یک سال پس از ۲۴ خرداد؛ وعده‌های اعتدالی معطل‌مانده

گذشت یک سال از اتفاق غیر منتظره ۲۴ خرداد و پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری فرصت مناسبی برای فهم بهتر چگونگی وقوع رویداد یاد شده است. در پرتو این فهم می توان عملکرد دولت روحانی در ده ماهه نخست را به داوری نشست.
۲۴ خرداد نیز به مانند وقایع مهم دیگر در تاریخ جمهوری اسلامی اتفاقی غیر منتظره و نا بهنگام بود. تقریبا چند روز پیش از انتخابات معلوم شد که شیخ اعتدال رای های لازم برای ورود به ساختمان خیابان پاستور دارد. اما تردید وجود داشت که نتیجه اعلام شده انتخابات مطابق با رای هایی باشد که به صندوق های رای ریخته می شود.

153288_365
اما این بار حکومت و بخش مسلط قدرت الگوی سال ۱۳۸۸ را ترک نکرد و اجازه داد تا روحانی رئیس جمهور شود. در واقع دعوت خامنه ای از مخالفان برای شرکت در انتخابات چند روز قبل از موعد رای گیری کدی بود که نشان از خود داری حکومت نسبت به انحراف فرایند شمارش و اعلام آراء از مسیر طبیعی داشت.
ترکیبی از عوامل مختلف باعث شد تا خامنه ای ریاست جمهوری روحانی را بپذیرد. تشتت در اردوگاه اصول گرایان و تعدد کاندیدا های آنها ، نافرمانی احمدی نژاد ، حاکمیت ۸ ساله اصول گرایصاان در کشور ، وضعیت وخیم اقتصادی پیشاپیش وضعیت را برای تداوم وضع موجود دشوار ساخته بود.
از طرف دیگر رهبری و هسته سخت قدرت نسبت دو تهدید بزرگ درونی و بیرونی احساس خطر می کردند. نخست امکان تعمیق راهبرد موسوی و کروبی واحیاء جنبش سبز در قالبی نیرومند تر بود. تداوم قهر اکثریت نیرو های معترض ازصندوق های رای و تشدید بحران مشروعیت حکومت را آسیب پذیر تر می ساخت و منجر به ذخیره شدن توان اجتماعی در پشت سر رهبرشان محصور جنبش سبز می شد که نافرمانی مدنی در برابر اوامر ولی فقیه در پیش گرفته بودند.
از سوی دیگر افزایش تحریم های کمرشکن غرب به رهبری آمریکا و تنگ تر شدن حلقه انزوا شرایط پر خطری را برای حکومت ایجاد می کرد. خود خامنه ای بعد از انتخابات در توجیه ضرورت مذاکره با آمریکا به این موضع تصریح کرد و تاکید نمود تداوم رویارویی قبلی با آمریکا برای حکومت در عرصه جهانی مشکلات زیادی ایجاد می کرد.
از اینرو خامنه ای مهندسی انتخابات را تا مرحله تعیین کاندیداهای نهائی انتخابات و ممانعت از حضور رفسنجانی تعقیب نمود و اجازه داد بعد از آن فرایند انتخابات مسیر طبیعی را طی نماید. او از ناحیه انتخاب کسانی که تایید صلاحیت شدند نگرانی نداشت و هر یک مزایا و مشکلاتی برای او داشتند. البته در میان کاندیدا ها سعید جلیلی بیشترین نزیکی با مواضع خامنه ای را داشت اما به نفع او دخالتی در انتخابات نکرد.
فضای انتخابات از ابتدا ژلاتینی و مبهم بود و گمانه زنی و پیشبینی تا روز های آخر نا ممکن بود از این منظر به نظر می رسد خامنه ای تنها در هفته آخر مانند دیگر ناظران و بازیگران انتخاباتی متوجه موج رو به رشد رای های روحانی گشت . ازاینرو انتخاب اکثریت رای دهندگان را پذیرفت. مزیت های روحانی برای وی ترمیم مشروعیت ، ایجاد قدرت نرم ، به حاشیه راندن راهبرد مبارزاتی موسوی و کروبی ، تخلیه کم خطر پتانسیل انباشته شده اعتراضی ،عملی ساختن تاکتیک نرمش قرمانانه در پرونده هسته ای ، آرام کردن فضا ، مدیریت و کاهش تحریم ها و انتقال بار مشکلات اقتصادی بر سر دولت بود. در عین حال انتخاب روحانی تهدید هایی برای رهبری چون قدرت گرفتن دوباره حلقه یاران رفسنجانی و اصلاح طلبان و دیدگاه های غیر معتقد به تقابل با غرب در بر داشت
اما ارزیابی نهایی خامنه ای چربیدن فرصت های روحانی بر تهدید ها بود و خطرات ریاست جمهوری روحانی را در حدی نمی دانست که ارزش جلوگیری از آن را داشته باشد. روحانی برای دو دهه در جمع حلقه معتمدان وی بوده و تا کنون از آن خارج نشده است. تجریه مهار جنبش اصلاحات نیز به خامنه ای اعتمادبه نفس می داد تا نسبت به جلوگیری از گشایش سیاسی نگرانی نداشته باشد . البته آینده نشان می دهد که ارزیابی رهبری چقدر با واقعیت تطبیق داشته و دچار خطای محاسبه شده است یا نه؟
در سوی دیگر میدان بخش هایی از جامعه نیز به فراخوان اعتدال روحانی پاسخ مثبت دادند. بخش عمده رای های وی آراء شناور بودند که به امید بهبود اوضاع زندگی شان و بخصوص حل مشکلات اقتصادی و نا امیدی از کاندیدا های حامی وضع موجود به وی رای دادند. دسته مهم دیگر اقلیت های قومی و مذهبی بودند که نزدیک به یک چهارم رای های روحانی را تشکیل می دادند. بخش دیگر نیرو هایی بودند که مطالبات سیاسی داشتند و از میان اصلاح طلبان و تحول خواهان برخاستند. در کنار این عوامل باید ترس از وخیم تر شدن اوضاع و تاثیر منفی وقایع سوریه را نیز باید اضافه کرد.
اما در مجموع موجی که به یک باره و بدون سیر منطقی و طبیعی شکل گرفت متاثر از استیصال و سردرگمی بخش مهمی از شهروندان بود که چشم انداز امیدوار کننده ای را مشاهده نمی کردندو لذا تصمیم گرفتند در اوضاع نابسامان حاکم به ندایی که وعده بهبود های روبنایی می داد پاسخ مثبت دهند. این رفتارناشی از یک تصمیم دراز مدت نبود بلکه نوعی مصلحت سنجی مقطعی را بازتاب می داد.
عملکرد ده ماهه دولت روحانی
عملکرد ده ماهه دولت روحانی و وقایع رخ داده در سپهر سیاسی کشور نشان می دهد ۲۴ خرداد از جنس تحول های بزرگ سیاسی ایران در بعد از انقلاب نبود. این حرکت قابل مقایسه با جنبش اصلاحی نیست و نتوانسته است تغییرات چشمگیری در وضعیت موجود بخصوص در حوزه های سیاسی و فرهنگی ایجاد کند.
کابینه روحانی کابینه قوی نبود. بزرگترین مشکل آن پیرسالاری است و از سوی دیگر سوابق و دیدگاه های اکثر وزیران با شعار های انتخاباتی روحانی تطبیق نمی کرد.
نقطه قوت عملکرد روحانی سیاست خارجی بوده است. اما باید توجه کرد سیاست او ادامه دهنده مسیر مخفیانه ای است که حکومت قبل از ریاست جمهوری وی ایجاد کرده بود . او توانست اقدام مشترک شش ماهه ژنو را با ۱+۵ تصویب کند. اما ارزش این رویداد تاریخی مهم در آنجا است که بتواند به توافقی جامع منجر گردد و گرنه تاثیرات مثبت آن پایدار نخواهد ماند. تلاش دولت روحانی در تغییر جهت سیاست خارجی از تقابل به تنش زدایی تا کنون فقط در حوزه هسته ای دستاورد های مقطعی داشته است. اما در دیپلماسی منطقه ای و همچنین با اروپا تحول خاصی را نشان نداده است. در خصوص سوریه دولت روحانی راهبرد دولت احمدی نژاد را ادامه می دهد.
در عرصه اقتصادی اگر چه انتظارات و امید زیادی به روحانی و بازگشت مدیران با تجربه وجود داشت ولی تا کنون عملکرد آنها در حد انتظارات نبوده است. نا بسامانی هایی که در هنگام توزیع مستقیم بسته های کالا رخ داد ، نقطه ضعف بزرگی بود. همچنین روحانی در زمینه اقناع بخش غیر نیازمند یارانه ها نیز توفیقی بدست نیاورد. البته وی موفق شده آهنگ افزایش تورم را کاهش دهد ولی هنوز نرخ تورم بالا است. تضمینی هم وجود ندارد که بعد از افزایش حامل های انرژی و همچنین افزایش نقدینگی در کشور دوباره به خالت قبلی بر نگردد. در حوزه های ایجاد اشتغال و افزایش سرمایه گذاری هنوز تفاوت ملموسی ایجاد نشده است. البته برای قضاوت در این حوزه ها زود است. تاثیر مثبت اقتصادی روحانی جلوگیری از بد تر شدن اوضاع در عرصه اقتصادی و بوروکراسی است.
رفتار روحانی در سفر های استانی از نقاط تاریک کارنامه وی است. او نیز شبیه احمدی نژاد با طرح رویکرد های پوپولیستی وعده ها و ادعا های غیر قابل اجرا می دهد. همچنین تشریفات و برخورد های تبلیغاتی نیز سمت و سوی مشابهی دارد.
اما در حوزه سیاست داخلی و فرهنگی تغییر ملموسی ایجاد نشده است. آزادی های رسانه ای ، بیان و احزاب کمابیش مشابه دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد است. تنها برخی از گروه های اصلاح طلب میانه مانند کارگزاران سازندگی فرصت تحرک بیشتر پیدا کرده اند که مانائی آن معلوم نیست. فضای پلیسی شکسته نشده است. احزابی که غیر قانونی اعلام شدند مشکل شان حل نشده و احزاب جدیدی هم مجوز نگرفته اند. گروه های سیاسی اصلاح طلب و منتقد کماکان از دریافت مجوز برای برگزاری اجتماعات و تجمع ها مشکل دارند.
در دانشگاه ها اوضاع اندکی بهتر شده است اما هنوز تشکل های مستقل به شکل گسترده مجوز نگرفته اند. تغییر روسای دانشگاه ها به کندی جلو می رود. حل مشکل دانشجویان محروم از تحصیل نیز به دریافت تعهد نامه از آنان گره خورده است. زندان و بازداشت و صدور و اجرای احکام اعدام ادامه دارد. روحانی در حوزه گفتمانی نسبتا موفق عمل کرده و تمایز خود با نظرات رهبری و بخش مسلط قدرت را نشان داده است. اما مواضع وی در حد حرف است و در عمل خود را نشان نداده است. تیم نزدیک وی نیزتمایل زیادی برای تحقق وعده های انتخاباتی نشان نداده است.
اگر این وضع ادامه پیدا کند آنگاه خروجی دولت روحانی روایت دیگری از گفتار درمانی و بیان حرف های شعاری خواهد بود. روحانی هنوز فرصت دارد تا دستکم به نحوی حداقلی وعده هایش را محقق سازد. اما پنجره فرصت ها به روی او در حال بسته شدن است

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.