جنبش دانشجویی یکی از گروه های اصلی شکل دهنده جنبش سبز در قبل و بعد از انتخابات بود. اگر حنبش های اجتماعی و سیاسی را فرایند های مستمری بدانیم که در پی انباشت مبارزات و تلاش های قبلی بروز و ظهور پیدا می کنند. آنگاه می توان گفت جنبش سبز تداوم و پسامد طبیعی تلاش های جنبش دانشجویی در دوره اصلاحات و پسا اصلاحات است. در اصل رسالت اصلی دانشجویان به مثابه چشمان بیدار و میزان الحراره جامعه تسهیل گذار به دموکراسی و تحرک بخشی به مبارزات تحول خواهانه مردمی بوده است. آنان می کوشیدند تا با کنش های انتقادی خود و انتقال پیام نخبگان و گروه های سیاسی به مردم زمینه شکل گیری حرکت فراگیر در جامعه را مساعد سازند. بواقع جنبش دانشجویی موتور کوچکی بود که موتور بزرگ جامعه را به حرکت انداخت. پس از اوجگیری جنبش سبز دانشجویان کارکرد سیاسی خود را تحقق یافته دیدند و به صفوف مردم پیوستند و در جنبش ادغام شدند. اما پس از شدت گرفتن سرکوب و فضای اختناق پس از عاشورا که عرصه را بر اعتراضات خیبابانی تنگ کرد، مجددا جنبش دانشجویی به تدریج نقش سابق خود را بازیافت و دانشگاه ها به بستر اصلی کنش های اعتراضی جنبش سبز تبدیل شدند. بنابراین جنبش دانشجویی بخش خاصی از جنبش سبز است که یک جنبش فراگیر سیاسی و یک ابر جنبش تغییر خواهی است. جنبش دانشجویی دو خصلت عمده سیاسی وصنفی دارد خصلت سیاسی آن معطوف به جمایت از مطالبات و خواسته های ملت ، دستیابی به دموکراسی، حقوق بشر وپیشبرد پروژه توسعه سیاسی است و خصلت صنفی بر گسترش آزادی های اکادمیک، استقلال دانشگاه و دفاع از حقوق دانشجویان تاکید دارد.
خصلت سیاسی جنبش دانشجویی نقطه اتصال و الحاق آن به جنبش سبز و در سطح کلان جنبش دموکراسی خواهی است. پیروزی جنبش سبز در پایان بخشی به استبداد و تسهیل گذار به دموکراسی و شکل گیری توسعه سیاسی می تواند نقطه پایان کارکرد سیاسی جنش دانشجویی باشد. اما وجه صنفی آن که مبتنی بر مطالبه محوری است به نحو مناسبی در جنبش سبز بازتاب نیافته است. یه نظر من شکل مطلوب رابطه باید بگونه ای باشد که جنبش دانشجویی ضمن حضور فعال در حنبش سبز و تقویت تمرکز آن بر دموکراسی و پایبندی به خواست ملت اما در ان ادغام نشود و از منظری مستقل خواسته های صنفی خود را نیز دنبال کند و سعی کند جایگاه مناسبی به این خواسته های صنفی در جنبش سبز ببخشد. خواسته هایی چون رعایت آزادی های اکادمیک ،استقلال دانشگاه ، ارتقاء وضعیت علمی ، آموزشی و رفاهی در دانشگاه ها ، سامان بخشی به اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی و تنظیم درست بازار کار، فعالیت آزاد و متکثر تشکل های دانشجویی همه اینها نیازمند یک نوع توازن در رابطه است تا هم از ادغام و هضم در ابر جنبش سبز پرهیز شود و هم در دام انفعال ، دوری گزینی و مناسبات جزیره وار گرفتار نشود.
در حال حاضر جنبش سبز در مرحله کم تحرکی است نمی توان گفت متوقف شده است. اما پویایی و فعالیت گذشته خود را ندارد. ممکن است وارد مرحله جدید شود و شکاف های بین اصول گرایان باعث تحرک بخشی دوباره ان در چهارچوب اصلاح طلبانه گردد ویا ممکن است به جنبشی انقلابی و ساختار شکن تحول یابد.
اما جنبش دانشجویی در شرایط خاصی بسر می برد. فضای پلیسی و انقباضی کنونی حاکم بر دانشگاه ها از انقلاب فرهنگی تا کنون سابقه نداشته است . اما علی رغم این فشار های کمر شکن جنبش دانشجویی هنوز تحرک دارد. کاهش فعالیت ها طبیعی است اما مهم این است که به نقطه صفر نرسیده است. آینده جنبش دانشجویی تابعی از عوامل مختلف است. قطعا سرکوب های کنونی و خشونت لجام گسیخته حاکمیت بر شعله های خشم خواهد افزود و شکاف دولت- دانشگاه را عمیق تر می سازد.
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات