مظفر، یهودای اصلاحات

هفده سال از رویداد دوران ساز دوم خرداد ۱۳۷۶ گذشت. دوم خرداد ماهیت متفاوتی با ۲۴ خرداد دارد. اختلاف بنیادین در وجه جنبشی دوم خرداد است. خاتمی محصول این جنبش و عامل فعال شدن آن بود. دوم خرداد فضای سیاسی و فرهنگی جامعه را با پیش از خود تغییر زیادی داد. نیرو های جدیدی را وارد عرصه سیاست کرد. نها دهای تازه پدید آورد. انرژی زیادی خلق کرد. نقطه اوج یک حرکت صعودی تدریجی و رو به جلو بود. اگر چه به فرجام خود نرسید اما دستاورد هایی از آن ماندگار شدند.

n00241688-b

دوم خرداد اگرچه در تحقق هدف نهایی خود ناکام ماند ولی دستاورد های ماندگاری داشت. قدرت جامعه مدنی در مقایسه با قبل از دوم خرداد و توازن قوا بین دولت و ملت افزایش یافت.

در باب دلایل ناکامی جنبش اصلاحی دوم خرداد نظرات گوناگونی ارائه شده است اما هنوز پرونده این بحث باز است. یکی از عواملی که نقش مهمی در ناکامی جنبش اصلاحی داشت. غفلت از وجه جنبشی و ویژگی جدید حرکت اصلاحی بود که با نگاه سنتی در بین کارگزاران جمهوری اسلامی تفاوت داشت.

در اصل جنبش اصلاحی دوم خرداد می خواست فصل نوینی در عرصه سیاسی کشور با انجام اصلاحاتی مهم در عرصه سیاست ورزی در جمهوری اسلامی و با اتکاء به توسعه سیاسی ایجاد نماید. اما بخشی از نیرو های وابسته به جناح چپ حکومت (خط امام) تصور بازگشت به قدرت و عمل در چارچوب دیدگاه های گذشته خود را داشتند. این نیروها و بخصوص سهم خواهی آنها از قدرت نقشی مهمی در ناکامی و جدایی پایگاه حامی از جنبش اصلاحی دوم خرداد داشت. برخی از این نیروها حتی به قرائت سنتی و مطابق با معیارهای جناح چپ تحول نیافته نیز وفادار نماندند و به اردوگاه مقابل اصول گرایان پیوستند.

حسین مظفر یکی از چهره های شاخص این دسته است. مصاحبه وی با خبرگزاری فارس در مورد سالگرد دوم خرداد در شناخت شخصیت کم مایه و خائف در برابر قدرت وی مفید است. جای جای این مصاحبه آکنده ا زدروغ پردازی و تحریف وقایع دوره ریاست جمهوری اول خاتمی است. او بر خلاف بلوفی که زده است اصلا در حد و قامت وزارت نبود و پایگاهی در بین آموزش و پرورشی ها نداشت.

او تنها به خاطر سهم خواهی انجمن اسلامی معلمان وزیر شد. در آنجا هم اتفاق نظر بر روی او وجود نداشت بلکه به طور نسبی رای اش بیشتر از دیگر گزینه ها بود. ملاک انجمن اسلامی معلمان نیز قرار گرفتن شخصی در راس وزارت خانه برای پیگیری مطالبات گروهی آنها ، دستیابی به پست های مدیریتی ارشد و تعقیب ارزش های سنتی بود.

خاتمی به اکراه وزارت وی را پذیرفت. جناح راست بیشترین مشکل را با وی داشت و کمترین رای اعتماد را در بین وزراء کسب کرد. او اصلا سابقه مدیریت درخشانی نداشت و به عنوان فردی تند خو و کم سواد معروف بود.

او تا پیش از وزارت به کسانی در بین چپ های سنتی تعلق داشت که موضع تندی بر علیه خامنه ای مى گرفتند و ابایی از طرح آنها در جلسات نداشت. اما به محض وزیر شدن اسیر تطمیع رهبری شد و با پشت کردن به جنبش اصلاحی و سید محمد خاتمی وزیر خامنه ای و نماینده جناح ضد اصلاحات در دولت شد.

در جریان ملاقاتی که با نگارنده با وی بعد از وزیر شدن داشت او در اولین سخن به تمجید از رهبری پرداخت که ما اشتباه کردیم و خامنه ای آنی نبود که فکر می کردیم. رهبران جناح خط امام اشتباه کردند. بعد تعریف کرد بعد از تعیین کابینه به دیدار رهبری رفتند و او در جمع وزیران گفته بود من نگران بودم که شما رای نیاورید اما بحمدالله اینگونه نشد و من سجده شکر به جای آوردم و…. از همانجا فهمیدم که وی تغییر رویه داده و ترفند خامنه ای در جذب وی کارساز افتاده است.

در همین مصاحبه نیز وی می گوید: “در همان جا[ جلسه اخذ رای اعتماد در مجلس پنجم] صحبت‌های ارزشی را پیش کشیدم و گفتم: این مسئولیت ها برای ما ارزشی ندارد مگر اینکه بتوانیم ان اُقِیمَ حَقّا ، أوْ أدْفَعَ بَاطِلاً. و این جملات امیرالمومنین را در آنجا مطرح کردیم و گفتم ملاک برای من ارزش الهی و دینی است و سعی می‌کنم در آموزش و پرورش که بستر مهمی برای انتقال ارزش‌هاست در این زمینه کار کنم. حضرت آقا دقیقا گوش و تماشا کرده و خیلی خوششان آمده بود. این را خودشان به من فرمودند.”

ادعا های خلاف واقع وی در این مصاحبه زیاد است که در ادامه به چند مورد آنها پرداخته می شود:

رابطه اولیه مهاجرانی و خامنه ای
مظفر مدعی است خامنه ای از ابتدا با انتصاب مهاجرانی به وزارت ارشاد مشکل داشته و مدعی می شود: “توان نتیجه گرفت از صحت انتساب أین سخن به خامنه ای اطمینان حاصل شده است. وی چنین می گوید: “ایشان [ خامنه ای ] فرمودند: “دوربین‌ها را خاموش کنید و خبرنگارها نباشند”، چون با شما حرف خصوصی دارم. همه منتظر ماندیم که حضرت آقا چه می‌خواهند بفرمایند. یک مرتبه فرمودند: “من می‌خواهم با آقای مهاجرانی صحبت کنم. و فرمودند: آقای مهاجرانی! من شما را خوب می‌شناسم دیدگاه‌هایتان را هم می‌شناسم و به آنها نقد هم دارم. نمی‌خواستم مقابل آقای خاتمی ایستادگی کنم و نگذارم شما را وزیر کند، اما با توجه به شناختی که از شما و دیدگاه‌هایتان دارم نمی‌خواهم در کارهایتان کاری کنید که ضد انقلاب خوشحال شود”

در حالی که مهاجرانی با اصرار خامنه ای وزیر شد و به نوعی بر خاتمی تحمیل گشت. خاتمی می خواست موسوی لاری و بعد مسجد جامعی را در راس وزارت ارشاد بگذارد. خامنه ای در ابتدای فعالیت های خوب مهاجرانی در گسترش آزادی های مطبوعاتی در چندین مورد ابراز تعجب کرده بود که چرا مهاجرانی چنین عمل می کند!

حال در این جلسه ساز دیگری نواخته و به بازی های همیشگی خود در قدرت روی آورده است. البته بدیهی بود وزیر ارشاد مطلوب وی امثال میرسلیم ،علی لاریجانی و حسینی بودند اما در قیاس با کاندیدا های دیگر مورد نظر خاتمی از ناحیه مهاجرانی ابتدا کمتر احساس خطر کرده بود. اما بعد ها معلوم شد محاسباتش غلط از کار در آمد.

اختلاف با خاتمی
مظفر مورد توجه قرار گرفتن از سوی خامنه ای و پیگیری مواضع ارزشی را دلیل اصلی روی گرداندن کابینه و اختلاف پیدا کردن با خاتمی ذکر کرده است. اما رصد کردن وقایع ان دوران بطلان این ادعا را نشان می دهد.

عملکرد ضعیف مظفر در وزارت آموزش و پرورش و بخصوص اختلاف مواضع وی با برنامه اصلاحی دوم خرداد منشا نارضایتی بود. از ابتدا هم قابل پیشبینی بود که وی نمی تواند موفق بشود. او عملا دیدگاه های جریان شکت خورده در انتخابات را دنبال می کرد. مظفر نیز تقابل با خواست ملت و به شکست کشاندن برنامه اصلاحی را در قالب ارزش مداری تعقیب می کرد و ستون پنجم مخالفان در دولت بود. او در اصل وزیر رهبری شد.

در حالی که اگر دوم خرداد بوقوقع نپیوسته بود وی هیچگونه شانسی برای مورد توجه قرار گرفتن رهبری را پیدا نمی کرد. اما با توجه به احساس خطر خامنه ای از سویه تحول خواهانه و مدرن دوم خرداد ترجیح داد تا گرایش های چپ سنتی را بپذیرد و نظر منفی قبلی خود در مورد آنها را تعدیل نماید.

مطبوعات
مظفر بمانند خامنه ای مطبوعات دوم خردادی را چون به تعهد خود در خصوص قداست قلم ، گردش آزاد اطلاع رسانی و خبر رسانی درست و تقویت جامعه مدنی عمل می کردند و مضر به حال خودکامگی و اقتدار گرایی در پوشش دین بودند، مورد حمه قرار داده است.

او در این مصاحبه اشاره می کند که بیان خلاف واقع و تملق آمیز وی در شباهت بین حضرت علی و خامنه ای صدای اعتراض وزریران را در اورده است. او خود نیز اعتراف می کند که با خاتمی در زمینه فضای باز فرهنگی و سیاسی مشکل داشته است. اما در جاهایی مدعی است که خاتمی با برخی از انتقادات وی همراه بوده و به عنوان مثال می گوید: “یادم هست که با عصبانیت به مهاجرانی گفت: “این مزخرفات چیست که این مردک گنجی می‌زند و این جور با حیثیت دولت بازی نمیشود؟ چرا جلوی این چیزها را نمی‌گیری؟”

ممکن است خاتمی این حرف را زده باشد اما اختلاف مبنایی خاتمی با مظفر در حدی بود که شکاف بین آنها با این نوع موع گیری های موردی حل نمی شد. او در جایی دیگر می گوید سخنان وی بعد از ۱۸ تیر منجر به آشکار شدن سخصیت واقعی خاتمی شده و تا پیش از آن پرده پوشی می کرده است. مظفر مدعی است بعد از دعوت به راهپیمایی حکومتی در ۲۳ تیر مورد اعتراض وزراء قرار گرفته و ماجرا را این چنین توضیح می دهد:

“گفتم: “بگویید کجای حرف‌های من اشتباه بوده است؟ هر کدام نقص داشته است بگویید کدام است که من اصلاح کنم. دفاع از انقلاب؟ دفاع از ارزش‌ها؟ دفاع از خون شهدا؟ دفاع از آمان انقلاب؟ افشای چهره‌های چماقدار؟ کجایش اشتباه بوده است؟ مصاحبه من علیه دولت بوده است؟ مگر دولت موافق این چیزهاست؟” فکر می‌کردم آقای خاتمی دیگر در اینجا می‌آید طرف ما. گفتم: “اتفاقا ما این کارها را کردیم که دولت یک کمی از اتهام بی‌دینی نجات پیدا کند و بگویند دولت هم مواضع انقلابی خودش را اعلام کرد، چون هرچه باشد من هم از همین دولتم. حتما آقای خاتمی هم خوشحال است که این حرف‌ها را بشنود. شاید آقای خاتمی رویش نشود بعضی از حرف‌ها را بزند و ما وزرا باید از طرف ایشان بگوییم.

همین که این حرف‌ها را زدم، ایشان عصبانی شد و گفت: “تو غلط کردی این حرف‌ها را زدی، تو بیجا کردی، مزخرف گفتی”. من شاخ درآوردم که چرا رئیس دولت این شکلی حرف می‌زند؟”

 

در اصل مشکل فوق از آنجا برخاست که مظفر بدون آنکه سخنگوی دولت باشد مواضع شخصی خود را که مطلوب بخش افراطی حکومت بود به نام دولت در مصاحبه تلویزیونی بیان کرده بود. او با تحریف مسائل و بدون آنکه عامل اصلی فاجعه کوی دانشگاه و تخریب وحشیانه کوی و ضرب وشتم دانشجویان را در نظر بگیرد سناریوی حکومت را تکرار کرد که عده ای چماق بدست به جان مردم مومن افتاده اند و اتوبوس ها را آتش می زنند و با وارونه کردن مسائل دفاع از ولایت فقیه را تبدیل به مساله اصلی کرد.

چماق بدست ها گروه های فشار بودند که از ناحیه نهاد های انتصابی تقویت می شدند. طبیعی بود با فردی که این چنین حق ملت و دانشجویان را تضییع کرده و آب به آسیاب جریان حمله کننده به کوی می ریخت باید برخورد می شد.

موارد فوق نشانگر روند استحاله برخشی از نیرو های سیاسی است که با نشان دادن چهره منتقد نظر معترضان به وضع موجود را جلب می کنند و بعد از صعود به نردبان قدرت به آنها پشت می کنند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.