال بروز دادند البته مشابه این روند در راهپیمایی ۱۳ آبان منتها در سطحی خفیف تر و محدود تر دیده شد.

به نظر می‌رسد این اتفاق طبیعی نبوده و حاکمیت عمدا می‌کوشد تا بخشی از ظرفیت مراسم را به کارناوال اختصاص بدهد. مزیت این کار ایجاد تنوع کاذب و نمایش صوری فراگیری و همبستگی آحاد مختلف جامعه است که حکومت می‌کوشد تا چنین تصویری از موقعیت خود به افکار عمومی دنیا مخابره نماید. کارناوالی‌ها همه جا نماد‌های حکومت و بخصوص عکس‌های رهبری و آیت الله خمینی را در دست گرفته بودند.

کارناوال پدیده شناخته شده‌ای در دنیا است. خنده و شادی مهمترین ویژگی کارناوال است. منتها این خنده چه شادی را نشان دهد و چه طنز آلود و تمسخر آمیز باشد هدفی دو وجهی را دنبال می‌کند و فاقد پیام مشخص سیاسی و اجتماعی است. کریستوا به خوبی نشان داده است،منطق کارناوال منطق صدق و کذب،یعنی منطق علی و معلولی علم و فرهنگ جدید نیست بلکه منطق کیفی دو وجهی است که در آن بازیگر خود تماشاگر نیز هست.

کارناوال یک گسست موقت و کوتاه از نظم موجود است. کارناوال به تمامی چیزهایی اطلاق می‌شود که چهارچوبی خارج ار رفتار موسوم و مورد پذیرش داشته باشند. کار کرد دو وجهی آن پارادوکسیکال است . هم به قدرت که به آن مجوز رسمی می‌دهد مشروعیت می‌دهد و هم در عین حال با خنده و به سخره گرفتن تمامی قواعد و نظم‌ها خصلتی ویرانگر را به نمایش می‌گذارد.

به نظر می‌رسد مسئولان جمهوری اسلامی نیز به مانند اصحاب قدرت در دوران قرون وسطی اروپا تصمیم گرفته‌اند مراسم‌های آئینی حکومت تبدیل به رخصتی کوتاه برای حضور نماد‌ها و رفتار‌هایی شود که در شرایط عادی تحمل نمی‌گردد و مجازات در پی دارد. در قرون وسطا مردم در روزهای معینی از سال اجازه داشتند که موقتا از نظم اجتماعی اطاعت نکنند و به حال خود رها باشند.

حال جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگی چنین مجوزی را صادر کرده است. هدف تقویت ساختار قدرت و ترمیم مشروعیت تباه شده است و ایجاد امید محدود برای بخشی از نا راضیان فرهنگی و کسانی که مقاومت حکومت در برابر سبک زندگی مطلوب شان از آنها عنصری عاصی می‌سازد.

اما همه ظرفیت و پهنای مناسبت‌های یوم الله به این برنامه اختصاص داده نشده است. ارزش ‌های مد نظر حکومت در جای خود حضور دارند. ترکیب ناسازواره و نا همگون فوق بنیاد غیر اصیلی را فاش می‌سازد که می‌کوشد مجاز را به جای حقیقت بنشاند. این در هم آمیختگی نشانگر تنوع واقعی و طبیعی جامعه نیست. بلکه التقاطی پریشان است که می‌کوشد ویترینی از کالا‌های بدلی را در جلوی چشمان جامعه قرار داده و به آنها بفروشد.

اینجا است که کارکرد دو وجهی کارناوال می‌تواند در میان مدت گرفتاری برای حکومت ایجاد کند و ارزش‌ها و نماد‌هایی را تقویت نماید که هژمونی فرهنگ رسمی را به چالشی جدی بکشاند. این کارناوال می‌تواند اسب تروایی شود و همه تلاش‌های شادی ستیز حکومت در سه دهه گذشته را خنثی سازد. وقتی شادی ارزش شود و یا از ضد ارزش بیرون بیاید. وقتی دیگر محصور در الگوی مطلوب و تجویزی حکومت نباشد و سبک‌های مختلفی را در بر بگیرد، مسیر خودش را می‌رود. خامنه‌ای به ریسک بزرگی دست زده است او می‌خواهد از مظاهر مدرنیته به صورت تاکتیکی و ابزاری در تثبیت گفتمان سنت گرایی ایدئولوژیک استفاده کند. اما این سازه ناهماهنگ می‌تواند خودی‌ها را نیز متزلزل سازد. کارناوال جدیت و عصبیتی که قرار است از ناحیه‌های مشت‌های کوبنده امت حزب الله به دشمنان و دنباله‌های داخلی آنان نثار شود را به تمسخر می‌گیرد.

خنده و شادی کارناوال همانگونه که متوجه خود افرادی است که می‌خندند اما هم سوژه است و هم ابژه. هم می‌خندد وهم می‌خنداند و این جدیت مورد نیاز حکومت و بازسازی گفتمانی و سیاسی اقتدار آن را با مشکل مواجه می‌سازد.

راهپیمایی ۲۲ بهمن چه از منظر شکلی و چه محتویی تفاوت‌های زیادی کرده است. در سالیان نخست بستر حضور همه کسانی بود که به حقانیت انقلاب ضد استبدادی و ضد سلطنتی باور داشتند. انحراف جاده انقلاب به استبداد دینی در لوای ولایت فقیه باعث شد تا از خیل کسانی که در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردند بعد از سال ۶۰ کاسته شود. اما هنوز کاریزمای آیت الله خمینی و تعلق به اصل انقلاب، جمعیت در خور توجهی را روانه خیابان‌ها می‌کرد. ویژگی مشترک این دوره‌ها جدی بودن و آرمانی بودن تظاهرات بود. البته حاکمیت وقت از فرصت تظاهرات برای ارسال پیام‌های ویژه خود استفاده می‌کرد. این روند بعد از رهبر شدن خامنه‌ای شدت یافت. به موازات افزایش اخراجی‌ها از نظام سیاسی و تنگ تر شدن حلقه حاکمیت، از شمار راهچیمایی کنندگان نیز کم شد. البته هستند کسانی که علی رغم همه اعتراضات و انتقاد‌ها باز به خاطر نوستالوژی انقلااب و تاکید بر آموزه‌ها و ارزش‌های اولیه در مراسم آئینی ۲۲ بهمن شرکت می‌کنند. در دهه هشتاد خصلت حکومتی راهپیمایی ۲۲ بهمن پر رنگ تر شد. البته بعد از سال‌های نخست به تدریج میراث خواران انقلاب سکان هدایت مراسم ۲۲ بهمن را در دست گرفتند و آن را تبدیل به مراسم شعاری و تجلیل‌های تو خالی نمودند.

اما حکایت امسال متفاوت بود که پای کارناوال و پاد فرهنگ نیز به میان کشیده شد تا سیمای راهپیمایی از چهره سنتی دگرگون شود و فرصتی برای شادی و تفریح مردم در عرصه عمومی خلق گردد. امری که در روز‌های عادی پر خطر است. اما تضمینی وجود ندارد که فرجام کارناوالی شدن مناسبت‌های رسمی لزوما به نفع حکومت تمام شود و چه بسا چون موریانه‌ای بنای گفتمان سلطه و استبداد ولایی را از درون تهی سازد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.