اسلام و داعش

حملات تروریستی تاسف بار به پاریس و کشته شدن قریب به ۱۳۰ نفر از شهروندان عادی بار دیگر نسبت داعش و اسلام را در کانون توجه قرار داده است. مدافعان اسلام هراسی و همچنین نیرو های ضد اسلام از این فرصت برای تقلیل اسلام به رفتار موحش و جنایتکارانه داعش استفاده می کنند و به گونه ای تبلیغ می کنند که داعش و دیگر اسلام گرایان جهادی نماینده اسلام واقعی هستند.

در رد این ادعا دلایل بسیاری می شود اقامه کرد اما انصاف، روشن بینی و رعایت اصول استدلال حکم می کند که در برابر افراط پیش آمده وادی تفریط طی نشود. داعش نماینده اسلام نیست اما نمی توان آن را به طور کامل از اسلام عاری دانست.

داعش

نگاهی به گرایش های مختلف اسلامی در زمانه کنونی و نظر مخالف اغلب مسلمانان و قرائت های مشهور و پر طرفدار از اسلام کافی است تا بطلان این همانی بین اسلام و داعشیسم و یا هر نوع تروریسم پوشیده در قالب جهاد اسلامی اثبات شود. در بین گرایش های اسلامی دو رویکرد نوگرا وسنتی که اغلب مکاتب اسلامی دنیای معاصر را تشکیل می دهند و مرجعیت به مراتب بالاتری در بین مسلمانان دنیا دارند اعمال داعش را از منظر عدم تطابق با موازین شرعی اسلام رد کرده اند. نگاهی به جوهره و درون مایه منابع دست اول اسلامی و از جمله قران و توجه همه جانبه به جای بخشی نگری و نگاهی تک بعدی به آن انحراف اعمال داعش از معتقدات و باور های عقدیتی اسلام را نمایان می سازد.

دیگر عاملی که نسبت داعش با اسلام واقعی را مورد تردید جدی قرار می دهد، نوع زیست کسانی است که به این گروه پیوسته اند و یا عملیات تروریستی و انتحاری را انجام می دهند. بخش مهمی از این نیرو ها افراد مذهبی معتقدی نبوده اند. سبک زندگی آنها نه تنها شامل عناصر اسلامی نبوده بلکه به صورت گسترده اعمالی را مرتکب شده اند که در شرع اسلام حرام و مذموم شمرده می شوند.

به عنوان مثال اکثر عاملان و طراح حملات تروریستی در پاریس افراد مذهبی نبودند و در زندگی شان نه اهل نماز و روزه و نه اهل مسحد رفتن و خواندن قران بودند. شیوه زندگی آنها بر عکس مطابق الگوی غیر مذهبی و حتی خلاف بوده است. وجه فارق آنها افراط گرایی و تن آسایی و همچنین حاشیه نشینی است. آنها یک جماعتی بودند که بیش از همه چیز با بخش مسلط و متن فرانسه و کل نظام جهانی مشکل داشتند ودر صدد بودند تا با کشتار مردم بی گناه کینه و نفرت خود از مناسبات کنونی دنیا را نشان دهند. از زاویه ای دیگر نوع زندگی آنها مشابه گروه های تبه کار است که به جرم و جنایت خو گرفته و می خواهند انتقام ناکامی خود را از جامعه بگیرند و یا با پیوستن به مافیا های مواد مخدر و شبکه های تبه کار زندگی مرفهی را با چاشنی ماجراجویی برای خود شان رقم بزنند.

عاملان فاجعه پاریس و بخشی از کسانی که به داعش می پیوندند گنگ های شکل گرفته در حومه شهر های بزرگ و پیرامون های نظام جهانی سرمایه داری هستند. در مقام تحلیل ریشه ای وجود تبعیض ها و تحقیر ها در غرب و عدم ادغام جوامع مهاجر زمینه را برای افراط گرایی در نسل های بعدی مهاجران مساعد ساخته است، اما ستیزه جویی آنها را نمی توان به این عوامل فروکاست. به نظر می رسد نوعی عصیان گری منفی که در پی ویرانگری است انگیزه اصلی آنها را در رفتار فردی و اجتماعی تشکیل می دهد. آنها به همان میزان که محصول اختلالات نظام سرمایه داری هستند از گفتمان های ضد سرمایه داری نیز متاثر هستند. بحران هویت نیز مزید بر علت می شود که جذب گرایش ها و صدا هایی شوند که در پی تقابل با نظم جهانی هستند.

ویژگی اصلی بخشی از جذب شوندگان به داعش بخصوص در اروپا خصلت ضد اجتماعی آنها است که به راحتی تن به کشتار شهروندان غیر نظامی می دهند و در نهایت نیز خود را می کشند. از زایه روانشناختی نیز می توان رفتار خود تباه گری و دگر ویران کننده آنها را محصول شدت یافتن ناامیدی در آنها دانست. انسان های مایوس لزوما کارشان به افسردگی وخانه نشینی نمی کشد بلکه ممکن است از سر ناامیدی به طغیان علیه جامعه و نابود سازی امیدواران روی آورند. ممکن است در درون فرد نومید چنان آتش کینه و تنفر مشتعل شود که به سمت انهدام کامل کسانی برود که از زندگی راضی به نظر می رسند و گمان کند آنها حق وی را خورده و زندگی را بر او تنگ ساخته اند. برخورد هایی از این دست هر هفته در یک گوشه از خاک آمریکا به طور متوسط رخ می دهد و عده ای قربانی خشونت افسار گسخته فردی عصیانگر و به پایان راه رسیده می شوند.

اما آیا نفس وجود گنگ ها برای تببین تروریسم مذهبی کافی است؟ پاسخ منفی است. این گروه ها از قبل هم وجود داشته اند ولی تا قبل از رشد داعش اقداماتی انجام نمی دادند و حداکثر کار های شان در تعرضات فردی، قانون شکنی و ارتکاب خلاف دسته بندی می شد. اینجا است که پای اسلام باز می شود. داعش را نمی توان به طور کامل ار اسلام و جامه مسلمانان منفک کرد. آنها رواتی از اسلام را معرفی می کنند که بشدت هراسناک است و سر به ناکجاآباد می برد. اما بخش مهمی از اعضاء ورهبران داعش و دیگر اسلام گرایان جهادی مسلمان معتقد هستند و مسلمانی آنها نیز اعتباری چون دیگر مسلمانان دارد. به حرام و حلال خدا توجه دارند. اما آنچه باعث می شود اعمال آنها از روح اسلامی فاصله گرفته و مشکل آفرین شود در فقه و منابع سنتی نهفته است.

ابوبکر بغدادی و دیگر مسئولان داعش به فتاوی و دستور العمل هایی عمل می کنند که برای قرن های متمادی فقهای اسلامی اعم از شیعه وسنی این احکام را صادر کرده و حکام وقت به آنها عمل کرده اند. البته ترور و عملیات انتحاری در دوره های سلف رایج نبوده و خودکشی عملی حرام محسوب می شود. اما مفتی های داعش بر اساس شرایط زمانه بر اساس قواعد فقهی اهل سنت اعم از سنت متواتره، اقوال صحابه، اجماع صحابه، قیاس، استحسان و نظر عرف می توانند برداشت جدیدی را ارائه دهند. وجه اشتراک اصلی داعش با نظرات سنتی در جهان اسلام مفهوم جهاد و استفاده از آن بر علیه غیر مسلمانان و درگیری های سنی و شیعه است. قریب به اتفاق فقهاء و مراجع گذشته کشتن کافران که شامل مسیحیان نیز می شد و غصب اموال و فروش همسران و فرزندان آنها را جایز دانسته اند. بر این اساس در دوران بنی امیه، بنی عباس، حکومت های ممالیک و عثمانی توسعه طلبی ارضی در پوشش جهاد با کفار انجام می شد و فاتحان دقیقا کار های مشابه داعش را انجام می دادند. برای انواع و اقسام خشونت احکام شرعی وجود دارد. بعد از درگیری صفویه و عثمانی هم علمای شیعی و هم سنی ها ریختن خون یکدیگر و تصرف مال و همسر و فرزندان را مجاز دانستند. در این خصوص فتاوی مشخص و غیر قابل انکار وجود دارد. البته این برخورد فقط شامل مسلمانان نبود. کشور ها مسیحی و شرق آسیا و اساسا امپراطوری ها تا دنیای معاصر چنین عمل می کردند. این خشونت ها محصول مقتضیات زمانه و نظام مجازات و حکمرانی های قرون گذشته بود که سایه شوم و تاریکش را بر همه نقاط جهان بر افکنده بود. صفحات تاریخ گذشته هر ملت کمابیش مملو از جنایت های تکان دهنده ای است که رخ داده و مردان و زنان زیادی قربانی خشونت ها، غارت ها، کشور گشایی ها، کشمکش های خونین پایان ناپذیر و جنگ قدرت ها شده اند. اما اینک دنیا از این دالان های وحشتناک عبور کرده است، ولی در کشور های اسلامی هنوز فقه مصطلح منبعی الهام بخش برای بازآفرینی این خشونت های متعلق به اعصار سپری شده است.

درست است که اکثر قریب به اتفاق فقهای شیعه و سنی اعمال کنونی داعش را رد می کنند و مشارکتی در آن ندارند. اما در کتب و تعالیم موجود در حوزه های دینی شیعه وسنی و نگرش برخی از رهبران دینی اهم از وهابی ها در عربستان سعودی و دستگاه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی پایه های مشوق داعشیسم و طالبانیسم وجود دارد. تا زمانی که رویکرد به فقه و احکام شرعی غیر تاریخی بوده و اصل و اساس آنها ابدی و فراتاریخی فرض شوند، فضا برای شکل گیری و رشد قارچ گونه داعش و تفکر های مشابه وجود دارد. فقه در گذشته علوم زمینی بر اساس فهم عصری عالمان از منابع دست اول دینی و نیاز های زمانه شان بوده است. فقه علم زمینی است و بر اساس ساز و کار های عرفی بسط و گسترش یافته است. نا دیده گرفتن این مساله وهم ردیف دانستن فقه با امر مقدس و یکسان انگاری آن با شارع باعث شده است تا قوانینی که در گذشته حاکم بوده و اینک فاصله زیادی با برداشت خرد زمانه از عدالت، درستی و انصاف در دنیا دارند، به اصولی همیشگی بدل شوند و یا اگر مانند برده داری امکان اجرای آنها وجود ندارد، به لحاظ نظری نسخ آنها علام نشود. اجتهاد در فروع و روبنای فقیه و بسط و قبض مصادیق آن در پرتو تحولات اجتماعی چاره ساز نیست.

بنابراین در مقام جمع بندی می توان گفت داعش نماد اسلام نیست و گرایشی در حاشیه جهان اسلام است که قرائت های پر طرفدار و مسلط آن را انحرافی ارزیابی می کنند. گروندگان به داعش نیز همه انگیزه های مذهبی ندارند و بخش قابل اعتنایی از آنها مذهبی مسلمان نیستند. اما با این حال داعش قرائتی از اسلام را نمایندگی می کند که در متون تدریسی در مدارس سنتی دینی و سنت بر جای مانده از فقهای سنی و شیعه حضور پر رنگی دارد. تا زمانی که تاریخی بودن فقه پذیرفته نشود و همچنین فتاوی علمای در گذشته به مثابه اموری متعلق به گذشته تکرار ناپذیر بایگانی نشود و نسخ آنها عملا در مراجع دارای اتوریته مذهبی اعلام نشود، داعش و اسلام گرایان جهادی می توانند با توسل به این حرف ها وبخصوص احکام جهاد به یارگیری در بین مسلمانان و بخصوص نسل جوان ناراضی پرداخته و اعمال جنایت کارانه شان را در این پوشش توجیه کنند.

این نکته را نیز باید در نظر داشت که موضوع فقط در سطح فتاوی گذشته و یا مسائل نظری نیست. بلکه فتاوی کنونی برخی از علمای سنتی و بنیاد گرا تفاوت ماهوی با نگرش داعشی ندارد. دیدگاه های مفتی های وهابی، سلفی ها و همچنین رهبران جمهوری اسلامی و برخی از مراجع تقلید در خصوص محدودیت های اجتماعی و فرهنگی از مبنای مشترکی با داعش برخوردار است و برخی از کشور های اسلامی بر مبنای همین محدودیت ها و پارادایم حکومت دینی فقه محور قوانین وضع و اجرا می شوند. شاید بتوان گفت تفاوت با داعش در میزان و درجه و همچنین شهامت در بیان صریح وعمل به باور هایی است که در منظومه های عقیدتی اسلام فقاهتی وجود دارد و ترویج می شود. در عین حال تفاوت ها هم وجود دارند ولی تا زمانی که فقه مصطلح مشمول تحول انقلابی نشود، اسلام به مثابه عملکرد تاریخی مسلمانان و استنباط های فقها در طول زمان می تواند ابزار دست خشونت طلب ها و افراطی گری واقع شود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.