صدام و رشد اسلام گرایی‎

سیاست صدام حسین از دهه ۹۰ میلادی به سمت شکل دهی گروه های شبه نظامی سنی و استفاده از ظرفیت سلفی های افراطی برای خنثی سازی تهدید های داخلی و خارجی متمایل شد. توجه به این عامل در چگونگی رشد داعش در عراق و سوریه مهم است. تا کنون در این زمینه فعالیت های جامعی صورت نگرفته است و ابهامات متعددی وجود دارد. اما بر اساس اسنادی که در آرشیو دستگاه اطلاعاتی حکومت حزب بعث در عراق منتشر شده است، با قطعیت می توان گفت صدام حسین نقش مهمی در رشد اسلام گرایی افراطی سلفی ایفا کرد که بعد از اشغال نظامی عراق توسط آمریکا و متحدانش منجر به گسترش تحرکات تروریستی اسلام گرایان جهادی در خاور میانه شد.

IMG14482160

اگرچه صدام در دهه ۹۰ اسلام گرایی را در کانون توجه سیاسی و امنیتی قرار داد اما نقطه عزیمت وی از دهه هشتاد وبعد از جنگ با ایران شروع شد. صدام فرد مذهبی نبود او ایدئولوژی غیر مذهبی حزب بعث را دنبال می کرد و به پان عربیسم اعتقاد داشت. اما اتفاقاتی که برای وی در صحنه سیاسی رخ داد و ظرفیت اسلام گرایی افراطی در مواجه با آمریکا، اسرائیل و دول عربی رقیب او را واداشت تا به تدریج به تلفیق عملی بعث و سلفی گری افراطی روی آورد. این ترکیب پارادوکسیکال منجر به هویت پایداری نشد اما اسلام گرایی افراطی را در منطقه فربه ساخت. اما باید توجه داشت صدام اسلام گرا نبود و استفاده ابزاری از اسلام مورد توجه او قرار گرفت. اگر چه رگه هایی از سکولاریسم در حکمرانی وی وجود داشت اما دولت وی سکولار نبود و در اواخر حکومتش به اسلام گرایی سنی محور نزدیک شد. اسلام راهنمای عمل سیاست ورزی صدام نبود اما از رویکرد مذهبی برای پیشبرد اهدافش در سیاست داخلی و خارجی استفاده کرد. بهره برداری از مذهب به محوری مهم در سیاست خارجی عراق در دهه ۹۰ و سال های آخر زمامداری صدام تبدیل شد. اگر چه او با شیعه در تضاد بود اما در عین حال در برخی مقاطع سعی کرد شیعیان را نیز جلب کند و حتی نسب نامه ای از وی منتشر شد که تبار او به علی (ع) امام اول شیعیان متصل می شد!

توجه صدام به تلفیق مذهب و سیاست در جریان جنگ ایران و عراق با تشکیل کنفرانس اسلام خلقی در سال ۱۳۶۲ آغاز گشت. او کنفرانس را با مشارکت حکومت آل سعود در عربستان شروع کرد. این کنفرانس با مدیریت معروف الدوالیبی نخست وزیر اسبق سوریه و مخالف خاندان اسد برگزار شد و ۲۸۰ عالم دینی از ۵۰ کشور در آن شرکت کردند. هدف اصلی این کنفرانس محکوم کردن جمهوری اسلامی به عنوان نیرویی متجاوز بود و سعی شد با استفاده از مضامین مذهبی از حکومت ایران مشروعیت زدایی گردد. این کنفرانس در سال های بعد ادامه یافت و صدام حسین در سال ۱۳۶۶ آن را به یک سازمان ارتقاء داد که مرکز دائمی اش در بغداد بود. در سال ۱۳۶۸ دانشگاه مطالعات اسلامی صدام تاسیس گشت که نیمی از دانشجویان آن باید خارجی می بودند. پایه اصلی دروس تدریسی در این دانشگاه ترویج قرائت اقتدار گرایانه و سازش ناپذیر از اسلام و تحکیم مشروعیت مذهبی حکومت حزب بعث در عراق بود. صدام در سال ۱۳۶۵ سیاست خود در بلوکه کردن اسلام گرا ها را کنار گذاشت و تماس هایی را با رهبران اخوان المسلمین در مصر برقرار ساخت. پیش از آن در سال ۱۳۶۱ برخی از فعالان اخوان المسلمین سوریه بعد از سرکوب خونین جنبش اعتراضی در شهر حماء توسط حافظ اسد به عراق مهاجرت کرده و در این کشور زندگی می کردند.

حمله صدام به کویت و مخالفت عربستان سعودی و دیگر دولت های حاشیه خلیج فارس باعث تیره شدن روابط صدام با این دولت ها و نزدیکی بیشتر وی به گروه های اسلام گرای افراطی شد. ضدیت با آمریکا و اسرائیل حلقه اتصال این ارتباط بود. از این مقطع به بعد سیاست نفوذ در گروه های اسلام گرا و هدایت انها در دستور کار دولت وقت عراق و دستگاه اطلاعاتی آن قرار گرفت. صدام اعتمادش به ارتش را از دست داده بود. در این مقطع گروه های شبه نظامی را تشکیل داد که بزرگترین آنها شبکه فدائیان صدام بود. سال های آغازین دهه ۹۰ میلادی نقطه شروع سرمایه گذاری صدام بر بنیاد سیاست- مذهب بود و راه اندازی و تقویت شبکه ها و تشکل های اسلام گرا های جهادی بود. از این دوران ارتباطات و تعامل صدام و حکومت حزب بعث عراق با گروه های تروریست اسلام گرا در غرصه بین المللی گسترش یافت. کارگزاران اصلی این سیاست عدی پسرش و عزت الدوری دست راست وی بودند. عزت الدوری معاون صدام و نایب رئیس شورای رهبری انقلابی عراق بود. او به فرقه نقشبندی در عراق تعلق داشت که گرایش صوفی سنی دارد. او توانست شبکه ای از نیرو های تقش بندی که تا پیش از آن تعلقات درویشی داشته بودند را تشکیل دهد که وارد سیاست شده و نگاه بنیاد گرایانه را ترویج می کردند. نام این شبکه ارتش مردان نقشبندی بود که عزت الدوری رهبری معنوی آن را بر عهده داشت. بعد از مرگ صدام عزت الدوری رئیس حزب بعث عراق شد و نقش کلیدی در مرتبط کردن نیرو های یازمانده حزب بعث و نظامیان و کادر امنیتی وفادار به صدام با اسلام گرایان افراطی ایفا نمود. وی که گفته می شود در سا ل ۲۰۱۵ در حملات ائتلاف ضد داعش در عراق کشته شد، در قدرت گرفتن داعش و بخصوص توانایی نظامی آنها تاثیر بسزایی داشت.

در سال ۱۳۷۲ صدام کمپین ایمان (عوده إلى حمله الإیمان) را راه انداخت. این کمپین سرآغاز تغییرات زیادی در شیوه حکمرانی عراق و فضای اجتماعی و سیاسی آن شد. در این دوره کمک های مالی و نظامی به گروه های اسلام گرای افراطی افزایش یافت و قوانین اسلامی و بخصوص حدود شرعی اجرا شد. قمار خانه ها و کلاب ها تعطیل شدند. نوشیدن مشروبات الکی ممنوع گشت. زنان روسپی در ملا عام گردن زده شدند. قطع انگشتان دست در مورد دزد ها وسارق ها اجرا می شد. تقریبا مجازات هایی شبیه اعمال داعش در عراق از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۲ که صدام ساقط گشت، مورد استفاده قرار گرفت. صدام مساجد و مراکز مذهبی زیادی ساخت و روحانیت را از مالیات معاف کرد و به آنها اجازه داد تا درامد های حاصل از زکات در اختیار آنها قرار بگیرد. در این زمان اعضاء حزب بعث ملزم به رعایت شعائر مذهبی گشتند. همچنین امتحان های مذهبی از آنها گرفته می شد. البته روش های بدوی و بی رحمانه اعمال شده در دوره یاد شده بیشتر شبیه نظام تنبیهی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی بود و شدت و دامنه آن نسبت به مجازات های داعش به میزان چشمگیری کمتر بود. ولی عراق در این دوره به وضعیت کنونی در نقاط تحت کنترل داعش به لحاظ شیوه اداره نزدیکی بیشتری داشت. بر مبنای گزارش برخی از گروه های حقوق بشری در این دوره نزدیک به دویست زن گردن زده شدند.

در سال ۱۳۷۲ عدی پسر صدام از طریق مقامات سودانی با اسامه بن لادن ارتباط برقرار کرد و تا سال ۱۳۷۴ ارتباطات حکومت صدام و القاعده افزایش پیدا کرده و به توافقاتی برای انجام عملیات علیه اهدف عربستان سعودی و آمریکا در کشور های اسلامی دست یافتند. گفته می شود در این دوره برخی از نیرو های اسلام گرای جهادی در عراق آموزش نظامی دریافت می کردند. صدام نسبت به القاعده و بن لادن نظر منفی داشت و مراقب عدم نفوذ آنها در عراق بود اما در عین حال همکاری تاکتیکی و مقطعی با آنها برای مهار کردن غرب در خاور میانه را مفید ارزیابی می کرد.

در سا ل۱۳۷۲ صدام گروه های شبه نظامی را ایجاد کرد. گروه اصلی شبکه فدائیان صدام بود که با توسل به مذهب شروع به یارگیری دز نقاط مختلف عراق کرد. آنها مشابه شیوه های کا گ ب سعی می کردند با نفوذ وفعالیت های جاسوسی به اقدامات پیشگیرانه علیه تهدیدات دست بزنند. تهدید، ارعاب، ترور و اقدامات وحشیانه ابزار اصلی این گروه بود. عملیات های اصلی آنها خنثی سازی مخالفت با حکومت از منظر اسلام گرایی و هدف قرار دادن کرد ها وشیعه های ناراضی بود. علاوه بر شبکه یاد شده ارتش بیت المقدس و شبه نظامیان حزب بعث نیز در جامعه عراق فعال شدند. وفاداری شبکه فدائیان به شخص صدام بود و حزب بعث برای آنان محوریت نداشت. فدائیان کودکان را جذب می کردند ومضامین مذهبی در آموزش ها و هویت های آنها پر رنگ بود.

عزت الدوری فرمانده شبکه فدائیان بود. وی باور های صوفی گری خود را با بنیاد گرایی اسلامی در هم آمیخت و با تولید معجونی التقاطی از اسلام گرایی افراطی و بعثیسم و برخی مضامین عرفانی نیروی مخربی را درست کرد. ایده “سلفی ناب” در تعالیم فدائیان صدام پر رنگ شد و نقش مهمی در گسترش گفتمان اسلام گرایان افراطی بعد از سقوط صدام در منطقه ایفا کرد. این نیرو بعد از حمله نظامی آمریکا به عراق جذب گروه های افراط گرا شدند.

در دهه ۹۰ صدام فضای فعالیت به سلفی های افراطی داد واین سیاست در رشد مصعب الزرقاوی بنیانگذار داعش که در زمان جماعت توحید و جهاد را راه انداخته بود، موثر بود.

در پشت صحنه جریانی که امروز تحت عنوان داعش مشهوراست، نیرو های حزب بعث و شبکه های اسلام گرای ساخت وپرداخته صدام حسین و رژیمش حضور پر رنگی دارند. البته طبق برخی شواهد آنها در داعش و دیگر اسلام گرا های وابسته به القاعده هضم نشده اند و موضوعیت مستقل خود را حفظ کرده و کماکان برخورد ابزاری با اسلام دارند. حتی ادعا هایی وجود دارد که آنها داعش را بربر می خوانند و مترصد هستند بعد از سقوط دولت مرکزی عراق برخورد با داعش را شروع کنند. بر مبنای اطلاعات موجود امکان راست آزمائی این ادعا ها وجود ندارد. اما می توان فرض کرد اما فعلا ضرورت استمرار وحدت راهبردی آنها را به هم پیوند زده است. بخش مهمی از مهارت نظامی داعش محصول برخورداری از توانایی های جنگی و اطلاعاتی نیرو های وابسته به حزب بعث وسیستم سیاسی و امنیتی زمان صدام است.

اشتباه بزرگ پل برمر فرماندار نظامی آمریکایی عراق بعد از سقوط حکومت بعث در انحلال دستگاه اطلاعاتی عراق نیز باعث سوق یافتن بیشتر نیرو های امنیتی عراق به سمت اسلام گرا های افراطی و شبکه نیرو های تحت امر عزت الدوری شد.

بنابراین این ادعا که سقوط صدام باعث ظهور اسلام گرایی افراطی شد، بر مینای مستندات نادرست است. اسلام گرایی افراطی حداقل از زمان طرح دکترین وهابیت در جهان اسلام مطرح بوده است. اما صدام خود در تقویت ورشد اسلام گرایان افراطی و جهادی در منطقه نقش مهمی ایفا کرد. البته خلاء قدرت و شدت گرفتن منازعات فرقه ای باعث تشدید فعالیت های علنی این گروه در خاک عراق شد اما صدام پایه های اولیه فعالیت و رشد این گروه ها در عراق را گذاشت. همچنین سیاست سنی و عرب محور وی و حزب بعث نیز باعث شکل گیری نفرت پراکنی عقیدتی و نژادی در عراق و تشدید مناسبات خصمانه بین گرایش های مخالف مذهبی و قومی گشت.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.