جنگ داخلی پنجاه ماهه در سوریه با پیچیدگی فزایندهای ادامه دارد و فاقد چشماندازی برای صلح و آتشبس است. پیشبینی اوضاع با توجه به شرایط در حال دگرگونی مشخص نیست اما به نظر میرسد تا افق زمانی پیش دیدنی، منازعات خونین تداوم یابند. با افزایش حضور نظامی روسیه و انجام عملیات هوایی، موضع اسد و بلوک ایران، روسیه و حزبالله لبنان به طور نسبی تقویت شده و حداقل روند عقبنشینی ارتش سوریه پایان گرفته است.
تا کنون حملات روسیه تغییری در موضع داعش ایجاد نکرده و بیشتر، اسلامگرایان افراطی درگیر با داعش و مخالفان معتدل حکومت سوریه را در تنگنا قرار داده است. آنچه مشخص است روسیه توان شکست مخالفان و بازسازی حاکمیت بشار اسد بر کل قلمرو سوریه را ندارد اما میتواند موازنه قوا را به نفع حکومت سوریه تا درجاتی تغییر دهد. فعلا سرنوشت آینده سوریه در درگیریهای میدانی مشخص میشود و رایزنیها و گفتگو های سیاسی و دیپلماتیک ظرفیتی برای دگرگون سازی صحنه ندارند.
از ابتدای بحران سوریه، جمهوری اسلامی نقش ویژهای ایفا کرده و غلط نیست اگر گفته شود در غیاب حمایت موثر نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی و لجستیک حکومت جمهوری اسلامی، بشار اسد امکان بقا نداشت. در هفتههای اخیر حضور نظامی ایران در سوریه افزایش یافته است. برخی منابع از افزایش شمار نظامیان جمهوری اسلامی خبر میدهند. اما حکومت این ادعا را رد کرده و مدعی است فقط تعداد مستشاران نظامی ایران زیاد شده است.
جمهوری اسلامی به با راه انداختن فضای تبلیغاتی، توانسته مداخله مخربش در سوریه را در جامعه جا بیاندازد. البته پارادایم غربستیزی در بین برخی از مخالفان و همچنین ناسیونالیسم خشک و افراطی در ایران و جو تاریخی ضد عربی نیز به نوبه خود عمق استراتژیک راهبرد حکومت در سوریه را گسترش داده است. این راهبرد که آسیبهای جدی به منافع ملی پایدار ایران در سیاست خارجی و معادلات منطقهای زده است، بر پایه مفروضات نادرستی استوار است که به اختصار شرح داده میشوند.
حفظ اسد اقتضای منافع ملی ایران است
پروپاگاندای جمهوری اسلامی از آغاز بحران سوریه بر این محور شکل گرفته که حفظ اسد در قدرت به نفع منافع ملی ایران است و ایران برای دفاع از موقعیتش در خاور میانه باید به هر قیمتی مانع از سقوط حکومت سوریه شود. این فرض ارتباطی با منافع ملی ایران ندارد بلکه بر رویکرد ایدئولوژیک حکومت استوار است که همسویی سوریه با سیاستهای جهانی و منطقهای حکومت و تبدیل آن به عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را مزیتی استراتژیک میداند. این سیاست اینگونه توجیه میشود که ایران باید امکان ارتباطی فیزیکی و جعرافیایی با حزبالله لبنان و محور مقاومت در برابر اسرائیل را حفظ کند. در واقع نظام سوریه اهرم فشاری در چارچوب سیاست تقابل با اسرائیل جمهوری تلقی میگردد.
بینیاز از توضیح است که سوریه جایگاه کلیدی و سوق الجیشی برای ایران به عنوان یک واحد سیاسی و جعرافیایی ندارد بلکه اهمیت آن در قالب سیاست خارجی ستیزه و ایدئولوژی محور نظام معنا یافته است. خروج پارادایم نابودی اسرائیل از سیاست خارجی ایران و برقراری رابطه متوازن با اعراب و اسرائیل با تاکید بر تشکیل دو دولت فلسطین و اسرائیل و بازگشت اسرائیل به مرز های قبل از ۱۹۶۷که اقتضای منافع ملی ایران است، جایگاه سوریه در سیاست منطقهای ایران را از حالت ویژه خارج میسازد.
اگر هم با توجه به سرمایهگذاریهای صورت گرفته حفظ رابطه نزدیک با سوریه واجد ارزش برای منافع ملی ایران ارزیابی شود، باز عقلانیت و مصلحت حکم میکند که این رابطه به شخص اسد وحاکمان کنونی سوریه پیوند نخورد و کشور و مردم سوریه در چارچوب نگاه دراز مدت مورد توجه قرار گیرند. مداخله منفی کنونی حکومت، باعث پدید آمدن جو بیزاری از ایران در جامعه سوریه در قالب برخورد استکباری شده و به رابطه دراز مدت ایران با مردم سوریه و اعراب، ضررهای جدی زده است. این بذرهای کینه در آینده مشکلآفرین میشود.
دخالت در سوریه ضامن امنیت در ایران است
این تصور در جامعه ایران رایج است که اگر حکومت در سوریه به نفع زمامداری بشار اسد فعالیت نظامی و سیاسی نکند، نا امنی در داخل ایران بوجود می آید. بنابراین مصلحت ایران در بردن نا امنیها به خارج از مرز های کشور است. این نگاه که در کنه خود ارزشهای انسانی را نادیده میگیرد و آرامش و آسایش هموطنان را به بهای آوارگی و فلاکت مردم کشور های دیگر میداند، با واقعیت تطبیق ندارد.
این برساخته کاذب، فهم نادرستی از منشا ناامنی در ایران و منطقه دارد. دخالت ناموجه در سوریه و مشارکت در کشتار مردم سوریه نه تنها برای امنیت ایران منفعتی ندارد، بلکه تهدیدهای درازمدتی را متوجه ایران میکند. سیاست خارجی ستیزهجو و عظمتطلبی در قالب بنیادگرایی اسلامی شیعه محور، چالش جدی امنیت ایران از منظر تهدیدهای بیرونی است.اتخاذ آشتیجویی و اعتدال مشابه مذاکرات هستهای در معادلات منطقهای و جهانی، ظرفیت مصونیت بخشی به امنیت پایدار در ایران را دارد. تشدید جو ضدیت با ایران در سوریه و دیگر کشورهای عربی آسیبهای جدی برای امنیت ایران به بار آورده است. مداخله نظامی مخرب حکومت کشور را دستخوش خطراتی کرده که ضرورتی برای آنها وجود نداشته است. برای حفظ امنیت، راهکارهای بهتر و کمخطرتری وجود دارد. حتی اگر حکومت موفق شود سیاستش در سوریه را با موفقیت جلو ببرد، تاثیرات مثبت آن بر امنیت ایران کوتاه مدت بوده و در برابر آسیبهای درازمدت اعتباری ندارد. داعش و دیگر گروههای اسلامگرای افراطی در چارچوب راهبرد کنونی حکومت بیشتر امکان آسیب زدن به ایران را دارند.
در صورت سقوط اسد، داعش سوریه را میگیرد
در نگرش بخشی مهمی از جامعه ایران، مهار داعش و دیگر گروههای افراطی با حفظ بشار اسد در قدرت پیوند خورده است. گویی اگر اسد از قدرت کنار برود به دلیل ضعف نیروهای معتدل، داعش و گروههای همسو با القاعده زمام سوریه را در دست میگیرند. این ذهنیت سادهاندیشانه، رابطه پیچیده حکومت سوریه و قدرت گرفتن داعش و دیگر گروههای اسلامگرای افراطی را نادیده میگیرد. جبهه اصلی درگیری بشار اسد و دولتهای خارجی متحد او هیچگاه داعش نبوده است. آنها طیف معتدل مخالفان سوری و فضای باز سیاسی در سوریه را خطر جدی خود میدانند. آنها داعش را باد میکنند و با بزرگنمایی آن تصور میکنند که میتوان حریف اصلی را از میدان بدر کرد و بعد از منتفی شدن بحث اصلاحت سیاسی واقعی و موثر در سوریه، به راحتی از پس داعش و تروریستها بر آمد. رشد داعش نسبت مستقیمی با قساوت نفرتانگیز و سیاست حمام خون بشار اسد داشته است. تا زمانی که او در قدرت است، افراطیها به دلیل مبارزه با بیرحمی داعش و در جایگاه آلترناتیو در جامعه سوریه مشروعیت و وجاهت کسب میکنند.
اکثریت مردم سوریه حامی بشار اسد هستند
این فرضیه به دلایل مختلفی با واقعیت تطبیق نمیکند. اگر بشار اسد در جامعه سوریه محبوب بود دیگر دلیلی نداشت که بر سر شهروندان غیر نظامی این کشور به شکل مستمر بمب پرتاب کند. در این صورت او باید انتخابات ریاست جمهوری را آزاد برگزار میکرد نه اینکه نمایش انتخاباتی به راه بیاندازد. اکثریت قاطع مردم بیدفاع سوریه توسط ارتش سوریه و متحدان خارجیاش جان باختهاند.
دستهای حکومت سوریه به خون دهها هزار سوری آلوده است. تراکم جمعیتی که در نقاط تحت کنترل بشار اسد، زندگی میکنند، امری است که قبل از جنگ داخلی سوریه نیز وجود داشته است و ناشی از امکانات و شرایط زیست بهتر هست. در جریان مهاجرت داخلی بعد از مناقشه خونین نیز به دلیل آنکه این مناطق در برابر بمباران هوایی ارتش سوریه مصون هستند، جمع بیشتری به آنجا نقل مکان کردهاند. حضور این جمعیت به معنای رضایت نیست. نظر سنجیهای انجام شده وابستگی زیادی با زندگی در مناطق تحت کنترل جریانهای درگیر دارد و با توجه به نا امنی حاکم در سوریه به نتایج آنها نمیتوان استناد کرد. البته خطر تروریستها دغدغه مردم سوریه است اما گرایشهای محافظهکار و رادیکال در سوریه متفق القول هستند که شرط راهحل ناامنی در سوریه و مهار تروریسم نیازمند تشکیل دولت انتقالی و انتخابات آزاد واقعی است.
بحران سوریه را آمریکا- عربستان سعودی- ترکیه و قطر راه انداختهاند
بررسی سیر تحولات در جنگ داخلی سوریه نادرستی این پیشفرض را نمایان میسازد. اسرائیل از ابتدا در جنگ داخلی سوریه دخالت نکرد. مبنای سیاست این دولت “شر بیشتر شیطان ناشناخته از ابلیس معلوم” است. آنها به دلیل آنکه حکومت آینده ممکن است نگاه منفیتر و تندتری از بشار اسد داشته باشد، به نفع مخالفان اقدامی نکردهاند. البته نسبت به تحرک حزبالله لبنان و دستیابی آن به سلاحهای سنگین نظامی و نزدیک شدن نیرو های جمهوری اسلامی به بلندیهای جولان حساس بوده و اقدامات بازدارنده انجام دادهاند.
غرب و بخصوص دولت آمریکا و همچنین عربستان سعودی، قطر و ترکیه سیاستهای منفی و ویرانگری در سوریه داشتهاند. اما آنها وقتی وارد صحنه معادلات سوریه شدهاند، که بشار اسد جنگ و برخورد نظامی را بر جنبش اعتراضی سوریه تحمیل کرد. ایراد اصلی سیاستهای دولت آمریکا انفعال و سردرگمی و اقدامات متضاد بوده است. از ابتدا دستگاه سیاسی و نظامی آمریکا به دلیل نگرانی از قدرت گرفتن اسلامگرایان افراطی برخوردهای موثری در حل بحران سوریه نداشته و ضعیف عمل کردهاند. غرب در پیدایش داعش نقشی نداشت اما با برخورد ضعیف و اقدامات یک بام و دو هوا ناخواسته باعث رشد داعش و به حاشیه رفتن نیروهای میانهرودر صف مخالفان سوری شد. عربستان و ترکیه نیز میدان ر ابرای سیاستهای توسعه طلبانه خود مساعد دیدند اما سرکوب خشن بشار اسد فضا را برای فعالیت آنها هموار ساخت. راه مقابله با سیاستهای منفی آنها نیز از مسیر حمایت از بشار اسد نمیگذرد.
خشونت سوریه با تروریستها شروع شد
جنبش اعتراضی سوریه در ماههای اولیه مسالمتآمیز بود و سمت و سوی ضد استبدادی داشت. در ادامه مبارزات گذشته مردم سوریه و ائتلاف بین طیفهای مختلف برای اصلاحات سیاسی شکل گرفت. حکومت سوریه با استفاده از سلاحهای سنگین خشونت را بر جنبش اعتراضی تحمیل کرد. حتی به کودکان هم رحم نکرد و آنها را برای بیان تکرار تجربه تونس در سوریه شکنجه کرد. البته مخالفان نیز در استفاده از شیوه مبارزه مسلحانه و توان خود اشتباه کردند. اما مسئله را باید درست صورتبندی کرد و آدرس غلط برای معادله خشونت در سوریه نداد.
در مجموع شرایط در سوریه به گونهای است که امید به گشایش سیاسی و بهبود شرایط در این کشور مصیب دیده واقعبینانه به نظر نمیرسد. اولویت در مقطع کنونی آتشبس و توقف هر چه سریعتر خشونت است. لازمه این کار انتقال قدرت به طیفهای میانه حکومت و مخالفان در سوریه است. همچنین ضرورت دارد طرفهای خارجی بحران سوریه نیز سیاستهای خود را تغییر دهند.
در این میان از افکار عمومی ایران و بهخصوص نیرو های مدافع حقوق بشر و دمکراسی انتظار میرود که خواهان تغییر سیاستهای منفی جمهوری اسلامی و اتخاذ رویکرد سازنده با کنار گذاشتن حمایت از زمامداری بشار اسد شوند. ایران بازیگر مهمی در معادلات سوریه است و میتواند با تغییر بازی نقش مثبتی ایفا کند. خطرناکترین نگاه برای منافع ملی و امنیت ملی ایران در افق زمانی درازمدت، قرار دادن بشار اسد به عنوان خط قرمز است. بهخصوص اگر کسانی با ادعای اصلاحطلبی و اعتدال، بلندگوی این رویکرد ضد انسانی و مضر به منافع ملی ایران شوند.