بهاره هدایت و مظلومیت مضاعف

بهاره هدایت در حالی که با اعمال ماده ۱۳۴ قانون جدید مجازات اسلامی باید آزاد می شد، محکومیت دو ساله حبس دریافت کرد. این محکومیت مربوط به مجازات تعلیقی مربوط به گذشته است که اینک به بهانه تکرار جرم تعزیری شده است. اقدام مزبور که کاملا سیاسی است، انتقام گیری پایان ناپذیر اقتدارگرایان نسبت به این فعال دانشجویی شجاع و آزاده را به نمایش می گذارد.

Bahareh-Hedayat

هدایت چهار روز بعد از پایان حبس اولیه تا زمان ابلاغ محکومیت جدید به صورت غیر قانونی در زندان ماند. وی توضیح می دهد که مامور اجرای احکام زندان چنین این تخلف آشکار را توجیه کرده است: «حتی اگر او را آزاد می کردند، با حکم جدید دوباره زندانی می شده و بنابراین رها کردنش کار زائدی بوده است.»

در صورتی که تحمل حتی یک ساعت حبس بدون مجوز قانونی طبق خود قوانین جمهوری اسلامی جرم است. بهاره هدایت دوران حبس خود را با فروتنی و آرامش گذارانده است و ضمن ایستادگی بر روی مواضع و حقانیت اعمال خود، اقدام تحریک کننده ای نیز انجام نداده و به دنبال خود نمایی و موج سازی نیز نبوده است. تداوم برخورد تنبیهی با وی نشانگر بعض و کینه تمام نشدنی اصحاب استبداد دینی نسبت به فعالان دانشجویی است که بر تعهد خود به سنت روشنگری و نقادی جنبش دانشجویی و استمرار آن در مسیر درست پای فشاری کرده اند. حکومت همیشه نسبت به دانشجویان آگاه و آرمان گرا احساس خطر کرده و آنها را تهدیدی جدی برای پروژه دانشگاه تک صدایی و تسلیم در برابر اراده ولی فقیه بشمار آورده است. از اینرو نقره داغ کردن بهاره هدایت و دیگر کنشگران دانشجویی مقاوم حربه اصلی آنها برای مهار جنبش دانشجویی است. تمدید حبس هدایت نشان می دهد حتی در شرایطی که جنبش دانشجویی در رکود بسر می برد واز شرایط خوب و اثر گذاری در جامعه بدور است، باز اقتدار گرایان در هراس از دانشگاه هستند.

بهاره هدایت فقط از ناحیه فعالیت های دانشجویی اش مورد بغض حکومت و اقتدار گرایان نیست بلکه در کسوت یک فعال زنان و زن توانمند نیز کلیشه های مرد سالار را به چالش طلبیده است. فعالیت های خستگی ناپذیر وی در الغای نابرابری های جنسیتی خار چشم کسانی است که پارادیم خانه داری زنان و جنس دوم بودن آن را ترویج می کنند.

آزادی سرفرازانه بهاره هدایت و ایستادگی وی بر مواضعش علی رغم تحمل شش سال حبس ظالمانه باعث تقویت روحیه فعالیت و مقاومت در دانشجویان و همچنین فعالان حقوق زنان می شود. این واقعیت دلیل اصلی نگرانی دستگاه امنیتی است. جایگاه خاص دانشگاه در جامعه باعث شده تا حکومت و بخصوص رهبری حساسیت زیادی بر کنترل فضا های آکادمیک داشته باشد و ضرورت جلوگیری از خروج دانشگاه ها از فضای دوران قبرستانی ریاست جمهوری احمدی نژاد اهمیت زیادی برای آنها دارد. هدف از زندانی کردن و مجازات فعالان دانشجویی منتقد، فرسوده کردن آنها و افزایش هزینه فعالیت های دانشجویی خارج از چارچوب مورد نظر حکومت است. هدایت درست در نقطه مقابل نظم مطلوب حکومت در خنثی سازی دانشگاه ها و تبدیل آنها به مراکزی برای مشروعیت بخشی به دیدگاه های ولی فقیه و گفتمان حاکم قرار دارد. حکومت ترجیح می دهد دانشجویان یا به تبلیغ از اسطوره های حکومت و مبانی گفتمانی آن بپردازند ویا صرفا در فعالیت های علمی مشغول شده و وظیفه خود نسبت به جامعه و کشور را مسکوت بگذارند. امثال بهاره هدایت سدی در برابر حاکم شدن این برنامه هستند در برابر آن چالش ایجاد می کنند. نگرانی از الگو شدن بهاره هدایت ها باعث می شود تا حکومت سخت گیری ها را افزایش داده و برخورد های تنبیهی را تشدید نماید. اما این سیاست ظالمانه شاید در کوتاه مدت معادلات را به نفع حکومت رقم بزند اما ظرفیتی برای تداوم ندارد . تنها موقعیت متزلزل آن در دانشگاه ها را نشان می دهد و پایه های قدرت نامشروع دستگاه سرکوب را بیش از پیش زایل می سازد.

افزایش شمار سال های حبس بهاره هدایت بر اقتدار حکومت نمی افزاید اگر چه زندگی شخصی وی را مختل می سازد اما به مراتب فرسایش بیشتری برای جباریت سیاسی ایجاد کرده و چهره زشت بی عدالتی ولایت مداران را عریان تر می سازد. این روند حقانیت پافشاری بر مطالبات دانشجویی را مستحکم تر ساخته و ضرروت تغییر در مناسبات دانشگاهی و بستن همیشگی کریدور دانشگاه به زندان را برجسته تر می نماید. همچنین در عمل توانایی زنان و باطل بودن کلیشه پیوند زدن بین جنس مذکر و شجاعت را نمایان می سازد وفروپاشی نظم مرد سالار را تسریع می کند.

بهاره هدایت مانعی بزرگ در برابر مسیری است که حکومت و مدافعان توسعه آمرانه می خواهند ترویج کنند که استبداد سرنوشت محتوم ایران وایرانی است و نیرو های دانشگاهی و دانشجویی باید در چارچوبی که تزاحم آشکار با اصحاب قدرت پیدا نکند متاع روشنفکری و فن سالارانه شان را عرضه نمایند.

بهاره هدایت مانند هر انسانی نمی خواهد در زندان باشد اما در عین حال می خواهد از مواهب زندگی آزاد ، عادلانه و شرافتمندانه برخوردار شود واین مقصد فرخنده و متعالی هزینه های متحمل را موجه می سازد.

شاید در نگاه اول پرداخت این هزینه ها و محرومیت از آسایش و زندگی در کنار خانواده منطقی به نظر نرسد و اوضاع نا امید کننده ظاهری کنونی رویکرد فعالیت بدون هزینه را در سپهر فعالیت های دانشجویی موجه جلوه دهد. اما این وضعیت غیر طبیعی و شکننده است. اگر بواقع حکومت اطمینان داشت که وضعیت راکد کنونی پایدار است، بهاره هدایت و دیگر زندانیان دانشجویی مدت ها بود آزاد شده بودند.

هزینه کنونی که بهاره هدایت و دیگر زندانیان دانشجویی و سیاسی می پردازند سرمایه اجتماعی برای تغییر سیاسی را افزایش می دهد و با تداوم مقاومت فضا برای فعالیت در روز مقدر و تغییر مناسبات موجود مهیا می شود.

بانوی شجاع زندان اوین اگر چه مظلومیتی مضاعفی را تجربه کرده است و شمار سال هایی که پشت میله های زندان و دور از همسر ، والدین، فامیل و دوستان می گذراند به نحو غیر منتظره ای از شش سال عبور کرده است، اما جایگاه اجتماعی و وزن سیاسی وی نیز به نحو چشمگیری ارتقاء پیدا کرده است. او عزیز و نقطه امید نیرو های تحول خواه است. سال های زندان و تجربه زیست در درون از وی یک نیروی سیاسی و فمینیست پخته و توانمند ساخته است که قابلیت های بالایی برای آینده ایران و گذار مسالمت آمیز به دمکراسی و تحقق برابری جنسیتی دارد.

تحمل رنج و شدائد برای زندگی بهتر جامعه و نسل های آینده فضیلتی بی همتا است . راهیان این مسیر شرافت بخش در هر کجای این کره خاکی به مقصد فرخنده نیک فرجامی ثبت شده بر جریده تاریخ مفتخر شده اند.

آن چیزی که باعث شده است تا آتش پیکار با استبداد، تمامیت خواهی و ظلم خاموش نشود و شعله امید به آینده ای آزاد و مبتنی بر اعتلای کرامت انسانی فروزان باقی بماند، پاکباختگانی بوده و هستند که زندگی خود را وقف راه رهایی و پاره کردن زنجیر های اسارت اجتماع کرده اند. بهاره هدایت متعلق به این جمع ایثار گر است که از خود برای مردم ، جامعه و میهن گذشته اند.

اگر چه تردید وجود دارد که حکم جدید هدایت تا پایان اجرا شود و ممکن است فرجامی مشابه پایان زودهنگام تبعید احمد زید آبادی پیدا کند، اما این دو سال زود تر از شش سال سپری شده، خواهد گذشت و روسیاهی دیگری بر کارنامه اصحاب استبداد دینی و قوه قضائیه عاری از عدالت جمهوری اسلامی نقش می بندد.

در این میان فعالان دانشجویی ، کنشگران حقوق زنان و مدافعان حقوق بشر شایسته است با بلند کردن بانگ اعتراض به این بی عدالتی فاحش، خاتمه نقض حقوق شهروندی بهاره هدایت را شتاب بخشند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.