هسته‌ای‌ترین عاشورای تاریخ

در جمهوری اسلامی همیشه استفاده از حوادث تاریخ اسلام، مفاهیم شیعی و تمثیل‌های مذهبی برای جلو بردن برنامه‌های سیاسی و یا دفع خطر رایج است. معمولا بخش‌های تندرو و محافل امنیتی تکیه بر مفاهیم عاشورا و ارزش‌های حسینی را پشتوانه تعرض‌ها و حملات خود به حقوق شهروندی مردم و آتش تهیه پروژه‌های حذفی و سرکوب گرانه خود قرار می‌دهند.

ashura

دلایلی مختلفی برای گرم بودن بازار تکیه به موضوعات مذهبی وجود دارد. دینی بودن حکومت و تکیه به اسلام فقاهتی به عنوان مبنای مشروعیت و پایه نظام قانونی کشور، برجسته‌ترین عامل است. اما در کنار این عنصر محوری، عواملی چون برخوردهای عوام فریبانه، بهره‌برداری از باورهای مذهبی برای جا انداختن مقاصد و سوء استفاده از مقدسات نیز در تداوم پدیده یاد شده نقش تعیین کننده‌ای داشته و دارند. معمولا هر سال در عاشورا یک موضوع سیاسی توسط حکومت و یا جناح‌های سیاسی داخل نظام برجسته شده و یا موضوع رقابت و صف بندی سیاسی قرار می‌گیرد.

امسال نزدیک بودن پایان مهلت تمدید چهار ماهه توافق موقت ژنو و حساسیت فرجام مذاکرات هسته‌ای مربوط به توافق جامع در سیاست داخلی و بین الملل باعث شد تا پای امام حسین نیز به نوعی به مباحث هسته‌ای کشیده شود. غلط نیست اگر بگوییم عاشورای ۹۳ هسته‌ای ترین عاشورای تاریخ بوده است!

ماجرا از آنجا شروع شد که دکتر حسن روحانی در مواجهه و رویارویی با مخالفان اصول‌گرای مصالحه هسته‌ای و منتقدان مذاکره با آمریکا گفت: «امام حسین نیز با دشمن مذاکره کرد و بدین‌ترتیب خواست مشروعیتی مذهبی به سیاست آشتی جویانه نسبی خود بدهد و جبهه‌ای مذهبی در برابر تندروهای مویوم به دلواپس‌ها بگشاید که با تاسی به فرهنگ عاشورا از راهبرد تقابل و برخورد در برنامه هسته‌ای دفاع می‌نمایند.»

در واکنش به سخنان روحانی چهره‌های متعددی از اصول‌گرایان نزدیک به رهبری به میدان آمدند و ادعای وی را رد کردند. از جمله سید احمد خاتمی در مصاحبه با خبرگزاری فارس گفت: «در حادثه عاشورا از روز دوم محرم که سیدالشهدا (ع) وارد کربلا شدند تا عصر روز عاشورا که روز شهادت حضرت بود، مذاکره‌ای با دشمن برسر توقف جنگ صورت نگرفت البته نصیحت بوده است و حضرت با عمر سعد صحبت کردند.»

عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به گفت‌‌وگوی امام حسین (ع) با عمر سعد و اقرار عمر سعد به جایگاه امام حسین (ع) گفت: «او با این حال گفت که اگر به سمت شما بیایم یزید اموالم را مصادره خواهد کرد، سیدالشهدا فرمود من جبران خواهم کرد؛ او گفت که یزید خانه مرا خراب خواهد کرد و ابن‌زیاد ملک ری را از من خواهد گرفت و من گرسنه گندم ری هستم که سیدالشهدا فرمودند از این گندم یک دانه به دهان تو نمی‌رسد.»

وی با طرح این پرسش که آیا نام چنین گفت‌وگویی مذاکره است یا نصیحت؟ ادامه داد: «سیدالشهدا روز عاشورا حداقل دو مرتبه سخنرانی داشتند و همین فرمایشات را مطرح کردند. بنابراین در تحلیل نهضت حسینی اینکه بگوییم مذاکره‌ای بوده است تحلیل مناسبی نمی‌دانم البته صحبت‌ صورت گرفته که الزاما به معنای مذاکره نبوده است.»

بدین‌ترتیب در دهه اول محرم امسال موضوع سیاسی مهم از دید کارگزاران حکومت نسبت عاشورا با رویکرد مناسب در پرونده هسته‌ای است!

اگر چه اصل بحث مبنای منطقی ندارد و استناد به برخورد امام حسین با فرمانده لشگر یزید مطلوبیت و حقانیتی برای رویکرد‌های موجود هسته‌ای نمی‌آورد اما در حکومتی با مختصات جمهوری اسلامی که از بدو شکل‌گیری نطقه انقلاب اسلامی و نهضت اعتراضی روحانیت و سنت گرایان ایدئولوژیک، عاشورا و امام حسین نقش محوری و چه بسا کانونی در بسیج پایگاه اجتماعی و مردم عادی داشته است، ناگزیر این موضوع اهمیتی زیاد پیدا می‌کند. البته برخورد حسن روحانی در پیوند زدن مذاکرات هسته‌ای به امام حسین اقدامی شایسته نبود اما حال که این موضوع داغ شده است و از سوی دیگر پرداختن به این موضوع در پرتو واقعیت‌های تاریخی مشکوف شده تاکنون، واجد ظرفیت مناسبی در مشروعیت‌زدایی از برخورد ابزاری مدافعان ماجراجویی هسته‌ای از عاشورا است.

بررسی و ارزیابی رفتار امام حسین در چارچوب اسناد معتبر تاریخی و فاصله گرفتن از منابعی که سست هستند و صرفا در چارچوب «مقتل نویسی» هدف تهییج و تحریک احساسات را با تحریف مسائل عاشورا دنبال کرده‌اند، نشان می‌دهد راهبرد اصلی و اولیه امام حسین در کربلا، مذاکره برای خروج از بن بست و نجات خود و یارانش در چارچوب حفظ عزت و کرامت انسانی و جلوگیری از تسلیم در برابر «طاغوت» بوده است.

امام حسین از لحظه اول مواجهه با حربن یزید ریاحی تا زمان «شهادت» در دیدار و گفتگوهای مستقیم و غیر مستقیم تاکید داشت تا اجازه دهند وی از مسیر برگشته و به جای دیگری برود. بررسی منابع درست تاریخی و بخصوص تحقیق ارزنده مرحوم آیت‌الله صالحی نجف آبادی به خوبی روشن می‌سازد شهادت هدف امام حسین نبود. همچنین از ابتدا در پی قیام نیز نبود. او تصمیم گرفته بود بر بدعت ها و انحراف بنی امیه از موازین اسلامی از بیعت با یزید سرباز زند. اما در پی مبارزه مستقیم و عصیان آشکار نبود. وقتی او را تهدید به مرگ کردند و فضای مدینه برای وی ناامن شد به مکه رفت. در آنجا هم بیم مرگ را داشت. سرانجام وقتی دعوت نامه کوفیان رسید فرصت را مناسب دید تا هم جانش را نجات دهد، هم بیعت نکند و هم از موقعیت برای اصلاح دین و دستیابی به حق استفاده نماید.

اما هنگامی که در میانه راه متوجه شد کوفیان نقض عهد کرده و از قول خود برگشته‌اند، تصمیم داشت تا از مسیر عراق برگشته و مکان امن دیگری را پیدا نماید. سپاه یزید راه را بر وی بستند. او با مذاکراتی کوشید تا هر طور شده نمایندگان یزید را راضی سازد تا از بیعت اجباری وی صرف‌نظر کرده و اجازه دهند او برگردد. در آن مقطع حفظ جان و امنیت خود و یارانش برای امام حسین اولویت داشت و در عین حال بیعت با یزید خط قرمز وی بود. او نیز به مانند برادرش امام حسن در اندیشه صلح بود. جنگ را عبیدالله ابن زیاد به نمایندگی از یزید بر امام حسین تحمیل کرد.

بر طبق روایت های موجود امام حسین در مذاکره با عمر ابن سعد گفت «به امیرت بگو من خود به این دیار نیامده‌ام بلکه من را به این دیار دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و یاری‌ام نمایند. پس اگر ناخشنودند از راهی که ‌آمده‌ام باز می‌گردم.» ابن‌سعد پیغام امام حسین را به عبیدالله‌ابن زیاد داد اما او خواهان گرفتن بیعت از امام حسین و اصحابش شد و مصالحه را نپذیرفت. یزید بر خلاف رویه پدرش معاویه عمل نمود که صلح با امام حسن و توقف خونریزی را پذیرفت. برخی از منابع می‌گویند شمر، ابن‌زیاد را تحریک کرد و او نیز بدون مذاکره با یزید و دربار شام تصمیم گرفت برای دریافت بیعت به هر وسیله‌ای متوسل شده و ابایی از ریخته شدن خون نوه پیامبر اسلام نداشته باشد.

بنابراین وقتی امام حسین در دو راهی تسلیم ذلت آلود و صحه گذاشتن بر انحرافات صورت گرفته و شهادت قرار گرفت،‌ دومی را برگزید. او زیست جاودانه را بر تسلیم مرگ آلود ترجیح داد و با جانبازی خود بر این واقعیت مهر تایید زد که مرگ قهرمانانه بر زندگی خائفانه در سایه تسلیم در برابر قدرت جبار برتری دارد.

امام حسین در توسل به مذاکره و قرار دادن جنگ و قتال به عنوان آخرین راه در هنگام ناگزیری رویه متعارف زمان خودش را در پی‌گرفت که عقلانیت زمانه آن را تجویز می‌کرد. پدرش و رسول گرامی اسلام نیز چنین عمل کردند. پیامبر در صلح حدیبیه و فتح مکه با ابوسفیان و رهبران شرک مذاکره و مصالحه کرد. امام علی نیز در جنگ‌های جمل ، صفین و نهروان تا دم آخر از طریق گفتگو و مذاکره کوشید تا جنگ صورت نگیرد و وقتی تلاش های مصالحه جویانش به جایی نرسید به شمشیر متوسل شد.

دیدگاه‌هایی که عاشورا و آموزه‌های رفتاری و عقدیتی امام حسین را به ناحق پشتوانه خشونت‌طلبی و دشمن‌خوئی در سامان دهی به مناسبات داخلی و خارجی می کنند درک غلط و وارونه‌ای از سیره امام حسین دارند.

اما باز هم تاکید می‌کنم ارتباط دادن محرم، امام حسین و عاشورا به مذاکرات هسته‌ای درست نیست، به‌خصوص که عده‌ای از افراطی‌ها در واکنش به سخنان روحانی به وادی ابتذال و حرف‌های سخیف و مهمل گویی سقوط کرده‌اند. ولی اگرقرار باشد ارزش‌های عاشورا مبنا قرار بگیرد، خشونت و نگاه دشمن یابانه در نسبت با دیگری با آن بیگانه است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.