دولت مستاجل” مصالحه “

اظهارات حیدر مصلح وزیر اطلاعات در نماز جمعه تهران ، نشان داد که دوباره مهار جنبش سبز و اصلاح طلبان برای حاکمیت اولویت می یابد. پس از سر باز کردن اختلافات بین رهبری و احمدی نژاد ،نیروهای اصول گرا برای چند ماهی حمله به جنبش سبز و آنچه فتنه می خوانند را کاهش داده و توجه خود را به جریان احمدی نژاد منتقل ساختند. البته در طول این دوران ، تضعیف و تخطئه رهبران سمبلیک جنبش سبز ادامه داشت ولی نگرانی اول آنها نبود. در این مدت بار ها و بار ها محافل اصلی سیاسی و رسانه ای اصول گرایان و نهادهای نظامی و امنیتی گوشزد کردند خطر فتنه دوم که از درونی ترین حلقه های نظام برخاسته است بیشتر است.
مهار فتنه پیچیده دو و جلوگیری از پیشروی حلقه یاران احمدی نژاد ، حاکمیت را به نتیجه رساند تا با کاهش اندک فشار بر جامعه مدنی ، فضای جدیدی را در اختیار اصلاح طلبان قرار دهد تا با ارائه تعریف جدیدی در صحنه سیاسی فعال شوند. این برخورد تاکتیکی با هدف تداوم وضع سیاسی موجود و استفاده از ظرفیت اصلاح طلبان برای خنثی سازی جریان احمدی نژاد و همچنین ممانعت از پیوستن آنها به ساختار شکنان بود. در اصل انتظار از اصلاح طلبان متشکل از چند لایه است . نخست تمامی آنها نگاه مثبت به اصل انتخابات و ظرفیت مثبت در ساختار قدرت داشته باشند و به سمت اتحاد با نیروهای خواهان تغییر قانون اساسی و دگرگونی بنیادی نظام سیاسی نروند. ثانیا لایه ای از آنها امکان نقش آفرینی محدود در درون نظام را پیدا کند که پیشاپیش ارادت خود به نظام ، رهبری و قانون اساسی را نشان داده و از موسوی و کروبی و استفاده از جنبش اجتماعی اعلام برائت نماید.
بنابراین در طرح حاکمیت اصلاح طلب های تجدید نظر کرده کماکان نقش حاشیه ای را ایفا می کنند. منتها از طریق مذاکرات ،فضا سازی رسانه ای و ارسال پیغام های متعدد تلاش می شود تا تصویری کاذب و خوشبینانه برای اصلاح طلبان ایجاد شود و آنها به سمت ایفای نقش مورد نظر نظام سیاسی هدایت گردند.
رهبری تجربه موفقی از کشاندن اصلاح طلبان و جناح چپ به زمین بازی و مات کردن آنها از انتخابات های دومین دوره مجلس خبرگان تا کنون داشته است و تنها در انتخابات های دوم خرداد و مجلس ششم بازی را باخت. این بار نیز او در اندیشه بهره برداری از پتانسیل اصلاح طلبان بدون اعطای امتیاز بزرگ است.
اما در کنار این طراحی حاکمیت ، بخش سنتی ،روحانی و عملگرای اصول گرایان نیز به جذب نظر بخش محافظه کار و میانه روی اصلاح طلب ها توجه نشان دادند.
در اصل آنها نیز چونان سید محمد خاتمی و مدافعان اصلاحات انتخابات محور ، نا فرمانی احمدی نژاد را فرصتی برای جلو بردن پروژه سیاسی خود دیدند تا سیاست های کلان حاکمیت به پیش از سوم تیر ۱۳۸۴ بر گردد و آنها موقعیت برتر در درون بلوک قدرت نزدیک شوند.
در اصل عدم رضایت از وضع موجود آنها را به سمت تعامل با شبکه نیروهای مرتبط با هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان معتقد به نظام ،رهبری وقانون اساسی می کشاند.
ولی تاکید خاتمی بر شروط سه گانه و تصریح اینکه هیزم انتخاباتی نمی شود که نانش برای کسان دیگر پخته می گردد و حمایت اکثریت اصلاح طلبان از انتخابات مشروط و بی اقبالی بخش های مهمی از جنبش سبز به انتخابات ،صحنه را دگرگون ساخت.
برایند نظرات اصلاح طلبان و تحرکاتی که در عرصه سیاسی جریان دارد سمت گیری به سمت فعال شدن دوباره جنبش سبز و بهره گیری از اختلافات در درون بلوک قدرت است.
خاتمی به عنوان نماد اصلاح طلبان پارلمانتاریست پاسخ مثبت به انتخابات را مشروط به کسب امتیازاتی نمود واعلام کرد علی رغم مرزبندی حاضر به تخطئه موسوی و کروبی نیست. همچنین برای وی بسیار مشکل است تا بدون تغییرات جدی در صحنه سیاسی کشور و پایان فضای پلیسی بتواند گامی به سمت مشارکت در انتخابات بردارد.
توصیه حیدر مصلحی به نیرو های معتقد به نظام مبنی بر توجه به تحرکات جنبش سبز ، ناتوانی حاکمیت در استفاده از اصلاح طلبان در برنامه انتخاباتی را آشکار می سازد. الارم های دستگاه امنیتی روشن شده و هشدار می دهد افزایش تنش و اختلاف بین قوای سه گانه و اصول گرایان این ظرفیت را دارد که به تهدید امینتی برای نظام بدل شود. لذا
ناکامی در مهار این اختلافات در محدوده قابل کنترل ، خطر بهره برداری جنبش سبز و قوت یافتن مخالفان ومنتقدان داخلی را در پی دارد.
بازیگران انتخابات مجلس نهم را پنج دسته تشکیل می دهند. نخست اصول گرایان ولایی و نیرو هایی که تبعیت مطلق از رهبری دارند. این گروه مدافع تداوم وضع موجود و همسو کردن بیشتر اکثریت مجلس آینده با نیروهای افراطی و محور نظامی – امنیتی اصول گرایان است. آنان نه تنها سودای حذف کل جریان اصلاح طلب را در سر می پرورند بلکه حتی اصول گرایان منتقد را نیز مزاحم بشمار می آورند . ولی در سطح تاکتیکی مدافع استفاده از رقبا برای گرم کردن انتخابات مهندسی شده هستند.
دسته دوم اصول گرایان میانه رو وعملگرا و محور روحانی – بازاری هستند . این جریان اتخابات مجلس نهم را فرصتی برای بازیابی خود و تغییر در مسیر حاکمیت می داند و از این رو تمایل به حضور اصلاح طلبان محافظه کار و منتقد جنبش سبز و اعطاء سهمی از قدرت به آنها دارد. دسته سوم جریان احمدی نژاد هست که آوردگاه انتخاباتی را فرصتی برای نمایش قدرت ، رفع تهدیدات ،عقب راندن مخالفان درون بلوک قدرت و گسترش نفوذ خود در حاکمیت می داند. دسته چهارم اصلاح طلبان میانه رو و مجموعه نیروهای هاشمی رفسنجانی هستند که انتخابات را فرصتی برای احیاء خود ، ارتقاء موقعیت شان در نظام سیاسی ، پایان دادن به فضای پلیسی و بازگرداندن مسیر حاکمیت به دوران اصلاحات و سازندگی می پندارند. دسته پنجم اصلاح طلبان رادیکال و جنبش سبز هستند که نسبت به مشارکت در فرایند انتخابات نظر منفی دارند ولی در صدد بهره گیری از فضای انتخابات برای تحرک بخشیدن به جنبش سبز هستند.
دسته اول که حمایت رهبری را پست سر خود دارد در اندیشه برنامه ریزی برای تعیین سناریوی انتخابات به نحوی است تا با برخورد با جریان احمدی نژاد وجنبش سبز به شکلی کنترل شده و تاکتیکی مجموعه رفسنجانی و اصلاح طلبان تحت رهبری خاتمی را به بازی خود بکشاند .
اما واکنش خاتمی و هاشمی رفسنجانی خارج از انتظار حاکمیت و اصول گرایان ولایی بود. از این رو حملات به خاتمی شدت یافته است و در این میان مقامات سپاه گوی سبقت را ربوده اند. ابتدا یدالله جوانی خاتمی را به براندازی متهم کرد .سپس سردار جزایری با اشاره تلویحی به ادعای دست دادن خاتمی با موشه کاتسوا رئیس جمهور پیشین اسرائیل گفت : ” سپاه در راه آرمان های والای انقلاب کوتاه نمی آید و سران فتنه که با دشمنان و حتی صهیونیست ها دست دادند، راهشان از مردم جداست”.
بدنیترتیب بر خلاف خواست خاتمی ، پیشنهاد مشارکت مشروط وی در انتخابات و گذشت نظام و مردم از خطاهای یکدیگر ، تا کنون در عمل منجر به مصالحه و بهبود مناسبات وی با حاکمیت ورهبری تبدیل نشد . شدت حملات به وی این احتمال را قوت می بخشد که بخش های رسمی نظام نیز مانند محافل افراطی وی را به لیست رهبران جریان فتنه اضافه کنند و محدودیت ها و سختی ها بر علیه وی را افزایش دهند.
مطالعه رفتار رهبری بویژه خودداری وی از تسلیت گفتن به خاتمی برای درگذشت مرحوم صدوقی نشان می دهد وی به عنوان قدرتمندترین بخش حاکمیت عزم و اراده ای برای مصالحه با معترضین و میدان دادن به خاتمی ندارد.
اما موضع اخیر مصلحی نگرانی حاکمیت نسبت به خروج جنبش سبز از بن بست را نیز فاش ساخت. بخصوص که هنوز برخی از نخبگان نظام بصیرت مورد نظر رهبری را پیدا نکرده اند و نظام سیاسی در جلب حمایت همه نیرو ها در برخورد با رهبران سمبلیک جنبش سبز و تداوم سخت گیری بر آنها توفیق نیافته است.
درگیر شدن جریان احمدی نژاد با بخش های دیگر نظام و اصول گرایان و تلاش آنها برای حرکت مستقل از اراده ولایی سبب شده تا موفقیت در مدیریت انتخابات آینده برای حاکمیت حیاتی باشد. همچنین سقوط و لرزان شدن پایه های حکومت دیکتاتور ها در منطقه نیز نیاز نظام به نمایش مشروعیت و مقبولیت مردمی را افزایش داده است.
در چنین شرایطی ریسک انتخابات آینده که به قول علم الهدی امام جمعه مشهد ، “مصیبت بار ترین انتخابات برای نظام است” ،بالا بوده و امکان کنترل و هدایت آن در مسیر مطلوب با دشواری روبرو است.
منهای اصول گرایان ولایی ، دیگر بازیگران صحنه انتخابات تمایل دارند وضغیت بحرانی ازسیمای کشور ترسیم کنند که اوضاع نا بسامان است و دگرگونی های جدی می طلبد.
از این رو تنظیم موازنه قوا بگونه ای که به قول حاکمیت جریان فتنه ۱ و ۲ آچمز شوند و درصد قابل قبولی از مردم در صحنه انتخابات شرکت کنند وبرون داد صندوق های رای تقویت کننده روند موجود سیاسی کشور باشد ،معادله دشواری است . حل این معادله نیازمند انسجام بالا در حلقه اصلی قدرت ، حفظ فضای پلیسی ، ایجاد فضای کاذب رقابت و مشارکت ، اعتماد به نفس زیاد رهبری ،ارائه مدلی نو و جذاب از اصول گرایی و کاستن از تعداد متغیر های نا معلوم است.
بررسی شرایطی که حاکمیت در آن بسر می برد و بخصوص شدت یافتن بحران های اقتصادی ، اجتماعی و سیاست خارجی ، کامیابی حاکمیت در این آزمون را با تردید مواجه می کند و احتمال اینکه ترکیب مجلس نهم متفاوت از خواست حاکمیت و رهبری باشد را افزایش می دهد
قطعی شدن نا توانی در رسیدن به پیروزی ممکن است نظام سیاسی را وادار کند تا به سمت صرف نظر کردن از انتخابات رقابتی و با مشارکت بالا ، تکرار مدل انتخابات مجلس هفتم و هشتم وتشدید سیاست های انقباضی برود و یا امتیازات بیشتری به اصلاح طلبان محافظه کار بدهد و اندکی از فضای پلیسی کم کند.
اما در هر حالت حاکمیت از بحران بیرون نخواهد آمد و بی ثباتی تشدید می شود . تنش واختلاف در درون نظام بر خلاف نظر مصلحی ، خواست واراده نیروهای مخالف نیست بلکه نتیجه طبیعی مناسبات آمرانه و نا کارامد در مدیریت سیاسی و اجتماعی کشور و تعلق به سرمشق انحصار طلبی است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.