ترور پژوهشگران و رویکرد نیروهای آزادی خواه

سوء قصد به جان داریوش رضایی نژاد ، زنجیره ترور های مشکوک چهره های علمی را تداوم بخشید. وی چهارمین نفری است که در پی کشته شدن دکتر مسعود علیمحمدی و دکتر مجید شهریاری و ترور نا فرجام ترور فریدون عباسی قربانی خشونت هدفمند شد.
این ترور ادعا های وزارت اطلاعات مبنی بر اشراف بر سیستم های امنیتی غرب و اسرائیل را زیر سئوال برد. از ابتدا هم تردید ها و شائبه جدی در خصوص درستی دست داشتن مجید جمالی فش در ترور علی محمدی وجود داشت.
عزیز جعفری فرمانده سپاه سه هفته پیش خبر داد اطلاعات و شواهدی از قصد دشمنان حکومت برای “توسعه ترور فیزیکی” دانشمندان هسته ای به دست آورده است. حال با توجه به این ادعا و تقبل تامین امنیت و حفاظت از جان دانشمندان هسته ای و شخصیت های علمی کشور توسط این نهاد نظامی – ایدئولوژیک از سال پیش ، سپاه در خصوص مرگ داریوش رضایی نژاد باید پاسخگو باشد .
ترور های فوق از عجز وناتوانی سیستم امنیتی و نظامی کشور در توقف تروریست ها پرده بر می دارد . دستگاهی که به جای نا امن کردن فضا برای جاسوس ها ، متجاوزین به امنیت – جان – مال و ناموس مردم و تروریست ها ، دانشجویان ، فعالان حقوق زن ، روزنامه نگاران ، اساتید دانشگاه ، روشنفکران ،مخالفان سیاسی معتقد به مشی مسالمت آمیز ، دراویش ، روحانیت مستقل ، فعالان نهاد های مردم بنیاد، نویسندگان و فعالان هویت طلب قومیتی که جز قلم و بیان مطالبات سلاحی ندارند و معترض به سیاست های موجود هستند ، را آماج حمله قرار داده است.
اگر ادعای حکومت مبنی بر منشاء خارجی ترور ها درست باشد ، آنگاه سئوالات جدی پدید می آید از قبیل اینکه شناسایی دانشمندان و محققین فعال در برنامه های هسته ای ایران چگونه انجام می شود؟ چه کسانی اطلاعات آنان را در اختیار سرویس های امنیتی بیگانه قرار می دهند؟ آیا این اتفاقات به معنای نفوذ و رسوخ جاسوس های خارجی در قسمت های حساس کشور نیست؟
ابعاد این ترور و چگونگی آن هنوز معلوم نیست. در شروع ماجرا نیز اخبار ضد و نقیض منتشر شد. ابتدا به غلط داریوش رضایی نژاد استاد دانشگاه محقق اردبیلی بعنوان فرد مقتول معرفی گشت. ولی ساعاتی بعد ایرنا به قول یک منبع مطلع اعلام کرد که هدف ترور فرد دیگری است. سایت الف مقتول را به اسمی دیگر نامید. لحظاتی بعد رئیس دانشگاه خواجه نصیر وی را دانشجوی رشته مهندسی الکترونیک آن دانشگاه معرفی کرد که با وزارت دفاع همکاری داشته است.وی مدرک لیسانسش را از دانشگاه مالک اشتر ( یک دانشگاه نظامی است) گرفته است. کاظم جلالی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز اظهار داشته است : “رضایی نژاد پژوهشگر صنعتی در حوزه برق و الکترونیک بوده که در عرصه تکنولوژی ماهوارهای از وجودش استفاده می شد”.
برخی اخبار تایید نشده نیز حاکی از ارتباط وی با مرکز پدافند غیر عامل است.
تا زمانی که اطلاعات کافی و لازم در دسترس همگان قرار نگیرد نمی توان فرضیه قابل قبولی در خصوص چرایی این قتل و ماهیت فعالیت ها و اعمال رضایی نژاد عرضه کرد.
فقط بر اساس داده های موجود می توان نتیجه گرفت به احتمال زیاد وی با مراکز نظامی و هسته ای در پروژه های حساس همکاری داشته و مرگ مشکوک وی نیز در ارتباط با این همکاری ها است .
اما صرفنظر از چگونگی این رویداد خاص ، پرداختن به موضوع ترور چهره های علمی و پژوهشگر از سوی نیروهای جامعه مدنی و فعالان حقوق بشر ضرورت دارد.
خشونت و ترور در هر لباس و شکلی محکوم است. جان هیچکس را نباید به صورت خود سرانه سلب کرد.
آمران و سلسله جنبانان این قتل ها یا محافل حکومتی هستند که مقاصد خاصی دارند و یا سرویس های امنیتی کشور هایی که از برنامه هسته ای و سیاست خارجی جمهوری اسلامی احساس خطر می کنند.
اگرچه بین ویژگی های قربانیان و انگیزه های ترور تفاوت وجود دارد وبعید است همه ترور ها از یک مرکز واحد هدایت شود اما قرائن و شواهد ، انکشت اتهام را بیشتر به سمت اسرائیل دراز می کند.
در زمان می داگان رئیس سابق موساد ایران تبدیل به هدف اصلی فعالیت های ضد اطلاعات و اخلال گرانه شده بود. روزنامه تایمز به نقل از یک کارشناس امنیتی آمریکا ذکر کرده بود که نیروهای اطلاعاتی اسرائیل برنامه ریزی و سازماندهی ترور دانشمندان هسته ای ایران را انجام می دهند.
البته این موارد در حد گمانه زنی هستند و نمی توان بر اساس آنها به قطعیت دولت نتانیاهو را مسئول ترور های فوق دانست. همچنین فرض ارتکاب قتل ها توسط خود حاکمیت و بر اساس درگیری های داخلی نیز مطرح است.
اما اگر چنین باشد بر خلاف تبلیغات رسمی مسئولین وزارت اطلاعات ،برای این کار نیاز نیست که ضارب از خارج از ایران وارد گشته و یا در کشور اسرائیل آموزش داده شود. بلکه با توجه به وخامت اوضاع اقتصادی وفقدان مشروعیت حکومت ،می شود افرادی در داخل کشور را با مبلغ نه چندان بالایی جذب کرد و با وعده زندگی مرفه در خارج به سمت ایفای نقش هدایت نمود. در عصر انفجار اطلاعات و پیشرفت های روز افزون فناوری های اطلاعاتی می توان از راه دور آموزش و سازماندهی را انجام داد.
توقف این خشونت نیازمند حساسیت افکار عمومی برای یافتن دست اندرکاران و قطع کردن دست هایی است که مرتکب خشونت می شوند.
طبیعی است فقدان مشروعیت و تبعات مخرب ماجراجویی هسته ای حکومت تمایل و انگیزه منتقدین و مخالفان وضع موجود نسبت به موضعگیری را کاهش داده هست و یا نگرانی وجود دارد که واکنش منفی نشان دادن در این خصوص به همسویی با حاکمیت تعبیر گردد و موضع غیر منطقی حکومت و تمهیدات آن برای ایجاد فضای احساسی و ناسیونالیستی جهت پیشبرد برنامه نا معلوم و تنش زای هسته ای را تقویت سازد.
عده ای از زاویه ای دیگر وجهه اخلاقی این افراد را زیر سئوال می برند که چرا با حاکمیت همکاری می کنند و در پروژه هایی حضور دارند که با منافع ملی کشور تعارض دارد.
این ایرادات تا حدی وارد است اما حقوق بنیادین و شهروندی افراد و بخصوص حق حیات تابع افکار و عملکرد افراد نیست. هیچکس را نباید به اجبار و خودسرانه از زندگی محروم ساخت.
این افراد هر کار ی کرده باشند و هر ایرادی به آنها وارد باشد ، اما سزاوار نیستند اینچنین قربانی خشونت لجام گسیخته واقع شوند.
در ثانی هنوز معلوم نیست واقعا عملکرد این افراد منفی بوده باشد. در اکثر کشور ها چهره های علمی و دانشمندان با مراکز دفاعی و نظامی همکاری دارند .برخی از منظر منافع ملی تقویت بنیه دفاعی و نظامی کشور را امر مثبتی می دانند و نتیجه فعالیت های شان را خدمت به کشور و مردم می پندارند.
همچنین ممکن است دیدگاهی وجود داشته باشد که فعالیت در این پروژه ها که از پشتیبانی مالی و لجستیکی بالایی برخوردار هستند را موجب ارتقاء سطح توان علمی و تکنولوژیک کشور بداند که باعث پیشرفت علمی می گردد.
ممکن است مقتولین نیز چنین دیدگاه هایی داشته بودند . اطلاعات و شناختی که حداقل از دکتر علیمحمدی و دکتر شهریاری وجود دارد ، تصدیق می کند که آنها چنین بوده اند و حضور شان در این پروژه ها از منظر آتش افروزی و اهداف سوء نبوده هست. در خصوص داریوش رضایی نژاد هنوز اطلاعات لازم وجود ندارد تا بتوان داوری کرد.
بنابراین اعتراض و انتقاد به این این نوع همکاری ها را می توان در چارچوب دیگری دنبال کرد و با در انداختن فضای گفتگو کوشید تا مرز های پیشرفت علمی و کار پروهشی با اهداف مغایر با منافع ملی ، بحران سازی ، منفعت طلبی و همکاری با دست های آلوده به خون بیگناهان روشن گردد.
اگر سرویس های امنیتی خارجی و به طور خاص موساد مسبب این قتل ها باشند ، نیروهای دموکراسی خواه شایسته است تا موضعی قاطع در محکومیت این دخالت ها اتخاذ کنند.
ترور شهروندان و پژوهشگران دولتی وجهی از “بازی کثیف “در سیاست را آشکار می سازد و به عنوان شکلی از اشکال نا موجه و مخرب خشونت مطرود است.
این اقدامات غیر انسانی ، تعرض به منافع ملی و دخالت مخرب در مسائل کشور است. اگر این رویه باب شود به معنای نهادینه شدن فشار و ارعاب برای جلو بردن سیاست مطلوب دول خارجی و یا بازدارندگی در برابر یک سیاست خاص داخلی است که از سوی خارجی ها نا مطلوب ارزیابی می شود.
این رویکرد تهدیدی آشکار برای حاکمیت ملی است و می تواند حوزه سیاست گزاری معطوف به منافع ملی را به مخاطره افکند. چون تعارض بین سیاست های داخلی و اهداف کشور های خارجی همیشه به صورت بالقوه وجو د دارد و در برخی موارد نمی شود آن را از طریق مذاکره و تعامل مثبت بر طرف نمود .
همواره شرایط مشابه الان نیست که تصمیمات غلط جمهوری اسلامی منجر به نگرانی کشور های خارجی شده باشد .ممکن است در آینده یک سیاست درست داخلی با مخالفت یک دولت خارجی مواجه شود . آنگاه اگر چنین مداخلاتی جا افتاده باشد ، طرف خارجی تحریک می گردد تا به سمت باجگیری و اعمال نفوذ نا مشروع برود.
از این رو جلوگیری از گسترش نفوذ دست های خارجی که می خواهند از طریق ترور ، خشونت و دهشت پراکنی، سیاست مورد نظر را پیش ببرند ، جنبه استراتژیک برای منافع ملی و مصالح عمومی دارد.
اقدامات منفی و بحران ساز حاکمیت در فلسطین و مرزهای اسرائیل چنین اقداماتی را توجیه نمی کند. همچنین از منظر کارکرد گرایی ، ترور دانشمندان و یا کارگزاران حکومت ایران ، نتیجه معکوسی دارد و باعث می شود رویارویی طرفین به سمت تنش بیشتر و توجیه سیاست تهاجمی در برابر اسرائیل و غرب میل کند.
همچنین دود این اقدامات به چشم نیروهای اپوزیسیون داخل کشور می رود . حاکمیت با بهانه قرار دادن این اعمال خشونت آمیز ، تداوم فضای پلیسی و سخت گرفتن بر نیرو های جامعه مدنی را توجیه می کند.
راه ها و ساز و کار های موثر تری برای متوقف کردن سیاست های مخرب حکومت وجود دارد که ضمن رعایت اصول حقوق بشر ، منجر به تبعات منفی ترور و ضایعات انسانی نمی شود.
این ترور ها ضمن آنکه عملی غیر انسانی ، اتلاف سرمایه های انسانی ، مغایر با موازین حقوق بشر و مخل حاکمیت ملی است از منظر مکتب سیاست واقع گرا نیز بر وخامت اوضاع می افزاید و بن بست صلح بین اعراب و اسرائیل را تشدید می نماید.
در صورتی که به نحو قابل قبولی مسجل و ثابت شود که دست دولت اسرائیل و یا هر کشور خارجی در پشت ترور دانشمندان هسته ای و پژوهشگران ایرانی که در برنامه های حساس فعالیت دارند ، قرار دارد آنگاه شایسته است تا نیروهای سیاسی و اجتماعی دموکراسی خواه و مستقل ضمن اتخاذ موضع متمایز با حکومت ، اقدام مداخله آمیز وضد حقوق بشری دستگاه های اطلاعاتی خارجی را محکوم کنند و تلاش بنمایند تا در مقابل اینگونه تهدیدات بازدارندگی ایجاد شود.
گزینش راه سوم بین رفتار های بحران آمیز حکومت و مداخله احتمالی خشونت آمیز نیروهای خارجی تصمیم مناسبی برای نیروهای جامعه مدنی است تا هم اصولی بودن موضع شان در نفی خشونت نا موجه و رعایت موازین حقوق بشر را نشان دهند و هم مسیر سیاستگزاری و انجام فعالیت های پژوهشی در مسیر متناسب با منافع ملی و بدور از ماجراجویی های تباهی آور را هموار سازند .
البته در این راه نباید از برخورد فعال در قبال محکومیت و ایجاد بازدارندگی در برابر سیاست خارجی ستیزه جو و عصیانگری حاکمیت در برابر ساختار نظم بین الملل غفلت کرد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.