روند تحولات به سمت افزایش فاصله رفسنجانی و جمعیت موتلفه اسلامی پیش میرود. سخنان محمد نبی حبیبی در واکنش به اظهارات رفسنجانی در مورد ماهواره و طعنه به «جدید السلامها» نقطه تعیین کنندهای در شناخت این جدایی رو به افزایش است. فرازی از سخنان وی بهشرح زیر است: «هاشمی رفسنجانی در جلسات مختلف صریحا اعلام کرده که میخواهد در موضوعات سیاسی فراجناحی عمل کند و بارها این اظهارات را تکرار کرده است.» حبیبی با بیان اینکه فراجناحی عمل کردن هاشمی در مواقعی به طور کامل صورت نگرفته و غالبا در موضع گیریها، به نفع اصلاحطلبان موضع گیریکرده است، تصریح کرد: «هاشمی در جلسهای که بنده هم حضور داشتم این جمله را تاکید کرد که من به همه از جمله اطرافیان، نزدیکان، دوستان و خانواده خود گفتهام که سر سه موضوع “نظام اسلامی، ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنهای” با کسی معامله نمیکنم.»
دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در ادامه خاطر نشان ساخت تاکید کرد: «اظهارات هاشمی در مواردی از جمله خطبههای ۲۶ تیر ۸۸ یا نامهای که ایشان قبل از فتنه ۸۸ به مقام معظم رهبری نوشتند در قسمت قابل توجهی انطباق ندارد و در مواقعی اتفاق میافتد که این عدم انطباق و تفاوت میزانش بسیار بالاست.»
سخنان محمد نبی حبیبی از این واقعیت پرده بر میدارد که ریاست جمهوری روحانی و سر بر آوردن «گفتمان اعتدال» در سپهر سیاسی کشور نه تنها به منجر به بهبود روابط بین رفسنجانی و اصولگرایان سنتی نشده است بلکه روند جدایی شتاب بیشتری یافته است.
این مساله، همانگونه که حبیبی تصریح کرده نزدیکی رفسنجانی به اصلاحطلبان و معترضان به وضع موجود است. به عبارت دیگر، موقعیت جدید رفسنجانی در جغرافیای سیاسی ایران خوشایند اصولگرایان سنتی نیست. آنها میخواهند رفسنجانی به نقش خود در دهه شصت برگردد یا زیاد فاصله نگیرد. رفسنجانی در آن زمان بیشتر به جناح راست نزدیک بود. اما در همان دوران هم میکوشید تا وزنه تعادل بین دو جناح چپ و راست باشد.
اما رفسنجانی کنونی که میکوشد در مرز بین نظام و مخالفان حرکت کند تفاوتهای محسوسی با نفر دوم قدرت در دهه شصت و بعد از کشته شدن آیت الله بهشتی دارد. در عین حال رصد کردن رفتار وی خط بطلان بر تصورهایی میکشد که تغییر مواضع وی را پر دامنه و عمیق میدانند. همچنین تضمینی وجود ندارد که وی در آینده و در صورت کنار رفتن رقیب و دست یافتن دوباره بر مصادر قدرت به نقش گذشته خود بر نگردد.
در مجموع رفسنجانی دهه ۹۰ در جایی متفاوت با رفسنجانی دهه شصت ایستاده است. این دگرگونی ترکیبی از تحول درونی دیدگاههای وی و برخورد سلبی بخشهای تند روی حکومت و بهخصوص تمامیت خواهی خامنهای بوده است.
موتلفه و رفسنجانی، این دو متحد سابق به تدریج از دوران سازندگی روابط شان دستخوش تغییر شد. رفسنجانی با موتلفه در پیش از انقلاب روابط مستحکمی داشت. عضو شورای فقهی آنها بود. در هنگام درگیری با سازمان مجاهدین خلق پس از سال ۱۳۵۴ و درگیریهای داخل زندان در سالیان آخر حکومت پهلوی دوم نیز با هم هماهنگ بودند.
بعد از انقلاب، رفسنجانی روابط نزدیک را حفظ کرد. اما موضع متمایز خود را نیز نشان داد. روابط خوب رفسنجانی با جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب خوشایند موتلفه و بهخصوص تیپهایی چون صادق اسلامی و اسدالله لاجوردی نبود. اما برایند مواضع رفسنجانی به راست سنتی نزدیکتر بود. این روند تا دوره اول ریاست جمهوری رفسنجانی تداوم داشت. اما با شکل گیری کارگزاران سازندگی رابطه رفسنجانی و موتلفه از حالت راهبردی خارج شد. در دوران اصلاحات و بهخصوص برخورد منفی که با رفسنجانی شد، موتلفه از هاشمی به نحوی پررنگ حمایت کردند.
ورود احمدینژاد به دایره قدرت، زاویه میان رفسنجانی و موتلفه را زیاد کرد. اما خیز اصولگرایان مدافع گفتمان سوم تیر برای از صحنه بیرون کردن اصولگرایان سنتی باعث نزدیکی آنها شد. اما جنس این نزدیکی تاکتیکی و مبتنی بر توافقاتی شکننده بود. از ۱۳۸۴، فاصله دیدگاهها و هویت گفتمانی رفسنجانی و موتلفه در مسیری صعودی زیاد شده است. موتلفه ضمن مرزبندی با نگاه منفی اصولگرایان تند رو نسبت به هاشمی، میخواهد رفسنجانی از چهارچوب کلاسیک نظام، همسویی کلان با خامنهای و مواضع فرهنگی و سیاسی بسته نظام خارج نشود.
اما در موقعیت جدیدی که رفسنجانی قرار گرفته است، حفظ ملاحظات موتلفه و دیگر اصولگرایان سنتی در کنار برخورداری از پشتیبانی پایگاه جدیدی که وی هدف قرار داده است، اگر ناممکن نباشد، کار بسیار دشواری است. مشکلات بین جامعه روحانیت مبارز تهران با رفسنجانی نیز ریشه در همین تعارض دارد. هنوز برخی از اصولگرایان سنتی و از جمله موسی قربانی نماینده سابق مجلس رای نیاوردن علی اکبر ناطق نوری در انتخابات سال ۷۶ را از چشم رفسنجانی میبینند. بر همین پایه، چه بسا جدایی رفسنجانی ازاصولگرایان گریز ناپذیر باشد. اختلافات راهبردی بین اصولگرایان سنتی، رفسنجانی و اصلاحطلبان بیشتر از آن است که اجازه دهد همسویی مقطعی تداوم یابد، چرا که تقابل با مدافعان ولایت مطلقه خامنهای، حلقه یاران مصباح یزدی و نیروهای بسیجی حداکثر میتواند موقتا جلوی بروز اختلافات را بگیرد.
موتلفه و اصولگرایان سنتی در واقع محافظهکار هستند و رفسنجانی جدید در حال عبور از محافظه کاری به تحول خواهی محافظه کار است. این تفاوت متحدان سابق را در بزنگاههای سیاسی در مقابل هم قرار هم میدهد. حتی آن دسته از روحانیون وابسته به جناح راست که مدافع روحانی بودند چون سید رضا اکرمی نیز زبان به شکایت از عملکرد سیاسی و فرهنگی دولت گشودهاند.
البته در این میان درگذشت حبیب الله عسگر اولادی و نبود او نیز نقش مهمی در تیره شدن روابط هاشمی و موتلفه دارد. او نزدیکترین فرد به رفسنجانی در بین موتلفهایها بود.
بنابراین به نظر میرسد شکاف بین دولت – ملت آرایش درون نظام را دستخوش تغییرات سهمگینی کرده و دیگر صفبندیهای سابق و مناسبات پیشین از جمله روابط خوب رفسنجانی و جمعیت موتلفه کارایی و چه بسا موضوعیت خود را از دست دادهاند.