دولت مستعجل قبح‌زدایی از پورمحمدی

مصطفی پورمحمدی در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوال ایسنا درباره‌ جزییات برخورد غیرانسانی و خشونت آمیز با زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ اوین، گفت:«ما تحقیقات اولیه را انجام دادیم و دیدیم که درگیری نبوده و طبق روال عادی از بندهای زندان اوین بازرسی‌هایی شده تا کسانی که اشیای ممنوعه مانند موبایل و سیم کارت خارج از قاعده معمول در اختیار دارند، مورد بازرسی قرار گیرند.»

pour

وی افزود: «در دو اتاق از زندان اوین مقاومت‌هایی از سوی زندانیان صورت گرفت و برای خود اشخاص مشکلاتی به وجود آورد و یکی دو نفر از زندانیان در این بازرسی دچار جراحت مختصری شدند.»

او نسبت به ملاقات خانواده زندانیان سیاسی مضروب شده چنین واکنش نشان داد: «خانواده زندانیان درخواست ملاقات سریع کردند ولی باید بگوییم که اتفاقی نیفتاده است که ملاقات سریع بخواهند. مجلس هم خواستار پاسخگویی ما شده است. مجلس موظف است خودش هیات بفرستد و بعد گزارشاتی را ارائه بدهد.»

اما قوه قضاییه و سازمان زندان‌ها بر خلاف نظر پورمحمدی به خانواده زندانیان یاد شده ملاقات داد و آن‌ها وابستگان خود را با بدن‌های همراه با جراحت و سر‌های تراشیده مشاهده کردند تا معلوم شود که بخش مسلط قدرت عامدانه می‌خواهد نشان دهد که برخورد با زندانیان صورت گرفته و تکذیب‌های ظاهری و رسانه‌ای تغییری در اراده حکومت برای پایان بخشیدن به ارتباطات غیر رسمی بین بیرون و داخل زندان ایجاد نمی‌کند. البته زندانیانی که شدیدتر آسیب دیده بودند و در سلول انفرادی بسر می‌برند، اجازه ملاقات پیدا نکردند.

طبق برخی از گزارش‌ها قرار است بزودی فیلمی از درگیری‌ها در زندان در تلویزیون پخش شود و در ادامه پروپاگانداهای قبلی سیاست قوه قضاییه وسازمان زندان‌ها در ارائه تصویر مطلوب خود از ماجرا و محکوم کردن زندانیان و حامیان آن‌ها اجرا شود.

به نظر می‌رسد سناریوی حکومت نمایش وسائل ارتباطی مکشوفه ادعایی برای اثبات وابستگی زندانیان به رسانه‌های خارجی از جمله بی بی سی است. اما هدف بلندتر واکنش به مطالبات حقوق بشری پارلمان اروپا و تداوم الگوی اقتدار گرایانه در حکمرانی و رویه‌های امنیتی و قضایی است.

موضع‌گیری پورمحمدی وزیر دادگستری دولت اعتدال در وهله نخست انتظارات خوش‌بینانه از دولت روحانی را به چالش می‌کشد. عده‌ای بعد از وقوع حادثه تاسف بار ضرب و شتم سنگین برخی از زندانیان بند ۳۵۰ اوین خواستار دخالت روحانی و تشکیل کمیته حقیقت یاب شدند!

اما اظهارات پورمحمدی چون آب سردی بود که بر سر این تصورات غیر واقع‌بینانه ریخته شد. بعید است روحانی موضع متفاوتی با وزیر دادگستری‌اش بگیرد و یا حتی اگر نظر مخالفی داشته باشد آن را علنی سازد.

اظهارات پورمحمدی و نوع نگاه وی به مسائل کاملا با سوابق منفی امنیتی وی تطبیق می‌کند. او از زمانی که وزیر دادگستری شد نیز رفتاری متفاوت با گذشته خود بروز نداده است.

موضع‌گیری اخیر او سند دیگری بر ابطال توجیهاتی است که عده‌ای از مدافعان گفتمان اعتدال و رای دادن به حسن روحانی از منظر بهبود حقوق بشر در ایران طرح کرده و می‌کنند. آن‌ها وقتی روحانی فرد خشونت‌طلبی چون پورمحمدی که دستش به خون انسان‌های بی‌گناه زیادی آلوده است، از عاملان و صحنه آفرینان جنابت در دوران سیاه سیاسی در ایران بعد از انقلاب بوده و هیچ‌گاه نیز نسبت به گذشته تاریک خود ابراز ندامت نکرده است را به سمت وزارت دادگستری برگزید، شروع به استدلال کردند که پورمحمدی می‌تواند به دلیل اعتماد دستگاه قضائی و امنیتی می‌تواند با آن‌ها مذاکره کرده و نظر آن‌ها را برای کاهش فضای امنیتی و نقض حقوق بشر جلب نماید.

نگاه خیال‌بافانه و کاریکاتوری مستتر پشت این نگاه که مرز‌های آن با آگاهی کاذب معلوم نیست، از همان ابتدا معلوم بود که راه به جایی نمی‌برد. وزارت دادگستری اساسا یک نهاد تشریفاتی است که وظیفه انجام امور تدارکاتی و امکانات لجستیکی قوه قضائیه را در دست دارد. وزیر دادگستری نقشی در تصمیم گیری‌ها وتصمیم سازی‌های قوه قضائیه ندارد اما شخصیتی به مانند پورمحمدی با سوابق و نظراتش اگر حتی میانجی‌گری هایش نیز موثر باشد معلوم است طرف اقتدارگرایان و مدافعان سیاست ارعاب و وحشت را خواهد گرفت.

البته افرادی که این مواضع را طرح کرده و می‌کنند آنقدر هوش و فهم سیاسی دارند که متوجه این قضیه بشوند، اما آن‌چه باعث می‌شود این نظرات را طرح کنند نوع نگاه آنان به قدرت است. آن افراد اگر چه غالبا مدعی هستند که اعلامیه جهانی حقوق بشر را قبول دارند و خواهان برقراری موازین حقوق بشری در ایران هستند، اما این مساله نه برای آن‌ها اولویت دارد و نه به عنوان قید وشرطی برای سیاست‌ورزی آنان بشمار می‌آورد. بلکه در بهترین حالت معیاری در کنار معیار‌های دیگر است که نقش تعیین کننده و غالب را ندارد.

برای آن‌ها در تحلیل آخر ملاحظات ایدئولوژیک، غرب ستیزی، شیفتگی به ایده‌ها و برساخته‌های ذهنی و از همه مهم‌تر جایگاه آنان در تحولات سیاسی است. اگر موقعیت خود را در اتفاقات سیاسی اعم از رادیکال و محافظه کار مثبت ارزیابی کنند حامی آن حرکت شده و برخورد‌های سیاسی آن‌ها تابعی از این پشتیبانی می‌شود واصول ثابت ومشخص رفتاری رنگ می‌بازد.

در انتخابات اخیر این افراد مصلحت سیاسی خود را در رای دادن به روحانی و تقویت پروژه سیاسی وی دیدند و از رفتن کشور به سمت تغییر‌های بنیادی احساس خطر کردند. نتیجه این شد کسانی که خود از قربانیان نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی هستند به حمایت تلویحی انتخاب پورمحمدی بر مسند وزارت دادگستری پرداختند و تعارض انتخاب روحانی با وعده‌ها و برنامه‌های انتخاباتی‌اش را توجیه و پرده‌پوشی کردند.

اگر چه باور آن‌که فردی توجیه‌گر انتخاب کسی شود که جزو هیات قضائی صادر کننده دستور اعدام خیلی زیادی از هم بندان وی در زندان بوده است یا کسی که اساسا در افشاگری علیه حلقه سازمان دهنده قتل‌های زنجیره‌ای و از جمله پورمحمدی منزلت سیاسی و اجتماعی کسب کرده بود، دشوار و دور از انتظار بود، اما بررسی تاریخ معاصر و رفتار بازیگران سیاسی ایران آشکار می‌سازد وقتی حقوق بشر معیار اصلی و یا قید عمل سیاسی نباشد و برخورد تزئینی، غیر استراتژیک و یا تبعی با آن صورت بگیرد آن‌گاه انتخاب پورمحمدی و یا دیگر افراد تباهکاری مانند او قبحش را از دست می‌دهد.

از این منظر یکی از نقاط آسیب شناسی وضعیت ناهنجار حقوق بشری در ایران وجود همین نگرش در بخشی از کنش‌گران سیاسی است که به حقوق بشر باور دارند اما در سر بزنگاه‌ها، فاکتور‌های دیگر را در تصمیم گیری‌ها بر آن برتری می‌بخشند.

ولی پورمحمدی طولی نکشید که آب پاکی را روی دست این افراد ریخت و پروژه وجاهت بخشیدن و قبح زدایی از عوامل جنایت و خشونت دولتی در سپهر نیرو‌های معترض زودتر از حد انتظار به پایان خود رسید که پیشاپیش نافرجامی آن معلوم بود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.