پاسخی دوباره به کیهان و سئوالی مهم در باره حسین شریعتمداری

روزنامه کیهان در ادامه هتاکی به کسانی که خواب شیفتگان قدرت انحصاری را آشفته ساخته اند ، در ادعایی بی اساس و مضحک از قول یک مقام امنیتی نوشته است : ” اینجانب در صورت حضور در ایران به جرم بالا کشیدن موجودی انجمن اسلامی که نزد وی بود و نامبرده آن را صرف رهن یک خانه در خیابان ایتالیا برای یکی از نزدیکان خود کرده بود محاکمه خواهد شد”.
اهداف و انگیزه های این جریده تحریف گر حقیقت برای آگاهان روشن است که بفرموده مافیای قدرت وثروت رطب و یابس را به هم می بافد و درخیالی باطل می پندارد که می توان با غوغاسالاری و تهمت ، گرد و غباری ایجاد کرده و چهره حقیقت را پوشاند.
در اصل مطلب روشنگرانه اینجانب در خصوص برنامه های اخلال گرانه وزارت اطلاعات در صفوف مخالفین و پوشالی بودن اقتدار اطلاعاتی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ، دست اندرکاران بخش رسانه ای این دستگاه را سراسیمه وار به واکنش کشانده است.
این ادعای سبک که حتی مرغ پخته را هم به خنده می اندازد ،نشان می دهد عیار کارشناسی مامورین وزارت اطلاعات تا چه میزان پایین است و همچنین به خوبی روشن می سازد که چرا ایران بهشت جاسوس ها شده است.
اگرچه نیازی به به پاسخ نبود ولی از باب ضرورت روشنگری که خداوند در قران مجید نیز نسبت به خنثی سازی دسیسه فاسقان تاکید زیادی دارد ،نکاتی را به اختصار عرض می کنم.
این کارشناس امنیتی می تواند به رضا سراج سربازجوی اینجانب و تحلیل گر همکار خبرگزاری فارس مراجعه کند که تمامی زندگی وفعالیت های مالی بنده را در دوران بازجویی بر سر پرونده موسوم به “براندازی خاموش ” زیر و رو کردند ،تا به وی گوشزد سازد که تبعات این دروغگویی ناشیانه تا چه حد رسواکننده است.
البته همین ادعا معلوم می سازد سیل اتهامات پوچی که روزنامه کیهان ومحافل همسو علیه اینجانب مطرح کرده اند ، موضوعیت ندارد وفقط قرار است بنده در هنگام بازگشت به ایران فقط برای رهن یک خانه محاکمه شوم.! آن هم آپارتمانی هفتاد متری در خیابان ایتالیا که ۱ ملیون تومان معادل یک چهارم کرایه ، میزان رهنش بود! که نیمی از این مبلغ نیز وام گرفته شده بود و تمام مدارک آن موجود است.
در گذشته برخی از عوامل که اینک معلوم شده است دانسته و یا ندانسته خط کجا را دنبال می نمودند ،شایع کرده بودند که منزل فوق را خریده ام و چه داستان سرایی ها در این زمینه کرده بودند. حال به نظر می رسد تا حدی عقب نشینی صورت گرفته است!
این کارشناس پرت از اوضاع باید بداند که انجمن اسلامی دانشجویان موجودی نداشت وهزینه های ناچیز و محدودش را از محل بودجه دانشجویی دانشگاه و پس از هزینه کردن تامین می کرد. بنده چه در دروان فعالیت در انجمن اسلامی دانشجویان امیرکبیر و چه در دفتر تحکیم وحدت هیچ مسئولیتی در قبال امور مالی نداشتم و وجهی نیز در پیش بنده نبود.
کارشناس فوق آنقدر بی خبر بوده که نمی دانسته بنده خودم در حد فاصل سال های ۱۳۷۸- ۱۳۷۹ در این آپارتمان زندگی می کردم و آنجا را برای بستگانم اجاره نکرده بودم.
سقوط عدالت در دستگاه قضایی به میزانی است که هیچ امید واعتباری برای پیگیری و اعاده حیثیت در آن وجود ندارد ولی دیر یا زود دادگاه های صالح تشکیل خواهد شد و شکایت های انباشته شده از روزنامه کیهان رسیدگی می گردد. در آنجا می توان تکلیف این ادعا را روشن کرد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
البته در آن دادگاه ها پرونده های مفاصد اقتصادی مسئولین و کارگزاران حاکمیت اهمیت بیشتری دارد. به عنوان مثال مدیر مسئول روزنامه کیهان باید در خصوص پرونده سوء استفاده و زمین خواری کلان در شمال غرب تهران و دماوند محاکمه شود ! و توضیح دهد چه کسانی از دست اندازی در اموال عمومی متنفع گشتند؟
در پایان ذکر یک سئوال مهم را نیز ضرروی می دانم. از آنجاییکه پدر حسین شریعتمداری عضو شعبه دماوند حزب رستاخیز و از نیروهای رده پایین حامی رژیم سلطنتی پهلوی در آن منطقه بوده و به کرات در جلسات دعاگویی و تمجید از محمد رضا شاه پهلوی حضور داشته است و قانون تصریح دارد کسانی که وابستگان درجه اول آنها سابقه حمایت و عضویت در نهاد های وابسته به رژیم سابق دارند حق حضور در مقامات حکومتی و بخصوص سازمان های امنیتی کشور را ندارند ، چطور این اصل قانونی در خصوص حسین شریعتمداری رعایت نشده است؟
به امید حاکمیت حق و فروپاشی امپراطوری دروغ
علی افشاری
مرداد ۱۳۹۰

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.