جمهوری اسلامی و اخوت با اسد ها

جمهوری اسلامی و جناح های اصلی آن در جنگ داخلی بیش از چهار و نیم ساله سوریه حمایت تمام عیاری از بشار اسد انجام داده اند. اگر چه تصور می شود موازنه قوای کنونی در خاور میانه،ملاحظات ژئوپلتیک، ضدیت با اسرائیل و ضرورت حفظ مسیر ارتباطی با حزب الله لبنان دلایل اصلی این حمایت است، اما تبیین درست مسئله نیازمند بررسی ریشه های تاریخی این حمایت است. حمایت جمهوری اسلامی از اسد های پدر و پسر ریشه های دور تری دارد. نطفه جنینی این پیوند راهبردی پیش از انقلاب شکل گرفت. برخی از نیرو های انقلابی در دهه های چهل و پنجاه از حمایت های حافظ اسد برای تقویت فعالیت های سیاسی براندازانه خود علیه نظام شاهنشاهی پهلوی استفاده می کردند. این حمایت شامل برخورداری از خدمات کنسولی، آموزش نیرو های چریک و … می شد. اما محور دیگری که این رابطه را برای کارگزاران ایران بعد از انقلاب تحکیم کرد، جنگ های داخلی لبنان بود. دخالت نظامی حکومت وقت سوریه باعث شد تا شیعیان بتوانند موقعیت خود را در عرصه سیاسی لبنان حفظ و ارتقاء ببخشند. عنصر دیگر که آنها را به هم پیوند داد و حتی گروه های چپ را نیز همراه ساخت قرار داشتن حکومت سوریه در بلوک ضد آمریکا در خاورمیانه بود.

دانلود (3)

بعد از انقلاب تقابل با اکثر کشور های عربی در چارچوب دکترین صدور انقلاب و رویکرد ضد اسرائیل و آمریکا ،جمهوری اسلامی را به سمت نزدیکی با حکومت سوریه سوق داد. اما جنگ با عراق جهشی در گسترش روابط و نزدیکی بود. همچنین حمله اسرائیل به لبنان نیز فرصتی برای تحرکات ایدئولوژیک و ایجاد اهرم فشار در منطقه را برای حکومت ایجاد کرد. در این رویکرد هم جناح خط امام و هم ملی- مذهبی ها در سال های اول انقلاب همسو بودند. نیاز به دریافت اسلحه و همچنین یارگیری منطقه ای باعث شد تا ارتقاء رابطه با بشار اسد در کانون سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی قرار بگیرد. برنامه موشکی حکومت در همکاری و دریافت کمک از دولت وقت سوریه گذاشته پایه گذاری شد.

این پیوند راهبردی بیش از آنکه در چارچوب پارادایم منافع ملی باشد متاثر از سویه های ایدئولوژیک نظام و سیاست خارجی ستیزه جو و بخصوص تقابل با اسرائیل بود. همچنین رابطه خوب و مستحکم با حزب بعث سوریه و حاکمیت علوی ها بر این کشور فرصتی برای رشد و گسترش قرائت مورد نظر رهبران جمهوری اسلامی از بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور بود. این نکته برای تصمیم گیران کلیدی حکومت اهمیت بیشتری از نفس نگاه ایدئولوژیک ونفس غرب ستیزی داشت. این عامل به لحاظ ساختاری بستر لازم برای پیوند با ناسیونالیسم ایرانی را فراهم ساخت. این چارچوب می توان علت اصلی همسویی و همراهی ناسیونالیست های ناب گرای ایرانی با بنیاد گرایان شیعه را درک کرد که از دو مسیر متفاوت پیوند با حکومت سوریه وحمایت از آن به هر قیمت را برای برتری ایران در خاور میانه ضروری بشمار می آورند. در عین حال باید توجه داشت این برخورد که شیعه به مثابه قرائتی از اسلام که ایرانیان محور آن در جهان کنونی هستند، را در کانون اسلام گرایی خود قرار می دهد به همان اندازه که شیعیان و گروه های همسو را جذب کرده است، در سنی ها دافعه ایجاد نموده است.چاشنی قوی ایرانی- شیعی در رویکرد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی از جاذبه آن برای اسلام گرایان سنی رادیکال و خواهان تشکیل حکومت اسلامی و نفی سرمشق مدرنیته کاسته است.

واکنش جمهوری اسلامی به قیام اخوان المسلمین سوریه علیه بشار اسد در درک هسته اصلی رویکرد نظام به سوریه روشنگر است. پیش از آنکه رویارویی اخوان و حافظ اسد به نقطه اوج خود برسد و حافظ اسد با سرکوبی خونین و گسترده قیام اخوان را قلع و قمع نماید، درگیری ها بین دو طرف وجود داشت. علی رغم اشتراک مواضع زیاد بین جمهوری اسلامی و اخوان المسلمین به لحاظ گفتمانی ولی حکومت حمایت از بشار اسد را انتخاب کرد. اخوان المسلمین و شاخه آن در سوریه ابتدا از انقلاب اسلامی ایران حمایت کردند اما خیلی زود معلوم شد گرایش اسلام گرایی مد نظر آنها با قرائت آیت الله خمینی تفاوت های بارزی دارد. آیت الله خمینی اصرار داشت که روایت وی از اسلام ملاک مشروعیت اسلامی حرکت گروه ها و جریان ها قرار بگیرد. این اختلاف نه تنها مجالی به همکاری بین آنها نداد بلکه جمهوری اسلامی و اخوان را در موقعیت تقابلی قرار داد.

آنگونه که ابولحسن بنی صدر توضیح می دهد در سالیان نخستین حیات جمهوری اسلامی بین طبقه حاکم اجماع نظری وجود داشت که اخوان المسلمین سوریه آلت فعل غرب و متحد حکومت های اردن و عراق است. این نگاه و برخورد منفی اخوان السلمین با دکترین اسلام گرای آیت الله خمینی باعث شد تا روابط خصمانه ای بین دو جریان شکل بگیرد. نگاه منفی حکومت در سخنان محمد علی رجایی نخست وزیر وقت ایران در سال ۱۳۶۰ به خوبی آشکار است که وی اخوان المسلمین سوریه را یک باند و محفل نامید که در پوشش اسلام فعالیت می کند. مسئولان جمهوری اسلامی از برخورد حافظ اسد در سرکوب خشن اخوان المسلمین سوریه حمایت کرد. در آن اتفاق بین ده تا سی هزار نفر از اعضاء و هواداران اسلام گرایان سنی در سوریه کشته شدند. حکومت به جنبه ایدئولوژیک و گفتمان اسلام گرای خود توجهی نکرد و آشکارا از حکومت شبه سکولار سوریه در برابر اخوان المسلمین حمایت کرد. اما تضاد این سیاست با وجه ایدئولوژیک نظام هزینه هایی را برای نظام در جامعه هدف داشت از اینرو سیاست تبلیغاتی حکومت در مدار تخطئه جنبه اسلامی اخوان المسملین سوریه و متهم کردن آن به همسویی با غرب و اسرائیل و افراطی گری قرار گرفت.

تقریبا جمهوری اسلامی از دهه شصت سیاستی مشابه حکومت سوریه در پیش گرفت که هر گونه مخالفت داخلی با این حکومت را به تروریسم و افراطی گری متهم ساخت. به عبارت دیگر نظام تغییر در حکومت سوریه را تهدید جدی برای موقعیت منطقه ای و جهانی خود ارزیابی می کرد. این ارزیابی پایه اصلی سیاست حمایتی کنونی را تشکیل می دهد . به نظر می رسد تا جایی که حکومت امکان عملی پیشبرد سیاست فوق را داشته باشد، پشت حزب بعث سوریه را خالی نمی کند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.