تفکیک جنسیتی کلاس های دانشگاه ،ناکامی سه باره

توقف طرح جنجالی تفکیک جنسیتی کلاس های دانشگاه ظاهرا به نفع محمود احمدی نژاد تمام شد و وی برنده منازعه ای گشت که از دید برخی، طرحی از قبل برنامه ریزی شده برای خلق محبوبیت عمومی برای رئیس جمهور و ایجاد چالش برای رهبری نظام بود.
هنوز برخی مراجع تقلید و روحانیت ارشد نسبت به توقف طرح نا خشنودند و جدا کردن کلاس های دختران و پسران را یک الزام شرع معرفی می کنند. مراجعی چون نوری همدانی ، علوی گرگانی ، مکارم شیرازی ، صافی گلپایگانی، جعفر سبحانی و جوادی آملی که از هوادارن طیف های افراطی و سنتی اصول گرایان هستند حضور توامان جنس مذکر و مونث در کلاس را از مصادیق اختلاط غیر ضروری نا محرم ها بشمار می آورند که بیم عمل حرام و فساد را در پی دارد. علاوه بر نوع نگاه سنتی به روابط دو جنس ، دلخوری و انتقاد از عملکرد دولت احمدی نژاد وبخصوص تاکید برخی همراهان وی بر ضرورت باز کردن فضای فرهنگی دلایل اصلی پافشاری روحانیون هوادار نظام سیاسی بر اجرای تفکیک جنسیتی است. از دید آنها رعایت ضوابط شرعی در نوع پوشش ،رفتار و ارتباطات دو جنس از عناصر مهم اسلامی شدن دانشگاه ها هست.
اما فرجام طرح تفکیک جنسیتی کلاس ها ابهامات و سئوالاتی را پدید آورد که هدف از این طرح چه بود؟ چه کسانی آن را تدوین کرده و قصد جلو بردن آن را داشتند؟ آیا از ابتدا اراده جدی برای اجرا وجود داشت؟ یا صرفا اقدامی تبلیغاتی و شعاری برای جلو بردن یک پروژه سیاسی ویا ساکت کردن منتقدان سنت گرا فضای فرهنگی بود ؟ پاسخ به این سوال ها می تواند ابعادی از فضای سیاسی کشور و معضلات فرهنگی را روشن کند و همچنین چشم انداز آینده این طرح و سیاست هایی مشابه را ترسیم نماید.
محدودیت های جنسیتی تعرض به هویت و حقوق دانشجویان است و همچنین شان و حرمت آنان را مخدوش می سازد.
جمهوری اسلامی از بدو تاسیس توجه ویژه ای به جداسازی های جنسیتی داشته است. این بینش ریشه در گفتمان مذهبی سنتی دارد که اختلاط جنسیتی را زمینه ساز مشکلات فرهنگی و سیئات اخلاقی محسوب می کند. زن و مرد در حکم آتش و پنبه هستند که جز محارم نباید در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار بگیرند.
اگر چه وجود معضلات و نارسایی های حاد فرهنگی ، فروپاشی اخلاقی و همچنین توجه به واقعیت های جامعه ناکارامدی و شکست این دیدگاه را نشان می دهد اما پرداختن به این دیدگاه خارج از حوزه بحث این مطلب هست.
ولی پیگیری و تداوم قوانین و دستور العمل های تفکیک های جنسیتی که ارتباطی تنگاتنگ با تبعیض جنسیتی دارد و فشار بیشتری را متوجه زنان می کند ،فقط ناشی از دیدگاه نظری و انگاره های ایدئولوژیک نیست ، بلکه دلایل سیاسی و معطوف به قدرت نیز دارد .
وقتی سنت گرایی ایدئولوژیک مبنای مشروعیت نظام سیاسی شد طبیعی است هر عامل و نشانه ای که چنین تصویری را بر هم زند یک تهدید برای بقاء واستمرار نظام سیاسی محسوب می گردد و دلیل بر فقدان مقبولیت مردمی تفسیر می شود .
بنابراین اگر نوع پوشش و تعامل دانشجوی دختر و پسر در دانشگاه ها بر خلاف الگوی مورد نظر حکومت بوده و به لحاظ آماری درصد کسانی که رفتار و پوشش متفاوت دارند ( بی حجابی ،آرایش غلیظ ، پیراهن آستین کوتاه و مدل های خاص موی سر پسران ) ، بالا باشد آنگاه زنگ خطر برای نظام سیاسی به صدا در می آید و از این رو می کوشد تا با اجبار و سیاست های محدود کننده این مشکل را حل کند.
از سوی دیگر تاکید بر محدودیت های جنسیتی و وجهه غیر قانونی بخشیدن به مناسبات مدرن در رفتار های اجتماعی ، انحصار سیاسی برای حکومت گران را تسهیل می کند. ممانعت از روابط منطقی دو جنس ،حجاب اجباری ، ،ممنوعیت مصرف مشروب و رقص ، تفکیک های جنسیتی ، اذیت و آزار کسانی که سگ دارند و در یک کلام محدودیت های اجتماعی و فرهنگی باعث می شود تا براحتی مصادیق و مخاطبان این محدودیت ها به دلیل تفاوت نظر با دیدگاه حکومت از عرصه مشارکت سیاسی و حضور در مناصب مدیریتی کشور محروم گردند و خودی ها در زیر پوشش برتری تعهد بر تخصص ، مشاغل ارشد را اشغال کنند .
اما تضییقات فرهنگی و محدودیت های جنسیت محور در دانشگاه ها دلایل خاص هم دارد. ارتباط متعارف دو جنس باعث افزایش نشاط و پویایی در محیط های دانشجویی می شود و همچنین همبستگی و تعامل های مثبت بین دانشجویان را افزایش می دهد. بر خلاف تلقی سنتی گفتگو ،روابط دوستانه و فعالیت مشترک بین دانشجویان دختر و پسر ، به طور نسبی از میزان روابط منفی ، اختلالات هویتی و نا هنجاری های اخلاقی می کاهد . همچنین نقش زیادی در افزایش اعتماد به نفس و رشد شخصیت مستقل زنان دارد. ارتباطات معقول باعث افزایش شناخت و مهارت دانشجویان در برقراری ارتباط مناسب با جنس مخالف می گردد. مجموعه این عوامل فضای نقادی و رشد جنبش دانشجویی مستقل در دانشگاه را تقویت می کند.
بنابراین سخت گیری در حوزه روابط دانشجویان ضمن جلوگیری از تاثیرات مثبت در تقویت جنبش دانشجویی ، نوعی استرس وتنش برای آنان نیز ایجاد می کند تا بخشی از پتانسیل مثبت آنها عقیم گردد.
همچنین در برخی موارد دستگاه امنیتی برای تقابل با اعتراضات سیاسی در دانشگاه ها و خنثی کردن آنها از حربه فشار بر مسائل فرهنگی استفاده می کند.
پیوند زدن محدودیت های فرهنگی با گفتمان انقلابی ، فضیلت اخلاقی و ارزش بخشیدن به آنها از عناصر مهم ترویج و تبلیغ سیاست های جداسازی جنسیتی است.
از این رو در دهه شصت گفتمان جنسیتی مطلوب حکومت ،سیطره تام در دانشگاه ها داشت. از اوایل هفتاد اعتراض نسبت به فضای بسته فرهنگی شروع شد و مطالبه گشایش های فرهنگی پشتوانه خواست های سیاسی گردید. به مرور محدودیت های فرهنگی کم گشته و لزوم رعایت شخصیت دانشجو و احترام گذاشتن به حق انتخاب وی در دانشگاه ها مورد اجماع اکثریت دانشجویان و دانشگاهیان واقع شد. دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی نیز با کاستن از محدودیت های فرهنگی همراهی نشان دادند.
اما حضور احمدی نژاد در کرسی ریاست جمهوری آغاز روند معکوس برای کاهش آزادی های فرهنگی شد و وزارت علوم جدید برای برگرداندن مناسبات ارتباطی دانشجویان به پیش از دهه هفتاد تلاش زیادی نمود. چاشنی و توجیه سیاست های محدود کننده اسلامی کردن دانشگاه بود که در اصل حربه ای برای از میدان بدر کردن چهره های منتقد و سیطره گفتمان رسمی قدرت بوده است.
نکته جالب و در عین حال تاسف برانگیز اخراج برخی از اساتید متدین از دانشگاه به بهانه اسلامی کردن است. دولت احمدی نژاد بخصوص در دوره نخست در مجموع سیاست های انقباضی و واپس گرایانه را در حوزه فرهنگ دنبال کرده است. تنها خود احمدی نژاد در چند مورد خاص مانند امنیت اخلاقی و حضور زنان در استادیوم فوتبال دیدگاه متفاوتی را بیان کرده است. ولی تا پیش از مورد اخیر هیچ واکنشی در خصوص اخراج ویا بازنشسته کردن اجباری اساتید از خود نشان نداد . روسای دانشگاه منصوب دولت وی مجری سیاست پاکسازی هیات علمی دانشگاه ها بودند. وزیر علوم دولت دهم نیز در بدو عهده دار شدن مسئولیت ، زبان به تهدید اساتید سکولار گشود و هشدار داد که دانشگاه جای آنان نیست.
فقط در سال گذشته حلقه یاران احمدی نژاد به شکلی آشکار و منسجم از فضای باز فرهنگی دفاع می کنند و نسبت به آشکار شدن اختلاف در این حوزه با بخش های دیگر نظام سیاسی تمایل نشان می دهند.
از این رو اصرار کامران دانشجو برای جدا کردن کلاس ها و یا تاسیس دانشگاه های تک جنسیتی عجیب می نماید. او بر خلاف ادعای اخیرش ،از ابتدا به شکل صریح تشکیل کلاس های تک جنسیتی را دنبال می کرد. وی پشتوانه قانونی سیاستش را مصوبه شورای انقلاب فرهنگ در سال ۱۳۶۸ مبنی بر جلوگیری از اختلاط های بی مورد عنوان کرد. وی بعد از بالا گرفتن اعتراضات وصدور دستور توقف احمدی نژاد در یک چرخش آشکار مدعی شد که وزارت علوم به دنبال جدا کردن ردیف دختران و پسران در دانشگاه ها بوده است ! اما علی عبلسپور رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس مدعی است که قانونی مبنی بر تفکیک جنسیتی کلاس ها وجود ندارد و یا حد اقل به رویت مجلس نرسیده هست. اما سعد الله نصیری یکی دیگر از اعضاء کمیسیون فوق در برخوردی متناقض خبر از جدایی جنسیتی کلاس ها در مهره ماه ۱۳۹۰ داده بود مرجع قانونگزار در حوزه دانشگاه ها شورای عالی انقلاب فرهنگی است ولی ادعای دانشجو مورد تردید هست زیرا اگر جدا کردن کلاس ها مصوبه این شورا بود ، چرا عملا تا کنون اجرا نشده وهیچگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی اعتراضی به این مساله نکرده است ؟ تنها در چند مقطع برخی از مسئولین آن از تاسیس دانشگاه های تک جنسیتی جدید خبر داده بودند.
در طول تاریخ جمهوری اسلامی این سومین تلاش ناکام برای جدا کردن کلاس های دختران و پسران دانشجو است. بار اول در زمان حیات آیت الله خمینی بود که به دستور ایشان پرده هایی را که برای جدا کردن دختران و پسران در برخی کلاس های دانشگاه تهران کشیده بودند، جمع کردند. بار دوم در سال ۱۳۷۵ در دوران ریاست هاشمی گلپایگانی در وزارت علوم بود. معاون فرهنگی وی -شجاعی فرد- دستور العمل جد اسازی کلاس ها را ابلاغ کرد. ولی بالا گرفتن اعتراضات دانشجویی این طرح را در نطفه نابود ساخت.
اما منشا تلاش مجدد معلوم نیست. شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید زیادی بر رعایت حدود شرعی در دانشگاه ها دارد تا اردو های مختلط ممنوع شود ، ارتباط بین دختر و پسر به حد اقل ها محدود گردد و مناسبات فرهنگی مدرن در دانشگاه ها توسعه نیابد ؛ولی اشاره ای به تفکیک جنسیتی کلاس ها نکرده است.
ظاهرا این ماجرا از وزارت علوم شروع شد . کامران دانشجو از نیروهای وابسته به احمدی نژاد است ،بعید به نظر می رسد وی بدون هماهنگی با رئیس دولت و یا خودسرانه این تصمیم را به انجام رسانده باشد ،مگر اینکه از ابتدا هدف ایجاد فرصت تبلیغاتی برای احمدی نژاد بوده باشد.
در کل سایه اختلافات جناحی وشکاف بین رهبری و رئیس جمهور بر این موضوع سنگینی می کند. برخی مخالفان دولت در اردوگاه اصول گرایان ، مدعی هستند که این طرح توطئه جریان انحرافی یعنی گروه اسنفندیار رحیم مشایی است .
در مقابل جریان احمدی نژاد اعلام کردند مخالف این طرح هستند. سایت الف مدعی شد رهبری جمهوری اسلامی نیز با این طرح به دلیل سطحی بودن وشتابزدگی مخالف بوده هست. بعد از دستور احمدی نژاد موجی از مخالفت با این طرح در میان جناح های حکومتی بپا خواست و هیچ جریان حاضر نشد مسئولیت تدوین و اجرای این طرح را بپذیرد.
متوقف شدن این طرح وسکوت جریانات دانشجویی ولایت مدار و افراطی این فرضیه را تقویت می کند که رهبری نظر مساعدی با این طرح نداشته است.
البته جدا از ماهیت جنجالی ،مغایر با کرامت انسانی و غیر منطقی این طرح ،امکان اجرا شدن نیز ندارد. وزیر بهداشت و درمان به صراحت اعلام کرد که چنین طرحی در دانشگاه های پزشکی قابلیت اجرا ندارد و تا کنون تلاش هایی از این دست به مانند تفکیک جنسیتی مراکز درمانی و پزشکی با شکست مواجه شده است.
مشکل بزرگ این طرح این است که در سطح اگاهی ها و دیدگاه فرهنگی غالب کنونی مردم ایران چنین نگرشی قابل پذیرش نیست و بسیاری از نیروهای هوادار حکومت نیز جزو مخالفان هستند. بخش مهمی از جامعه مذهبی ایران ،حضور توام دختران وپسران دانشجو را امری خلاف باور های مذهبی بشمار نمی آورد. حتی برخی مراجع و بخصوص انهایی که مدافع جنبش سبز هستند نیز روی خوشی به جدا سازی جسنیتی نشان نداده اند.
مخالفت پر رنگ ومقاومت دانشجویان در برخی دانشگاه ها نیز نقشی مهم در تردید مسئولان برای جدا کردن کلاس ها دارد. پیش از کلاس ها در برخی دانشگاه ها جدا کردن سالن غذا خوری و درب ورودی دانشگاه اجرا شده است که واکنش اعتراضی دانشجویان که در برخی موارد با برخورد فیزیکی همراه بوده ،اجازه تداوم به این تصمیمات شتابزده و غلط نداده است.
مدافعان این طرح غافلند که عدم حضور مشترک در کلاس لزوما به معنای گسست و عدم رابطه بین دو جنس نخواهد بود. آمار های رسمی نشان می دهد که دوستی پسر و دختر ها اکثرا در مقاطع راهنمایی ودبیرستان شروع می شود و دانشگاه معمولا بیشتر دوره پختگی و بلوغ رابطه ها است و نقطه آغاز نیست. ثانیا سیاست جدا سازی جنسیتی و مجازات های مربوطه نتوانسته است جلوی روابط و دوستی دختر و پسر ها در قالب غیر ازدواج را بگیرد واتفاقا باعث آشفتگی و نابسامانی در این حوزه نیز شده است.
پاره ای از آمار ها بیانگر فزونی نا هنجاری های اخلاقی در حوزه های علمیه هست که به صورت تک جنسیتی مدیریت می شوند . بنابراین از نقطه نظر عینی تفکیک جنسیتی نه تنها تاثیری در جلوگیری از مشکلات اخلاقی و روابط نا بهنجار ندارد بلکه با توهین به شخصیت افراد و فرهیختگان جامعه ،باعث تزلزل شخصیتی و گسترش نگاه جنسیتی می گردد و در نهایت عقل و هویت افراد به تمایلات جنسی آنها فرو کاسته می شود . چنین نگرشی نقطه قرینه برخورد ابزاری نظام سرمایه داری با زن و تقلیل آنها به ابزاری برای فروش بیشتر کالا است.
اکنون تنها بخش های تریبون دار روحانیون به شکل علنی از جداسازی جنسیتی دفاع می کنند و گویا افراد دیگری در حکومت یا از سر عقیده و یا از سر برآورد هزینه- فایده ترجیح می دهند ،همراهی نکنند .
البته ناشکیبایی برخی از روحانیت دلایل سیاسی نیز دارد و از این طریق می خواهند با دولت احمدی نژاد برخورد منفی کنند. ولی موافقت آنها با جدا سازی جنسیتی نقطه منفی در کارنامه روحانیت هست. حتی می توان تحلیل کرد تعقیب سیاست های مربوط به تفکیک جنسیتی با هدف آرام کردن روحانیت و بخش های سنتی جامعه انجام می شود . در اصل هدف رفع تکلیف و اذیت و آزار دانشجویان است و همانند سیاست های برخورد با بی حجابی ،مقصد مهار جامعه است تا از مرز های مشروعیت نظام پاسداری شود.
در کل دو فاکتور جنسیت- قدرت و بینش سنت گرا متغیر های معادله تعقیب سیاست های جنسیتی اعم از تفکیک و تبعیض را مشخص می سازند.
حال که حکومت در خصوص جداسازی جنیسیتی در دانشگاه ها در بحران بسر می برد ، فرصت مناسبی است تا فعالان دانشجویی از هویت ، شان و کرامت دانشجو و دانشگاه حمایت کنند و اجازه ندهند منافع سیاسی قدرت طلبانه همراه با بینش غلط باعث گردد دانشگاه وحه المصالحه گرایش سنت گرا با استحاله گرا شود. مقاومت دانشجویان به صورت پراکنده ،تاثیر مهمی در زمینگیر شدن این طرح داشت.
هنوز امکان طرح دوباره تفکیک جنسیتی محتمل است . تبدیل این ایده به عمل اگر غیر ممکمن نباشد ، بسیار دشوار است . البته راه انداختن کارزار تبلیغاتی وشعاری برای گمراه کردن نیرو ها، کنترل فضای ارتباطات و اذیت و آزار دانشجویان کارکرد دارد .
باید دید روز های آینده چه اتفاقاتی را رقم می زند. منتها نباید فراموش کرد که توقف جداسازی جنسیتی کلاس های درس به معنای نبود محدودیت های فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه ها نبست . عادی سازی روابط بین دانشجویان دختر و پسر ،اردو های مختلط ، آزادی پوشش متناسب با شان دانشگاه ،آزادی دسترسی به محصولات فرهنگی ،آزادی عمل کانون های هنری و فرهنگی ، عدم استفاده از اجبار در مسائل فرهنگی ، نقطه پایان فضای بسته فرهنگی در دانشگاه ها است .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.