دور آخر مذاکرات هستهای مربوط به توافق جامع در وین شروع شد. بازار گمانه زنیها داغ است و موضوع برای ایران و ۱+۵، خاورمیانه و جهان از اهمیت بسزایی برخوردار است. توجه اصلی رسانههای داخلی و خارجی در هفته پیشرو بر مذاکرات استوار است تا چه خروجی از آن بیرون میآید. بازار گمانه زنیها داغ است. در روزهای قبل از مذاکرات سفر غیر منتظره و کوتاه وزیر خارجه عمان، ابراز ناامیدی نماینده آمریکا در آژانس بین المللی اتمی از همکاری ایران با آژانس در دو گام آخر، فعال شدن علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی در پرونده هستهای، تماس ظریف و وزیر خارجه چین، هشدار حسن روحانی به آمریکا، تشدید بزرگنمایی خطر ایران توسط نتانیاهو در صدر رویدادهای مهم بودند که فضای گفتگو را شکل میدهند.
برای فهم آنکه نتیجه مذاکرات چه خواهد بود بررسی و تحلیل محتوی سیاستها و موقعیتی که طرفین قرار دارند اهمیت زیادی دارد. در این مطلب کوشش میشود موانعی که در ذهنیت و گامهای عملی حکومت و مذاکره کنندگان ایرانی وجود دارد و بختی برای دستیابی به توافق جامع و پایدار باقی نمیگذارد، تشریح شوند.
میان دولت روحانی و رهبری و بخش مسلط قدرت در زمینه شرایط تحقق و تعریف توافق خوب اختلاف نظرهایی وجود دارد. اگر چه اشتراکات نیز کم نیست. در واقع اشتراکات در حوزه راهبردی و تفاوتها در شیوه و روشهای اجرایی است. از آغاز گفتگوها پیرامون توافق جامع تاکنون شکاف بین رهبری و روحانی در حوزه مسائل هستهای کمتر شده است. علت عمده این کار سختگیری در تعیین خطوط قرمز و محدود کردن حوزه مانور مذاکره کنندگان توسط خامنهای در کنار تمکین دولت روحانی در برابر فرامین وی بوده است. البته در عین حال روزهای آینده مشخص میسازد که شکاف و اختلاف نظر ظاهری تا چه میزانی بوده است. آیا هدف نهایی مصالحه اتمی بوده و یا اثبات این ادعا که زیاده خواهی آمریکا مانع سر گرفتن توافق اتمی است.
اما در مقطع کنونی چالشها و موانعی پیش روی هر دو جریان در حکومت قرار دارد که رسیدن به توافق جامع را اگر ناممکن نگردانند، بسیار دشوار میسازند.
مهمترین عامل بازدارنده که خامنهای و روحانی و نیروهای همسویشان بر آن اتفاق نظر دارند باور به ایجاد ترک اصلی در ساختار تحریمها و امکان ناپذیر بودن بازگشت شرایط به پیش از اقدام مشترک ژنو است. به باور آنها ایران الان در موقعیت بهتری قرار دارد و آسیب پذیریاش در برابر تهدیدات وفشارهای غرب کمتر شده است. همچنین آمریکا دیگر نمیتواند مانند قبل ایران را در انزوا قرار داده و رژیم تحریمهای کمر شکن را اعمال نماید. این عامل باعث میشود هزینه شکست مذاکرات و یا گرفتار شدن آن در بنبست برای ایران کاهش یابد و خواهان فروش توافق جامع به قیمت بالاتری باشد.
تیره شدن روابط روسیه و غرب نیز به مقامات حکومت ایران قوت قلب بخشیده که شکاف موجود در معادلات جهانی قدرت به نفع آنان عمل کرده و در پرتو گسترش روابط اقتصادی با روسیه ونگاه به شرق میتوانند تاثیرات اقدامات تنبیهی غرب را خنثی سازند.
روحانی اگر چه در ابتدای ریاست جمهوری نیز نگاه مثبتی به گسترش رابطه با روسیه و چین داشت ولی در ایام اخیر توجه بیشتری به سرمایهگذاری بر روی نگاه به شرق از خود نشان داده است.
اما رهبری و بخش مسلط قدرت خواهان حفظ ساختار هستهای موجود است و دولت روحانی نیز در برابر این خواست منفعل شده است. اگر چه روحانی نیز در فکر حفظ و گسترش توان هستهای به عنوان اهرمی امنیتی است اما شیوه اجرا و آهنگ عمل مد نظر وی متفاوت با خامنهای است.
اخبار درز کرده به بیرون آشکار میسازند مذاکره کنندگان ایرانی بر روی حفظ ناوگان نزدیک به بیست هزار سانتریفوژ فعلی و گرفتن تضمین برای گسترش آن در یک بازه زمانی ۵ تا ۷ ساله برای دستیابی به ظرفیت تولید ۱۹۰ هزار سو اصرار دارند. همچنین هیچگونه محدودیتی بر روی تحقیق و توسعه را قبول نمیکنند و تقاضا دارند این حوزه برای گسترش قابلیتهای هستهای که مرز آن با استفاده احتمالی در برنامههای نظامی مشخص نیست، باز باشد. همچنین هیچ یک از تاسیسات موجود تعطیل نشده و کار ویژه مخصوص آن دچار تغییرات راهبردی نگردد.
مجموعه این عوامل به معنای حفظ ساختار و زیر ساختی است که با توجه به اصرار رهبری مبنی بر عدم تاثیر توافق احتمالی بر روابط خصمانه بین ایران و آمریکا، میتواند هر آینه در آینده در خدمت سیاست خارجی ستیزه جو و رویاروییهای امنیتی قرار بگیرد. از دید آمریکا و دولتهای اروپایی این ساختار به سهولت میتواند به برنامه نظامی منحرف شود. اما رویکرد واقع بینانه نشان میدهد اگر چه فعالیت و حفظ این ساختار مسیر دستیابی احتمالی به قابلیت نظامی اتمی را کوتاه میگرداند اما رسیدن به آن نیازمند اقدامات و توانمندیهای دیگری است که فعلا حکومت به آنها دسترسی ندارد.
روحانی و تیمش خواهان انعطاف بیشتری در این زمینه هستند ولی برای رئیس دولت اعتدال نیز حفظ ساختار هستهای به عنوان یک اهرم امنیتی اهمیت دارد.
اما عنصر محوری که باعث میشود فاصله بین مواضع غرب و ایران کاهش نیابد، تاکید بخش مسلط قدرت در ایران بر بازگشتپذیری کوتاه مدت توافق است. این ویژگی از دید غرب نقطه گریز هستهای است که لازمه توافق، افرایش آن به حداقل یک سال است. اما تلقی رهبری و نیروهای همسو این است که توافق باید بهگونهای تعریف شود که امکان بازیابی امتیازهای داده شده و کاهش فعالیتهای حساسی چون غنیسازی اورانیوم بیست درصد و بالاتر در ظرف مدت کوتاهی وجود داشته باشد.
نتایج انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا و تسلط جمهوریخواهان بر سنا میتوانست متغیری باشد که به نفع عبور از بنبست در مذاکرات هستهای عمل کند، بهخصوص با توجه به نیاز اوباما برای موفقیت در مذاکرات ایران و همچنین موضع سختتر جمهوری خواهان انتظار میرفت مقامات اصلی تصمیم گیر در تهران برای استفاده از فرصت پیش رو تعلل نورزند. اما رصد کردن مواضع نشان میدهد رهبری و اصولگرایان اهمیتی به این رویداد نمیدهند. مجموعه دلایلی باعث شده است که از دید آنها تفاوتی بین اوباما و جرج بوش و جمهوریخواهان و دمکراتها دیده نشود.
در کنه ذهن و نگرش هیات حاکمه ایران و اکثر جناحها وکارگزاران سیاسی دولت آمریکا و دو جناح اصلی آن بازیچه و ابزار دست صهیونیسم و سرمایهدارهای بزرگ هستند و اصالتی برای اخنلاف نظر بین دو جناح قائل نیستند.
محافل امنیتی و راهبردی نزدیک به رهبری استدلال میکنند که در دوره اوباما اکثر تحریمهای سنگین بر علیه حکومت وضع شدهاند. همچنین آنها اوباما را به رفتار دوگانه و اعتماد سوز متهم میکنند. به باور آنها اوباما برای حل مشکلات آمریکا و فریب نظام دست دوستی دراز کرده است. اما هر وقت فرصت پیش آمده به دشمنی با نظام پرداخته و گفتمان مخالفت با جمهوری اسلامی را تقویت کرده است.
از زاویه دیگر افول اوباما و بالا دستی جریان رقیب در سیاست آمریکا این نگرانی را برای برخی از کانونهای قدرت در ایران ایجاد کرده که ضمانتی در توافق با اوباما وجود ندارد و موقعیت متزلزل وی ریسک توافق را بالا میبرد بنابراین بهتر است صبر کرد تا با جریانی که قدرت را در آینده به دست میگیرد و موقعیت مستحکمی دارد به مذاکره نشست. آنها هراسی از جمهوریخواهان ندارند و سابقه تعامل و داد و ستد در ماجرایهای آزادی گروگانها، سفر مک فارلین و همکاری در سقوط طالبان پشتوانهای است تا امیدوار باشند امکان توافق با جمهوریخواهان هم وجود دارد.
روحانی و تیم نزدیکش نیز چندان انتخابات کنگره را جدی نگرفتهاند. تنها جواد ظریف به نظر میرسد آگاه است تغییر ترکیب کنگره آمریکا دستیابی به توافق متوازن را چقدر سخت میکند. اما روحانی دولت اوباما را به تعلل و ناتوانی در حل اختلافات داخلی متهم کرد. حمید ابوطالب که نتوانست از دولت آمریکا برای تصدی نمایندگی ایران در دفتر نیویورک سازمان ملل ویزا بگیرد و از نزدیکان روحانی است نیز در اظهار نظری عجیب مدعی شد شکست دموکراتها به دلیل عدم توافق روحانی با اوباما بود! صادق خرازی که نظرات وی به تیم روحانی در سیاست خارجی نزدیک است نیز مدعی است ایران اکنون یک قدرت هستهای است و برای ایران در عمل هیچ تفاوتی نمیکند که کدام یک از احزاب جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا بر سر قدرت قرار بگیرند، چرا که آمریکا و اروپا برای نفوذ بدون ریزش و شکست خود در خاورمیانه نیازمند ایران است.
این اظهار نظرها که از خطای محاسبه و تحلیلی فاحشی برخوردار هستند، نشان میدهد برایند قوا در هیات حاکمه ایران اهمیتی به فرصت زمانی باقی مانده تا شروع به کار کنگره جدید آمریکا نمیدهد. این غفلت به نوبه خود پیچیدگی مذاکرات را افزایش میدهد.
در مجموع عوامل و رویکردهایی که توصیف شد، عملا راه رسیدن به توافق جامع هستهای در شرایط کنونی را ناهموار ساخته و ناگزیر حکم به تداوم بن بست موجود میدهند.