حداد عادل یا غلام ظالم

انتخابات مجلس دهم بار دیگر غلامعلی حداد عادل  را در کانون توجه قرار داده است. وی برنامه و تصوراتی برای خودش دارد و در اندیشه دستیابی به ریاست مجلس دهم است. منصبی که در مجالس هشتم و نهم در رقابت با علی لاریجانی از دست داد. اما برای  دستیابی به این آرزو نتیجه انتخابات در تهران و همچنین دستیابی به رتبه نخست برای او اهمیت دارد.  روند تعیین فهرست مشترک و  همگرایی در اصول گرایان این بار به نفع او بود تا به عنوان محور و نفر اول این جریان سیاسی مشخص شود.

23

اما رای اول شدن حداد عادل در انتخاباتی که اکثریت نخبگان سیاسی و فرهنگی و چهره های جامعه مدنی  دعوت به رای دادن به ائتلاف اصلاح طلبان و اعتدالی ها کرده اند،اتفاق ناخوشایندی است. حداد عادل وجهه آکادمیک و علمی برجسته و دسته اولی ندارد. پدر خانم مجتبی خامنه ای  به آن دسته از نیرو های دانشگاهی و نخبه ایرانی  تعلق دارد که دستیابی به تخصص را به صورت حرفه ای می پنداشتند که بدون توجه به ارزش ها   باید دنبال کنند و به دنبال منافع شخصی و موقعیت های اجتماعی و سیاسی به هر قیمتی باشند. از این رو مشکل و محذوریتی برای خدمت به قدرت خودکامه نمی بینند. او از جمله فعالان پروژه ای است که  می خواهد دانشگاه را به خادم و توجیه گر قدرت تبدیل سازد. حداد عادل پیش از انقلاب سابقه انقلابی برجسه ای  ندارد. مدت کوتاهی در زندان بوده است. اما بعد از آزادی دیگر مخالفت رادیکالی  با حکومت شاه نکرده بود.   پیرامون وی بحث هایی مطرح است که تا کنون  مستندات روشنی  برای داوری فیصله بخش ارائه نشده است. اما با قطعیت می توان گفت وی نقش فعالی در مبارزات انقلابی نداشت و حتی به  دوستان و نزدیکانش در دوران تحصیل در لندن توصیه می کرد سراغ فعالیت های سیاسی و انقلابی نروند. وی از مریدان دکتر سید حسین نصر در حکومت گذشته بود که ریاست دفتر فرح را بر عهده داشت. همچنین از بورس تحصیلی این نهاد برای کسب مدرک دکتری استفاده کرد. البته  این مسئله و شاگردی دکتر نصر فی نفسه ایرادی ندارد بلکه تعارض بین مواضع قبل و بعد از انقلاب و تلاش برای خوشه چینی، محل اعتراض است. بعد از آن به دلیل خدمتی که به استبداد دینی و حاکمیت یکپارچه خط امام بر عرصه سیاسی و انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها کرد، موقعیت ویژه ای در نظام  تحصیلات عالی و حوزه فرهنگی کشور کسب نمود. او در سه دهه گذشته از میدان داران نگاهی بوده است که  تلاش می کرده تا دانشگاه و تربیت دانشگاهی به  حمایت از الگو های نظری تمامیت خواهانه ، باور های اسلام بنیاد گرا و تداوم استیلای ساختار های مسلط در حوزه های مختلف جامعه پرداخته و پارادایم  دانشگاه منقاد  و مطیع در برابر ولایت استبداد و تعطیلی خصلت نقادی را ترویج نماید. از آنجا که  اندیشه انتقادی در دانشگاه و به طور مشخص علوم انسانی به عنوان خاستگاه اصلی آن ، مانع جدی پیش روی این نگاه غیر علمی و ایدئولوژی زده  ارزیابی می گردد، او از فعالان کوشش شکست خورده ای است که در پی تدوین علوم انسانی در چارچوب پارادایم سنت و اسلام فقاهتی بوده  و مبالغ هنگفتی از ثروت عمومی را در  این مسیر اتلاف کرده است.

وی بضاعت علمی و دانش لازم برای   موقعیت به ناحق بدست آورده را نداشت و بیشتر وام دار  رانت و موهبتی  بوده  که از  جمهوری اسلامی دریافت کرده است. اما رهبری خامنه ای و بخصوص شکل گیری دوران اصلاحات و نیاز اقتدار گرایان به چهره هایی که ظاهری علمی و فرهنگی داشته باشند،  باعث شد تا فضا برای ورود وی به عرصه سیاسی مساعد گردد. ورود حداد عادل به مجلس و سیاست ورزی در رده اول نظام با عملی غیر اخلاقی،  و غصب حق و کرسی علیرضا رجائی همراه شد. دخالت غیر قانونی شورای نگهبان و ابطال هدفمند صندوق های رای برای بیرون کشیدن علیرضا رجائی فعال ملی- مذهبی از مجلس ششم به وی کمک کرد تا  در مخالفت با  اصلاحات و توسعه آزادی ها  وتقویت جامعه مدنی در درون  جناح راست که بعد ها به اصول گرا تغییر نام دادند، رشد کند. اما نمایندگی وی در مجلس ششم که مقدمه دوره های بعد شد، نامشروع بود.  حاصل عملکرد حداد در مجالس هفتم تا نهم  مواردی چون تقویت ساخت مطلقه قدرت، حفظ استبداد دینی و اعمال ولایت مطلقه فقیه، سرکوب آزادی های سیاسی و اجتماعی ، حفظ مناسبات تبعیض آمیز، پشتیبانی از بی عدالتی  جنسیتی، بسط و حفظ اختناق در دانشگاه ها و  تداوم فضای پلیسی  در جامعه بوده است. او حتی در جریان استیضاح شیخ الاسلامی وزیر کار دولت دهم به دلیل  عدم برکناری مرتضوی یکی از نماد های بی عدالتی دستگاه قضائی جمهوری اسلامی  وارد شد  وقول و قرار های مخفیانه با مرتضوی گذاشت تا استیضاح منتفی شود. حداد در  جریان جنبش سبز از شاخص ترین چهره های سیاسی بود که از سرکوب خونین جنبش سبز دفاع  و حملات شدیدی را متوجه  مهندس موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی کرد. او تاکنون با رفع حصر بشدت مخالفت کرده است. وی در جریان اعتراض های انتخاباتی سال ۸۸ چندان وادی بی رحمی و قساوت را پیمود و فضیلت های اخلاقی را نادیده گرفت، که در  ماجرای فاجعه انسانی بازداشتگاه کهریزک در سخنانی زشت با مستثی کردن محسن نورالامینی  گفت مواظب باشیم کشته شده ها تبدیل به مسئله اصلی نشوند! بدینترتیب ثابت کرد تا چه میزان جان و حقوق انسان ها برای وی در مقابل بقای نظام بی ارزش است.

حداد در همه دوران فعالیت دولت احمدی نژاد و آسیب های بزرگی که بر پیکره اقتصادی و زیر ساخت های تولیدی، فناوری و عمرانی و رفاه مردم زده شد، ساکت بود. در برابر غارت ثروت های عمومی اعتراضی نکرد و در ماجراجویی هسته ای همراه و پشتیبان بود. او از دیدگاه های خام و ساده اندیشی دفاع می کرد که گمان می کردند با توزیع پول نفت در جامعه  و نفی سرمایه گذاری در پروژه های دراز مدت، در مضیقه گذاشتن طبقه متوسط ، نادیده گرفتن دستاورد های علمی و تجربی جهانی  در اقتصاد،شل کردن ضوابط اعطای وام مشکلات حل می شود، ولی این دیدگاه ها در عمل  فاجعه آفریدند.

اینک این فرد با  سابقه ای  سیاه در اندیشه  ورود مجدد به مجلس و تکیه زدن بر کرسی ریاست آن است. در فضای   کنونی قرار  گرفتن غلامعلی حداد عادل در رتبه های بالای منتخبان تهران نقطه سیاهی در انتخابات مجلس دهم خواهد بود. زیبنده شهروندان تهرانی نیست در انتخاباتی که حدس زده می شود نرخ مشارکت در آن در شهر تهران به بیش از ۵۰ درصد برسد، آستانه بوسان ولایت استبداد مدعی نمایندگی پایتخت شده و با رای بالا ، حق انتخاب و آزادی های اساسی شهروندان را به سخره بگیرند. اگر وی در یک انتخابات فرمایشی که در ان رقابت معنا داری وجود نداشت، رای اول می شد، جای نگرانی نبود  و وی نمی توانست مدعی مقبولیت مردمی شود. توجه به این مهم برای  بخش سیال و بینابینی رای دهندگان  تهرانی حائز اهمیت است که در انتخابات مجلس ترکیبی رای می دهند.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.