مصاحبه سعید حجاریان با خبرگزاری مهر فرصت مناسبی برای ارزیابی جایگاه جدید علی اکبر ناطق نوری است. آیا واقعا برچسب شیخ معتدل، یک برخورد سیاسی است یا پایی در واقعیت دارد؟ سعید حجاریان در این مصاحبه تاکید کرده ناطق نوری اصلاحطلب نیست اما مواضعش به آنها در قیاس با گذشته نزدیک شده است. به زعم حجاریان موضع جدید ناطق نوری در جایگاه یک اصولگرای معتدل و صاحب وزن در جناح راست ارزشمند است و آنها نمیخواهند ناطق نوری به جمع اصلاحطلبان بپیوندد.
البته ناطق نوری خود نیز تمایلی به این مساله ندارد و کماکان با اصلاحطلبان مرزبندی مینماید. ناطق نوری در سالیان اخیر عملا از دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا فاصله گرفته و در فکر تشکیل جریان جدید سیاسی است. او هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب را سرزنش میکند که برای نظام و انقلاب مشکل درست کردهاند.
آنچه حجاریان به آن توجه نمیکند موضع منفی ناطق نوری نسبت به سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت است. ناطق آنها را تفریطی در برابر افراط احمدینژاد توصیف میکند. در واقع از دید ناطق نوری، مشکل اصلاحطلبان سر بر آوردن چهرههایی چون مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب از بین آنها است. همین ایراد را هم به اصولگرایان به خاطر حمایت از احمدینژاد و شکلگیری گروههایی چون جبهه پایداری میگیرد. او در کل معتقد است هیچکدام از جناحهای اصلاحطلب و اصولگرا ساختار حزبی ندارند و بیشتر کلوبهایی برای کسب قدرت سیاسی هستند.
ناطق نوری در کتاب خاطراتش از رایزنیهای متعددش با مهدی کروبی و اقناع وی برای جدایی از مجاهدین انقلاب و مشارکت پرده برمیدارد. او نیز مشابه دیگر بخشهای اصولگرایان سنتی اصلاحطلبان پیشرو را دارای نظراتی مشابه سازمان مجاهدین خلق و بیاعتنایی به روحانیت میدانست. البته معلوم نیست الان نیز چنین نظراتی دارد.
ناطق نوری در کسوت جدید سیاسی سعی میکند در چارچوب پایههای نظام برخورد عقلانی انجام دهد و مشوق مشارکت سیاسی محدود و کنترل شدهای باشد.
ناطق نوری از آن دسته رجال سیاسی جمهوری اسلامی است که در مقایسه با گذشته تغییر کرده است. ناطق نوری در سالیان اول انقلاب از چهرههای تند رو بود که در تثبیت استبداد دینی نقش مهمی داشت. او از چهرههای راستگرای حزب جمهوری اسلامی و مدافع روحانیت سالاری بود. در عین حال روابط خوبی با سید احمد خمینی داشت و از معتمدین آیت الله خمینی بود.
شکل گیری شکاف بین جناح چپ و راست در بین ائتلاف خط امام در سال ۱۳۶۰ باعث شد تا ناطق نوری از یک سو موقعیت بالایی در جناح راست بدست آورد و از سویی دیگر مورد بعض و خشم جناح چپ قرار بگیرد.
بر خلاف سخنان امروز حجاریان و مواضعی که خاتمی و دیگر اصلاحطلبان در نزدیکی به ناطق نوری در سالیان اخیر اتخاذ کردهاند، ناطق در دهه شصت و هفتاد از بزرگترین خصمهای جناح چپ و بهخصوص بخش تحول یافته آن بعد از فوت آیت الله خمینی بود. اساسا نقطه عزیمت جناح چپ در مخالفت با کاندیداتوری ناطق نوری در انتخابات میان دورهای مجلس دوم بود.
اوج مخالفت با ناطق در جریان انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در سا ل ۱۳۷۶ رخ داد. چشماندازی که جناح چپ از ریاست جمهوری احتمالی ناطق ترسیم کرد چندان تفاوتی با هراسها از ریاست جمهوری سعید جلیلی در سال ۱۳۹۲ نداشت.
اما ریاست جمهوری احمدینژاد که طلیعه آن خلع ید از ناطق نوری برای هدایت اصولگرایان به سمت تعیین کاندیدای واحد بود، باعث تغییر در مناسبات ناطق نوری و اصلاحطلبان شد و به تدریج وی چهره جدیدی پیدا کرد.
ناطق نوری دارای رابطه نزدیکی با رهبری در دهه شصت و هفتاد بود. وی در تثبیت رهبری خامنهای نقش فعالی داشت. همچنین زمانی در ضرورت پایبندی به اوامر ولایت فقیه تا جایی وادی افراط را پیمود که خواستار ذوب در ولی فقیه شد و از روایت کاملا مطلق انگارانه از اختیارات ولی فقیه دفاع کرد. خامنهای نیز در دیدار نخست با نمایندگان مجلس چهارم، ناطق نوری را نورانیترین فرد جمع نامید. بدینگونه گزینه رهبری برای قرار گرفتن در جایگاه ریاست جمهوری هفتم شد.
ناطق در دوران اصلاحات نیز از تکیهگاههای مقابله با برنامه اصلاحی بود. او در جریان جنبش اعتراضی ۱۸ تیر وزارت کشور و اصلاحطلبان را به توطئه متهم کرد. همچنین خواستار برخورد سنگین امنیتی و قضائی با ملی مذهبیها شده بود.
اما در پایان دوران اصلاحات مخالفت وی با یکه تازی مجتبی خامنهای باعث تیره شدن روابط بین آنها شد. ناطق مدتی به حالت قهر از سیاست کناره گرفت. در سال ۱۳۸۸ حمایتش از میرحسین موسوی باعث افزایش حملات اصولگرایان مدافع گفتمان سوم تیر به وی شد. حمله احمدینژاد به ناطق در مناظره تلویزیونی تاوان حمایت ناطق از رقیب و همچنین نافرمانی در برابر ولی فقیه بود.
ناطق همچنان بر مخالفت با احمدینژاد ادامه داد. اما بعد از فراخوان موسوی و کروبی در بهمن ۱۳۸۹ همزمان با بهار عربی مخالفتش با راه اندازی جنبش اجتماعی را اعلام کرد. اما کماکان در محدوده داخل حکومت به عنوان یک صدای منتقد باقی ماند .
در پایان کار احمدینژاد وی در موقعیت کاندیداتوری قرار داشت. اصلاحطلبان و جریان رفسنجانی و بخشی از اصولگرایان سنتی از وی حمایت میکردند اما او نیامد و عرصه برای ریاست جمهوری روحانی مهیا شد.
ناطق نوری از سا ل ۱۳۸۴ به بعد تغییرات تدریجی را طی کرده و اکنون در موقعیتی متفاوت با گذشته خود قرار دارد. اما این تفاوت زیاد نیست. او کماکان به نظام ولایت فقیه باور دارد. روابطهاش با خامنه ای خوب نیست اما در عین حال قطع نیز نشده است. دیدگاهی مثبتی به مشارکت دگراندیشان ندارد. در حوزه فرهنگی با دیدگاههای باز همدل نیست.
اما دیگر بهمانند سابق دنبال انحصارطلبی حزبی نیست. با ولایت فقیه مطلقه مخالف بوده و از محدود کردن حوزه حکمرانی ولی فقیه دفاع میکند. او در سالیان اخیر از ایده تغییر در قانون اساسی در چارچوب تقویت قانون و جلوگیری از اعمال فرا قانونی دفاع کرده است. مدل مطلوب حکمرانی وی نظام حزبی متکثر در چارچوب معتقدان به مبانی مشروعیت نظام است. موضع مثبت ناطق نوری در مقطع فعلی مخالفت صریح او با گروههای فشار و اصولگرایان افراطی در حوزههای سیاست داخلی و خارجی است.
البته او از دیر باز با رفتار غیر قانونی مشکل داشت. در دورانی که وزیر کشور بود با گشتهای سپاه و حزب الله که در زمینه تذکر به زنان بیحجاب با هم در گیر شده بودند، برخورد کرد. این مساله باعث شد که وی هیچگاه در جمع نیروهای سپاه پایگاه نداشته باشد.
ویژگی برجسته دیگر ناطق نوری خصائل شخصیتی وی است که سعی میکند مردمدار باشد و روابط خوبی با مخالفان خود داشته باشد . البته دامنه شکیبایی وی شامل اپوزیسیون و گروههای خارج از نظام نمیشود. وی همچنین پایبند قول و قرار نیز است و بر اصولی که دارد پافشاری مینماید.
در مجموع میتوان گفت ناطق نوری تفاوتهای قابل ملاحظه ای با گذشته خود پیدا کرده است. ناطق نوری که کتاب خاطراتش توصیف میکند فردی تندرو، اقتدارگرا و خشونتطلب است. اما چهره جدید ناطق نوری از چهره موجود در کتاب خاطرات و عملکرد گذشته او فاصله گرفته است. ولی اعتدال و مطلوبیت مواضع وی کماکان در محدوده مرز های سیاسی و عقیدتی نظام است. خارج ازاین محدوده ، مواضع وی ارزش مطلق ندارد و بیشتر کاهش در تندروی را بازتاب میدهد. ناطق نوری کماکان در محدوده رجال سیاسی معتقد به دموکراسی و حقوق بشر و انصاف نمیگنجد.