مصیبت ادواری و تمام نشدنی غزه

فاجعه انسانی غزه به یک هفته نزدیک می شود. در این مدت بیش از ۱۲۵ فلسطینی جان باخته اند که نیمی از آنها غیر نظامی هستند. در حالی که تا کنون اسرائیل هیچگونه تلفات انسانی نداشته و تنها چند نفر زخمی شده اند.

این اولین بار نیست که مردم مظلوم و زجر کشیده غزه آماج تهاجم بی رحمانه و جنایت بار ارتش اسرائیل می شوند. به احتمال زیاد بار آخر هم نخواهد بود. دور باطل خشونت در این منطقه ادامه خواهد یافت. نشانه قابل اطمینانی وجود ندارد که وضعیت بن بست در مذاکرات صلح و سرنوشت غم بار و خونین و خشونت حاکم بر روابط اسرائیل و فلسطینیان در آینده پیش دیدنی تغییر یابد.

Gaza-Crisis

مردم فلسطین قربانی زیاده خواهی دولت اسرائیل و ماجراجویی و هویت طلبی مبارزه محور حماس و گروه های کوچک افراطی فلسطینی هستند. در دهه گذشته تقریبا هر دو سال یک بار یک درگیری بزرگ و خونین بین اسرائیل و حماس پیش آمده است و صدای موحش انفجار موشک ها، ضجه های تکان دهنده افراد عزیز از دست داده و خون و ویرانی برای مدتی غزه را به شهر ارواح تبدیل ساخته است.

اما سرسختی و شکیبایی فروتنانه مردم غزه بر این نا ملایمات غلبه پیدا کرده و باز روح زندگی در کالبد خسته و مجروح شهر دمیده شده است.

وضعیت فاجعه بار غزه از دل معادله ای قدیمی و شناخته شده در می آید. دولت اسرائیل و ساختار امنیتی و نظامی حاکم یک متغیر اصلی مساله است. آنها با اشغال و تجاوز شروع کرده اند. خشونت ، ترور و تسخیر سرزمین ابزار اصلی بقاء و توسعه طلبی آنها بوده است. اکنون نیز دولت نتانیاهو این میراث را ادامه می دهد. اگر چه گرایش های دیگری در اسرائیل هستند که مخالف این رویه هستند ولی توانایی تغییر راهبرد اصلی اسرائیل را پیدا نکرده اند.

البته رویکرد دولت اسرائیل نیز با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. اما فصل مشترک دولت های مختلف اسرائیل که اکنون نتانیاهو آن را نمایندگی می کند، مخالفت با صلح عادلانه و منصفانه است اگر چه از سال ۱۹۹۳ و بعد از پیمان اسلو اصل صلح خواهی از سوی دولت اسرائیل اعلام می شود. مذاکرات متعددی تا کنون به صورت دو طرفه و چند طرفه انجام شده است اما زیاده خواهی و اقداماتی که در عمل ناقض صلح عادلانه هستند و عزت و حقوق فلسطینی ها را مخدوش می سازند، اجازه نداده تا تخاصم و رویارویی های فصلی نظامی پایان یابد.

در آن سوی میدان نیز گروه هایی در بین فلسطینی ها بوجود آمده اند که مبارزه و ضدیت با صلح بدل به هویت آنها شده است. آنها برای بقاء هویت و گفتمان خود نیاز به اسرائیل جنگ طلب و خشونت گر دارند تا بتوانند به جذب جوانان خشمگین و بقاء هویتی خود بپردازند. این نیرو ها که در زمانه کنونی حماس وجه نمادین آنها است نیز اعتنایی به حقوق مردم فلسطین، کرامت انسانی و حقوق بشر ندارند و با حقوق مردم فلسطین برخورد ابزاری می کنند. مبارزه و استفاده از مشی مسلحانه کاملا استحاله معنایی شده و مصداق بارزی از شی گرایی است.

این مبارزه در برابر خشونت دولت اسرائیل و بن بست در تحقق حقوق مردم فلسطین در ابتدا موجه بوده اما در گذر زمان وسیله بودن برخورد نظامی در نگاه آنان از بین رفته و تبدیل به هدف شده است. آنها جنگ را برای رسیدن به صلح نمی خواهند بلکه جنگ و ستیزه جویی را به عنوان راهبرد دائمی برگزیده اند تا به نابودی اسرائیل برسند. امر تخیلی که نه تنها نوعی ساده اندیشی اوهام گرایانه را بازتاب می دهد بلکه رویکردی غیر انسانی نیز است چون نسل های کنونی اسرائیل در همان خاک به دنیا آمده اند و از بین بردن آنها و یا کوچ اجباری آنها نیز با معیار های انسانی در زمانه معاصر تطبیق نمی کند.

نگاه به بحران جدید غزه به خوبی تلاقی این دو رویکرد نا مبارک را نشان می دهد که چونان لبه های دو قیچی وضعیت مصیبت باری را در غزه ایجاد کرده اند.

ماجرا از گروگان گرفتن سه اسرائیلی ساکن شهرک های یهودی نشین و کشته شدن متعاقب آنها شروع می شود. سپس نیرو های انتظامی و امنیتی اسرائیل به جستجوی خانه فلسطینی ها در شهر هبرون و دستگیری صد ها نفر از فلسطینی ها پرداختند. دستگیری، شکنجه و مرگ یک جوان فلسطینی خشم و ناراحتی توسط مردم فلسطین را به اوج رساند.

دولت اسرائیل اعلام کرد شش یهودی افراطی را برای تحقیق در مورد کشته شدن جوان فلسطینی دستگیر کرده است. اسرائیل فشار را بر نیرو های حماس افزایش داد و مدعی شد آنها پشت قتل سه جوان اسرائیلی بوده اند. حماس این ادعا را رد کرد. حملات موشکی از داخل خاک فلسطین شروع شد واکنش تند اسرائیل و حملات هوایی به غزه را در پی داشت. حملات موشکی حماس دور دیگری از رویارویی نظامی را شکل داد که تا کنون فاجعه انسانی بزرگ تری از سال ۲۰۱۲ را شکل داده است.

اقدام نا متعارف و غیر انسانی کشتن سه اسرائیلی ظاهرا استارت درگیری را زد. این اقدام از سوی افراطی های فلسطینی انجام شده است که صرف نظر از محکومیت ذاتی این عمل از لحاظ نتیجه گرایی نیز تا کنون منجر به کشته شدن حداقل ۱۲۵ فلسطینی شده است!

اما واکنش دولت اسرائیل نیز برخورد بدوی و متعلق به اعصار سپری شده در خصوص تنبیه جمعی را بازتاب می دهد. این دولت در معرض اتهام جدی است که موضوع را به فرصتی برای تضعیف حماس و ضربه زدن به توان موشکی ان کرده است.

ادعای هشدار قبلی به غیر نظامیان برای ترک خانه های شان برخورد غیر تفکیک آمیز در حملات هوایی را توجیه نمی کند. این اقدام مصداق جنایت جنگی است. حماس و دیگر گروه های افراطی فلسطینی که از سپر انسانی استفاده می کنند و یا افراد غیرنظامی را در موقعیت خطر و ریسک به خاطر اعمال نظامی خود قرار می دهند نیز در خور محکومیت هستند. حماس نیز به صورت غیر تفکیک آمیز نقاط مسکونی اسرائیل را هدف قرار داده تا بدینترتیب بازدارندگی ایجاد نماید. منطق محکومیت حمله به غیر نظامیان اسرائیلی نیز مشابه مردم عادی غزه است و از منظر ملاک های انسانی کشتن ناموجه هر فرد محکوم است و فرقی نمی کند ملیت و یا نظام اعتقادی وی چه باشد.

دولت اسرائیل با ابزار هایی که در اختیار دارد می توانست عاملان گروگانگیری و مرگ سه جوان اسرائیلی را پیدا نماید و نیازی به عملیات گسترده و اطلاعاتی نبود.

برخورد کنونی بیشتر به بهانه جویی برای دنبال کردن اهداف سیاسی دیگر به نظر می رسد. توافق حماس و فتح برخی از نیرو های سیاسی اسرائیل را به سمت ضرورت برخورد با حماس سوق داده بود. ناکامی جان کری در از سر گیری دور جدید گفتگو ها دیگر دریچه ای برای کشف ریشه های مسئله است. در عین حال تضعیف و کنترل قدرت موشکی حماس از اولویت های نظامی اسرائیل است که ار هر فرصتی برای آن استفاده می کند.

در آن سوی میدان نیز حماس و جهاد اسلامی و گروه های وابسته و یا همسو با القاعده نیز به درگیری و جنگ نیاز دارند تا رویکرد مبتنی بر تضاد آشتی ناپذیر با اسرائیل را باور پذیر جلوه دهند. حماس برای دفاع از توان موشکی اش و جلوگیری از تضعیف موقعیتش به درگیری مستقیم با اسرائیل روی آورد.

نیرو های منطقه و جهان نیز ناتوان از حل دائمی بحران هستند. می توان پیشبینی کرد باز پیمان آتش بسی امضا خواهد شد و آرامشی موقت را پدید می آورد. اما صلح عادلانه و پایدار کماکان دور از دسترس است.

دولت اسرائیل و بخصوص نتانیاهو و دست راستی های افراطی با ایجاد بن بست در مسیر صلح زمینه را برای خشونت ورزی از سوی فلسطینی ها هموار می سازند. اما دست هایی که پشت سر ربودن سه جوان اسرائیلی بودند و یا به صورت پراکنده مناطق مسکونی اسرائیل را هدف حملات موشکی قرار می دهند باعث شروع بحران غزه شدند و باز زمینه ساز فجایع دیگر خواهند شد.

نجات مردم غزه ار زندگی در زیر سایه دهشت، انفجار و خون نیازمند کنار رفتن چنین رویکرد های غیر انسانی ، ناکارآمد و ماجراجویانه از سویی و برخورد محکم جامعه جهانی با دولت اسرائیل است که ضمن ارتکاب اقدامات تروریستی به دفعات قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل را مورد بی اعتنایی قرار داده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.