یک اعدام سیاسی دیگر

غلامرضا خسروی سوادجانی در سحرگاه روز یکشنبه ۱۱ خرداد علی‌رغم فعالیت‌های نهادهای حقوق بشری و جمعی از کنش‌گران سیاسی و مدنی ایران اعدام شد. اعدام وی بار دیگر چهره کریه مجازات مرگ و همچنین بی‌عدالتی حاکم بر دستگاه‌های قضائی و امنیتی حکومت را آشکار ساخت. شنیدن صدای ضجه‌های مادر وی که می‌گفت با افتخار می‌گویند او را اعدام کرده‌اند ،سخت تکان دهنده است.

Gholamreza Khosravi2

پرونده وی از ابتدا با ابهامات و ایراداتی جدی همراه بود. خسروی در سال ۱۳۸۶ در رفسنجان به اتهام کمک مالی و جاسوسی برای سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد. دادگاه انقلاب رفسنجان وی را صرفا به اتهام کمک مالی به سازمان مجاهدین خلق به سه سال حبس تعلیقی و سه سال حبس تعزیری محکوم کرد. با اعتراض دادستان حکم تغییر کرده و به شش سال حبس قطعی در دادگاه تجدید نظر تبدیل می‌شود.

هم‌زمان شکایتی دیگر علیه این زندانی سیاسی در تهران از طرف «وزارت دفاع جمهوری اسلامی ایران» اقامه و پرونده به تهران منتقل شد و وی در «بازداشتگاه ۶۴» متعلق به حفاظت اطلاعات وزارت دفاع در سلول‌های انفرادی به مدت ۹ ماه نگهداری شد. پس از رویدادهای انتخابات بحث‌برانگیز ریاست جمهوری دهم، این زندانی سیاسی هشتم آذرماه سال ۸۸ بار دیگر از سوی قاضی پیرعباسی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و با اتهام محاربه از سوی دادستانی مواجه شد که قاضی پیرعباسی رأی به عدم صلاحیت دادگاه داد و اعلام کرد که به اتهامات این زندانی پیش از این در دادگاه رفسنجان رسیدگی و حکم وی صادر شده است. با اعلام نظر دیوان عالی کشور، قاضی پیرعباسی بار دیگر جلسات دادگاه را برگزار کرد و در نهایت دادگاه انقلاب اسلامی تهران در سال ۱۳۸۹ وی را به اعدام محکوم نمود. این حکم در دادگاه تجدیدنظر عیناً تأیید شد.

او در سال ۱۳۶۰ نیز در حالی که یک جوان ۱۶ ساله بود به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق بازداشت شده و تا سال ۱۳۶۵ زندان به سر برده است.

از آنجایی‌که مراحل رسیدگی به پرونده وی مطابق با آئین دادرسی منصفانه نبوده است و پرونده وی در دادگاه صالح مورد رسیدگی قرار نگرفت و همچنین توجه به سابقه منفی دستگاه قضائی جمهوری اسلامی، لذا اعتبار حکم صادره زیر سوال است. به همین دلیل، بی‌عدالتی دیگری بر سیاهه بلند بالای حکومت ثبت گشت و فردی دیگر قربانی ظلم و ستم استبداد دینی شد.

خانواده خسروی قبول داشتند که وی کمک مالی کرده است اما آن‌ها ادعای حکومت در عکاسی و فیلمبرداری از مراکز نظامی را تایید نکردند. مجازات کمک مالی و حتی عکس برداری از مراکزی نظامی و ممنوعه اعدام نیست.

خسروی نزدیک به ۴ سال زیر حکم اعدام بسر برد و همین مساله نشان می‌دهد دستگاه قضائی نیز در زمینه اجرای حکم اعدام وی تردید داشته است. اما آن‌چه باعث شد سر وی بالای دار برود در تحلیل آخر مسائل سیاسی است. شرایطی سیاسی حکومت و منازعاتی که در داخل اصول‌گرایان در سطحی و بین نهاد‌های انتصابی و دولت روحانی در سطح دیگر وجود دارد فضایی را بوجود آورده است که امثال خسروی که آسیب پذیر هستند و پوشش حمایتی قابل اعتنایی ندارند قربانی شوند.

بخش افراطی اصول‌گرایان از مدت‌ها پیش به دستگاه قضائی فشار می‌آورند که احکام مجازات برخی از زندانیان سیاسی و بخصوص وابستگان به سازمان مجاهدین خلق باید فورا اجرا شوند. بعد از ماجرای ضرب و شتم زندانیان بند ۳۵۰ اوین این درخواست تشدید شد و آن‌ها قوه قضائیه را به تزلزل و ضعف در اجرای قوانین متهم ساختند. بنابراین از این زاویه دستگاه قضائی تحت فشار بود.

اما با توجه وعده‌های روحانی در زمینه شکستن فضای پلیسی و قانونمند شدن رفتار دستگاه امنیتی و رقابتی که در داخل بلوک قدرت وجود دارد نهاد‌های غیر انتخابی می‌خواهند نشان دهند که تغییری در سیاست داخلی و حقوق شهروندی رخ نخواهد داد.

از اینرو افرادی چون خسروی که پشت و پناهی ندارند قربانی قدرت نمائی بخش‌های انتصابی حکومت می‌شوند. ولی تاثیر منفی گفتمان اعتدال در مورد بخش آسیب‌پذیرتر زندانیان سیاسی در این امر محدود نمی‌شود بلکه مصلحت سنجی دولت اعتدال به مانند زمان اصلاحات ایجاب می‌کند تا فتیله فشار از پایین و مطالبه آزادی زندانیان سیاسی پایین کشیده شود تا دولت زیر ضربه نرود و بتواند در پشت پرده مشکلات را حل نماید.

مدافعان گفتمان اعتدال و اصلاح‌طلبان محافظه‌کار استدلال می‌کنند که طرح علنی مسائل باعث حساسیت حکومت و افزایش مقاومت آنها شده و از سوی دیگر توانایی و اراده دولت روحانی نیز زیر سئوال رفته و با ریسک ریزش حمایت‌ها مواجه می‌شود.

از این زاویه است که جواد ظریف به به هیچ وجه حاضر نمی‌شود در زمینه حقوق بشر امتیازی به جامعه جهانی و سازمان ملل داده و انعطافی به خرج دهد. حتی می‌آید به صورت رسمی ادعای کلیشه‌ای و خلاف واقع حکومت را در رسانه‌های بین المللی تکرار می‌کند که در ایران کسی به خاطر عقاید و فعالیت‌های سیاسی‌اش اعدام نمی‌شود!

تاثیر منفی این اظهار نظر وی که به توجیه ماشین اعدام قوه قضائیه می‌پردازد از موضع گیری‌های دولت‌مردان احمدی نژاد و یا بخش‌های انتصابی بیشتر است برای اینکه وی خود را در کسوت یک چهره میانه رو و متکی به حمایت نیرو‌های اجتماعی تحول خواه به جهانیان معرفی کرده است.

همچنین روحانی و حلقه یارانش تا کنون نه تنها سابقه روشنی در زمینه دفاع از حقوق مردم و آزادی‌های اساسی نداشته‌اند، بلکه در مقاطعی خود از عوامل و آمران تضییع حقوق بوده‌اند. به طور مشخص جواد ظریف هیچ سابقه مثبت و روشنی در زمینه آزادی‌خواهی و دفاع از حقوق شهروندی ندارد.

در چارچوب این بنای استدلالی غلط زندانیان سیاسی دور از حلقه‌های خودی و فاقد پایگاه اجتماعی بالا قربانی می‌شوند. از یک سو بخش مدافع موجود و مسلط قدرت برای کارشکنی و تضعیف برنامه‌های دولت روحانی فشار‌ها ر ا افزایش داده و تعداد اعدام‌ها را افزایش می‌دهد. از سویی دیگر مدافعان دولت اعتدال نیز برای جلوگیری از تضعیف روحانی دعوت به سکوت کرده و اعتراض به وخیم شدن و یا عدم بهبود در وضعیت حقوق بشری را بازی در زمین حریف صورت‌بندی کرده و مرتب تذکر می‌دهند برخورد‌های امنیتی و قضائی با مخالفان برای نا امید سازی نیرو‌های معترض به وضع موجود از دولت روحانی است !

در چنین فضائی است که خسروی‌ها قربانی می‌شوند. حکم اعدام وی در اصل مضاعف است از یک سو قربانی بخش افراطی و خشن حکومت است و از زاویه‌ای دیگر قربانی راهبرد غلط دولت روحانی و حامیانش در حل و فصل مشکلات حقوق بشری.

اگر روند کنونی در عرصه سیاسی کشور جلو برود آن‌گاه اعدام خسروی‌ها افزایش یافته و بخش‌های دیگر اپوزیسیون سیاسی و نیرو‌های مدنی معترض نیز بیشتر زیر ضربه می‌روند. مصلحت سنجی‌های دولت روحانی و توصیه‌ها به عدم اعتراض به دولت و یا اعتراض به تداوم مشکلات حقوق بشری بیش از پیش نیرو‌های تحول خواه را در منگنه قرار خواهد داد.

خسروی چشم بر دنیا بست ولی به دلیل مرگ مظلومانه در یاد و خاطر مردم ایران جاودانه می‌شود. اگر چه در سه دهه گذشته هزاران نفر چون خسروی قربانی بیداد استبداد دینی گشته‌اند اما دیر یا زود زمان کشف حقیقت و اجرای عدالت فرا می‌رسد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.