پآیت الله سید محمد شیرازی در سن ۵۲ سالگی بعد از اقامتی ۸ ساله در کویت وارد شهر قم شد. وی به مجرد حضور درس و کلاس های خود را دایر کرد. نگاه منفی آیت الله خوئی و بخصوص تبلیغات نیرو های نزدیک به حزب الدعوه که بعد از انقلاب و برخورد با حکومت عراق به حوزه علمیه قم آمده بودند ، محدودیت هایی را برای وی ایجاد کرده بود. اما در عین حال برخورد مثبت برخی از مراجع برجسته قم باعث شد تا علی رغم فضا سازی های فوق وی بتواند جایگاهی برای خودش در شهر قم فراهم سازد.
مراجعی چون آیت الله ها سید کاظم شریعتمداری، محمد رضا گلپایگانی، شهاب الدین مرعشی نجفی، شبیر خاقانی، سید صادق روحانی و فقیه برجسته و پسر ارشد موسس حوزه علمیه قم شیخ مرتضی حائری با وی ملاقات کردند و حضورش در قم را خوش آمد گفتند.
جلسات کلاس های درس وی ومراسم مذهبی اش شلوغ بود. او به اندازه کویت نتوانست در قم نهاد سازی نماید و دست وی در آن حد باز نبود. اما حسنیه رسول اعظم را در شهرقم تاسیس کرد و در مسجد امام زین العابدین درس هایش را ارائه می داد و حوزه دینی راه انداخته بود.
او علاقمندان و پیروانی پر شور پیدا نمود که آئین های مذهبی را در شکل سنتی دنبال می کردند و در عین حال نگاه سیاسی و اجتماعی نیز داشتند.
آیت الله شیرازی علی رغم اینکه ابزار تمایل کرده بود به دیدار آیت الله خمینی برود. اما آیت الله خمینی بعد از حضور در قم به منزل وی رفته و با او ملاقات کرد و حضورش در قم را خیر مقدم گفت. این جلسه نشانگر نگاه مثبت اولیه هر دو به یکدیگر بود اما در عین حال اختلافات از همان ابتدا روشن شد.
سید محمد شیرازی در آن مقطع در کلیات شبیه آیت الله خمینی فکر می کرد. در فکر تشکیل حکومت دینی بر مبنای اسلام فقاهتی بود. خواهان اجرای قوانین اسلام توسط حکومت بود. اما تعریف وی از حکومت اسلامی و نوع برخورد با جامعه فرق می کرد. همچنین نگاه فقهی وی نیز با آیت الله خمینی تفاوت داشت. اما در اینکه باید در فکر وحدت جهان اسلام و تقابل با استکبار و بخصوص اسرائیل بود با وی هم نظری داشت.
در این دیدار آیت الله شیرازی خواستار روشن شدن تکلیف مسائل مطرح شده در عراق با آیت الله خمینی از جمله شورای فقها، تعدد احزاب و تطبیق قوانین اسلامی شده بود. نزدیکان آیت الله شیرازی مدعی هستند که مسئله شورای فقها را آیت الله شیرازی در عراق سال ها پیش از انقلاب مطرح کرده بود و آیت الله خمینی موافقت خود با این طرح را در میان گذاشته بود . اما آیت الله خمینی در قم این پیشنهاد را نمی پذیرد و نقل به مضمون می گوید که الان مردم رهبری جمعی را قبول نمی کنند و می خواهند یک نفر در راس باشد.
آیت الله سید حسن قمی نیز نظر مشابهی داشت تا اجرای قوانین شرع تحت نظر شورایی از مراجع و فقهای برجسته انجام شود.
البته در آثار و دیدگاه های مکتوب و شفاهی آیت الله خمینی هیچ کجا اشاره به اعمال ولایت فقیه از طریق شورای مراجع و یا فقها نشده است. اما همانگونه که گفته شد نزدیکان آیت الله شیرازی از قول وی نقل می کنند که آیت الله خمینی در دوران اقامت در عراق و قبل از رهبر شدن با این پیشنهاد موافق بوده است. راست آزمائی این ادعا نیازمند اطلاعات بیشتر است.
آیت الله خمینی در خصوص تعدد احزاب سکوت کرده و تطبیق قوانین اسلامی را به گذشت زمان منوط می کند. همچنین بعد از تاکید آیت الله خمینی بر ولایت فردی و مخالفت با شورای فقها او را نسبت به مخالفت و مقاومت روحانیون انذار می دهد که آیت الله خمینی در پاسخ لبخندی می زند.
در این دیدار اگر چه انتظارات آیت الله شیرازی برآورده نشد ولی کماکان نظر مثبتش را حفظ کرد و ارتباط وی با آیت الله خمینی ادامه داشت. اما از همان اول نگاه انتقادی به عملکرد جمهوری اسلامی پیدا کرد. در دیداری که به بازدید آیت الله خمینی در قم رفت ، مشاهدات و گزارشات رسیده از بعضی از اعمال انقلابیون از جمله برخی اعدام های بدون ضابطه را نگران کننده خوانده بود. وی بخصوص از عملکرد صادق خلخالی اظهار انتقاد زیادی کرده بود.
شش ماه پس از ورود به ایران و در اوج رونق خشونت های حکومتی که در پوشش ضرورت عمل انقلابی توجیه می شد وی درس خارج فقه خود را به مبحث حدود و تعزیرات اختصاص داد و در آن آشکار از روش برخورد حاکمیت با مخالفان و منتقدان انتقاد کرد. نتیجه این دروس چاپ رساله ای به نام عفو حاکم و تبدیل مجازات در فقه بود.
او از نگاه سنتی حاکم بر حوزه های علمیه فاصله گرفت و سال ها بعد تعلیق حدود شرعی در زمانه حاضر را اینگونه تبیین کرد که لازمه اجرای حدود و ملزم ساختن همگان به تبعیت از قوانین شرع وجود جامعه خداپسند است و تا زمانی که چنین جامعه ای پدید نیامده و موانعی برای تحقق آن وجود ندارد لذا اجرای حدودی شرعی به تعلیق در می آید.
در این دوره فعالیتهای اجتماعی آیت الله شیرازی و انتقادات وی حساسیت حکومت را برانگیخته بود. فعالیت های او حال تشکیلاتی داشت و در قالب حسینیه، کلاس های درس و انتشار مجله هایی چون امت اسلامی و ریشه ها انجام می شد. وی در نهاد های یاد شده به مسائل حساسی از جمله شورای فقها و ضرورت تکثر احزاب سیاسی از دیدگاه اسلام می پرداخت. جنبه تشکیلاتی و سازمان یافتگی کار های آیت الله شیرازی بر حساسیت های حکومت افزوده بود.
علیرغم این انتقادات همچنان مراودات آیت الله شیرازی با نظام برقرار بود تا اینکه یکسال پس از ورود به ایران، این روابط با نظام و شخص آیت الله خمینی کاملا قطع شد. رویداد تعیین کننده در این مسیر دیدار آیت الله شیرازی با آیت الله خمینی در تهران در سال ۱۳۵۸ بود.
پیش از آن دیدار و مناسبات انتقادی بین آیت الله شیرازی و آیت الله خمینی برقرار بود. حتی نزدیکان آیت الله شیرازی اظهار می کنند که آیت الله خمینی سمت هایی چون نمایندگی ولی فقیه در استان خوزستان، امامت جمعه اهواز و حتی قائم مقامی ولی فقیه را به وی پیشنهاد داده ،اما او نپذیرفته است.
حتی در مساله قائم مقامی باز با تکرار ایده شورای مراجع، آیت الله خمینی را از رهبری فردی و استبداد به رای پرهیز داده است. پیشنهادات فوق در مجموعه آثار به جا مانده از آیت الله خمینی موجود نیست و نزدیکان وی نیز چنین مواردی را و به خصوص مساله قائم مقامی را رد می کنند. دستیابی به همه مدارک و مستندات می تواند تکلیف این مسئله را روشن نماید.
آیت الله شیرازی در آخرین باری که به دیدار آیت الله خمینی رفت هنوز به او امیدوار بود و تصور می کرد می تواند مشکلات را حل نماید. بنابراین بعد از مشاهده برخی انحراف ها در مسیر انقلاب به زعم خودش برای رایزنی و مشورت به تهران رفت تا با آیت الله خمینی دیدار کند.
بنا بر گواهی یکی از همراهان ایشان، پس از پایان این دیدار آیت الله شیرازی سخت بر آشفته وبا صدایی لرزان و گریان اظهار می دارد، یک بار دیگر فریب استعمار را خوردیم! که اشاره صریحی است که آیت الله شیرازی طبق تحلیل خود آیت الله خمینی را عامل و مهره استعمار می دانسته است.
البته بر طبق شواهد و مستندات موجود این ادعای آیت الله شیرازی اگر صحت انتسابش درست باشد ،صحیح نیست. آیت الله خمینی فرد مستقلی بود که دیدگاه های ضد استعماری و اساسا ضد غربی داشت حال ممکن است نتیجه اعمال و سیاست هایش با مقاصد استعماری همسویی پیدا کرده باشد ، اما این مسئله حتی در صورت وقوع جزو تبعات ناخواسته است.
در نهایت بعد از دیدار فوق آیت الله شیرازی به این جمع بندی رسید که آیت الله خمینی اراده ای برای تغییر ندارد بلکه خود نیز در جهت تشدید فضای استبدادی و خفقان و به زعم وی انحراف از اسلام گام بر میدارد. او بعد از بررسی جوانب مختلف به نتیجه رسید که مبارزه سیاسی و عملی مفید به فایده نیست و تصمیم گرفت از راه مبارزه مسالمت آمیز فکری و دینی – حوزوی وارد عمل شود.
ادامه دارد