رمزگشایی از حمله به روحانی و علی لاریجانی

در مراسم محرم امسال بیت رهبری عده ای علیه حسن روحانی و علی لاریجانی شعار دادند. برخی از این شعار ها عبارت بودند از «خواص بی بصیرت؛ مایه ننگ ملت»، «امان نامه برجام؛ تلاش بی سرانجام»، «مرگ بر منافق» و «هیها منا الذله» سر دادند. این اقدام در مراسم عزاداری بیت خامنه ای معنای روشنی دارد و نوعی هشدار کنترل شده به روسای دو قوه است. معمولا مراسم بیت تحت کنترل شدید نیرو های اجرایی و امنیتی مسئول قرار دارد. دشوار بتوان باور کرد کسانی خودسرانه و بدون چراغ سبز مقامات و اراده های پر نفوذ جسارت پیدا کنند میهمان های رهبری را مورد عتاب قرار دهند. همچنین عدم جلوگیری از فعالیت های تخریبی آنها که با شعائر عزاداری نیز تعارض دارد، دیگر دلیلی است که هماهنگ بودن این حرکت را تایید می نماید.
rohani-larijani
توجه به مفهوم بصیرت در ادبیات خامنه ای و برجسته شدن آن بعد از جنبش اعتراضی انتخاباتی سال ۸۸ فضای بهتری را برای درک این حرکت های غوغاسالارنه می گشاید. از دید خامنه ای مسئولانی که در برابر فرامین وی همراهی کامل ندارند و یا مخالف هستند و یا در بحران های نهاد ولایت فقیه و اعمال آتوریته آن رویه سکوت و بی طرفی در پیش می گیرند، کم بصیرت و یا بی بصیرت هستند. به نظر می رسد در دوره پساتوافق تاکید راس هرم قدرت و نیرو های حامی بر روی بصیرت وتلاش برای کنترل نیرو هایی که تا حدی خارج از سیاست های مورد نظر ولی فقیه عمل می کنند و وضعیت موجود سیاسی را بر نمی تابند، افزایش یابد.

در این راستا سخنان علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه روشنگر است که با خطاب قرار دادن غیر مستقیم هاشمی رفسنجانی وی را به رفتاری شبیه طلحه و زبیر متهم کرد. حرف اصلی سعیدی برجسته کردن خطر نخبگانی در درون حاکمیت با سوابق انقلابی است که اینک نقش انحصاری خامنه ای در سیاست گذاری و تصمیم سازی نظام را پذیرا نیستند. او در برخوردی پارادوکسیکال از یک طرف مدعی است زمانه حاضر با دوران خلافت علی (ع) تفاوت دارد چون اکثریت خواص بعد از فوت آیت الله خمینی پشتیبان رهبری هستند و از سوی دیگر نیست به تحرکات اقلیتی از نخبگان که می خواهند میراث بنیانگذار نظام را تغییر دهند، احساس نگرانی می کند.

تریبون های اصول گرایان افراطی نیز در مقام تفسیر و بسط محتوی نامه رهبری به حسن روحانی در خصوص موافقت مشروط با برجام نیز مدعی تلاش رهبری برای جبران غفلت و خوشبینی ساده اندیشانه روحانی و علی لاریجانی نسبت به دولت آمریکا هستند. آنها عمدتا به صورت مستقیم اسم حسن روحانی را نمی آورند و از کلید واژه کدخدا باوران استفاده می کنند. این واژه از یک سخنرانی انتخاباتی روحانی قبل از خرداد ۹۲ گرفته شده است که تلویحا مدعی شد برای حل مشکلات باید با کدخدای جهان مذاکره کرد. از دید آنها رهبری حساس است که با غفلت و خطای محاسبه دولتمردان روحانی زمینه خط نفوذ غرب فراهم نشود. خط نفوذ غرب از نظر اصول گرایان افراطی گروه رفسنجانی ، اصلاح طلبان ، جنبش سبز و اپوزیسیون دمکراسی خواه هستند. در واقع آنها با دادن آدرس غلط هر کسی را که با حاکمیت مطلق پارادایم استبداد دینی پوشیده شده در ردای ولایت فقیه مشکل دارد، در نگاهی سناریو سازانه به وابستگی به غرب متهم می کنند.

دغدغه اصلی خامنه ای و طبف تندروی حکومت که این روز ها می کوشد از آنها دلجویی کند و تبعات شکست آنها در رسمی شدن برجام را کمینه سازد، جلوگیری از تبدیل تاکتیک مقطعی مذاکرات هسته ای به راهبردی برای تغییر سیاست های امنیتی، منطقه ای و داخلی نظام است. از این رو کوشش می شود تا خامنه ای به عنوان منتقد و کسی که نگاه بدبینانه به موفقیت برجام در اجرا و مقاصد غرب دارد، در جامعه جا بیفتد و در یک صورتبندی کاذب مسئولیتی در خصوص برجام متوجه وی نباشد. مسئولیت ها معطوف به روحانی وعلی لاریجانی شود و آنها نیز به دلیل تحمیل عدم توافق خوب و دارای نقاط ابهام و کاستی های متعدد سرزنش شوند. از سوی دیگر بر ضرورت نظارت بر برجام از سوی رهبری و گروه هایی خارج از دولت برای پوشش نقاط ضعف برجام تاکید می شود. بنابراین روحانی و ظریف نه تنها نباید به عنوان قهرمان در دوره پسا توافق هسته ای طرح شوند، بلکه باید سیبل مطالبه گری نیرو های افراطی و مخالفان برجام قرار بگیرند تا خطر میرائی شروط و خطوط قرمز رهبری مهار شود.

در واقع روحانی و لاریجانی نیرو هایی نیستند که به شکل کامل مورد اعتماد نظام باشند تا در مواجهه با دولت آمریکا و دیگر کشور های غربی اجرای متوازن برجام با تفسیر مورد نظر حکومت را تضمین کنند، بلکه «سهل‌اندیشان کدخداپذیر» توصیف می شوند از روی متن دیکته شده غربی‌ها دنبال نسخه می گردند. آنها باید تحت نظارت و مطالبه گری مستمر دلواپسان باشند تا ضعف ها و رسوب کردن باور های انقلابی شان جبران شود. همچنین چهره یک منجی از خامنه ای در انظار عمومی ترسیم شود که با بیان خلأها و ابهامات برجام از وارد آمدن خسارت جبران‌ناپذیر به منافع حکومت و ایجاد مخاطرات برای تداوم سیاست خارجی ستیزه جو ممانعت به عمل آورده است.

شعار ها در بیت رهبری هشداری به روحانی و علی لاریجانی بود که نظام بنای تعمیم الگوی مذاکرات هسته ای به مناقشات منطقه ای و اختلافات داخلی جناح ها را ندارد و سیاست های کلی حکومت در حوزه های خارجی و داخلی نباید دستخوش تغییرات ساختاری شود. البته معلوم نیست تا چه میزان خامنه ای می تواند خواست خود را جلو ببرد اما در غیاب برخورد محکم از سوی دولت روحانی در خصوص تداوم آشتی جویی در جهان و میانه روی در داخل و همچنین رکود جنبش های اجتماعی، وی مانع سختی پیش رو نخواهد داشت.

حملات یاد شده همچنین نشان داد تصور ساده اندیشانه نزدیکان دولت روحانی از پایان کار اصول گرایان افراطی و تقلیل مشکلات دوره گذشته به جریان محمود احمدی نژاد تا چه میزان با واقعیت فاصله دارد. در دوره پسا توافق نه تنها مصاف بین دلواپسان و دولت روحانی ادامه می یابد بلکه شدید تر هم می شود. تا پیش از توافق خامنه ای برای معامله هسته ای نیاز به تغییر فضا داشت و از روحانی به عنوان محلل استفاده کرد اما بعد از اجرایی شدن برجام دیگر این نیاز وجود ندارد. علی لاریجانی نیز شرایط سختی برای حفظ موقعیتش در مجلس دارد مگر اینکه پیام را بگیرد و با کاهش فاصله با رهبری و افزایش بصیرت دوباره به متن نیرو های ولایت محور برگردد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.