استمرار اعتراضات و بالا گرفتن آنها فراتر از تصورات اولیه، وضعیت سیاسی کشور را با شرایط تازه ای مواجه کرده و صف بندی ها را دگرگون ساخته است. یکی از حوزه های مهم دگرگونی جایگاه حسن روحانی است. این کارگزار قدیمی جمهوری اسلامی دوره های متفاوتی را در زندگی سیاسی خود گذرانده است. وی در دهه ۹۰ از خود چهره ای میانه رو ترسیم کرده و با سمت گیری به سمت معترضان به وضع موجود سعی کرد در بن بست بوجود آمده خود را به عنوان گزینه ای برای پاسخگویی به مطالبات مردم و تغییر معرفی نماید .
شرایط ویژه و تنگنای حکومت به لحاظ داخلی و خارجی باعث شد تا وی به نحو غیر منتظره ای با اقبال مقطعی اکثریت جامعه مواجه شود. تصمیم حکومت برای عقب نشینی هسته ای در پوشش “نرمش قهرمانانه” به وی فرصت داد تا به عنوان کسی که می خواهد به تحریم ها پایان بدهد و با مصالحه هسته ای ایران را از مخاطرات بزرگ نجات داده و افتصاد بحران زده کشور را سامان ببخشد، خود را به مردم عرضه نماید. وی در این فضا دوره اول ریاست جمهوری را طی کرد و همه منتظر ماندند تا در دوره دوم ریاست جمهوری به وعده هایش جامعه عمل بپوشد. وی در انتخابات ۹۶ برای جلب رای مردم در فضای رقابت دو قطبی بر خلاف سال ۹۲ در عرصه سیاسی فعال شده و انتظارات و توقعات را به میزان چشمگیری افزایش داد. در واقع در روز های آخر انتخاباتی جامعه حالت جنبشی به خود گرفته و حرکتی مردمی در بخش های مختلف جامعه راه افتاد ومنجر به پیروزی بزرگ وی با آراء ۲۴ میلیونی شد.
اما او بعد از انتخابات علی رغم مخالفت علنی با برخی از نظرات رهبری در روز های اولیه که با واکنش خامنه ای در خصوص ضرورت عبرت گیری از تجربه ابوالحسن بنی صدر همراه شد ، بعد از جلسه با فرماندهان ارشد سپاه تغییر جهت بزرگی در سیاست ورزی خود انجام داد و بر عکس زمان انتخابات به سمت همگرایی با نهاد ولایت فقیه وپشت کردن به وعده های انتخاباتی خود حرکت کرد. غلط نیست اگر گفته شود رفتار دوگانه حسن روحانی در کنار برجسته شدن ناکارامدی ساز و کار های موجود در حل مشکلات مردم و افزایش نگرانی ها از فقدان آینده روشن برای کشور زمینه ساز انفجار خشم عمومی در قالب اعتراض های سراسری در کشور شد. مشی پوپولیستی حسن روحانی و سوء استفاده وی از اعتماد مردم باعث شد تا آتش به انبار باروت نارضایتی انباشته شده جامعه بیفتد.
اصلاح طلبان پارلمانتاریست به رهبری سید محمد خاتمی نیز در این مسیر با وی همراهی کردند. آنها جرقه اولیه نارضایتی وعصیان علیه فساد و ناکارامدی حکومت که در قالب پشیمانی از رای به روحانی و ناامیدی ها پدیدار شد را نادیده گرفته و به اشتباه آن را دسیسه جریان رقیب درون حکومتی تلقی نموده و همین ذهنیت را در شروع حرکت اعتراضی سراسری در کشور تکرار کردند. در حالی که اعتراضات محصول ناتوانی و برخورد دوگانه روحانی بود. او در روز های تبلیغات انتخاباتی توقعات را خیلی بالا برد، ولی بعد از انتخابات مواضعی به مراتب محافظه کار تر از دوره نخست ریاست ریاست جمهوری اتخاذ کرد. این تعارض و عدم تعادل آنتروپی در جامعه را افزایش داده و با متبلور کردن نارضایتی ها و رشد ناامیدی، معترضان نگران از آینده را به خیابان ها کشاند.
البته منشا اصلی مشکلات و اعتراضات به نهاد ولایت فقیه و نقش مخرب آن در ساماندهی به اداره کشور بر می گردد. اما با توجه به وعده هایی که روحانی طرح کرده بود، این انتظار در بخش هایی از جامعه بوجود آمده بود که وی می تواند حداقل بخشی از مشکلات را حل کرده و دور نمای امیدوار کننده ای برای تحقق خواست های حداقلی ترسیم نماید. اما عملکرد ضعیف، فقدان اراده برای حل مشکلات و فرار وی از پاسخگویی مسئولانه کاسه صبر بخش هایی از جامعه را لبریز ساخته و با یاس از ظرفیت های اصلاحی ساز و کار های قانونی موجود، خیابان ها را برای پیشبرد خواسته های شان انتخاب کردند. اگرچه نقطه شروع ماجرا مشکلات مال باختگان، بیکاران و کارگران چندین ماه حقوق نگرفته و تجمعات متعدد و پراکنده آنها در برخی از شهر ها بود ولی خیلی زود اعتراضات سیاسی شد چون معترضان به درستی وبر اساس تجارب میهنی دریافته اند که تحقق مطالبات اقتصادی شان نیازمند راهکار های سیاسی است.
رفتار روحانی و مجموعه موضع گیری هایش فرایند دگردیسی و عقب گرد وی به سمت مواضع پیش از سال ۹۲ را تسریع بخشید. وی باز با گفتار درمانی و دادن وعده های نسیه کوشید فضا را آرام کند اما در عین حال به تهدید معترضانی پرداخت که خواهان تغییر نظام شده بودند. وی کلیشه رایج نظام در تفکیک بین معترضان و اغتشاش گران را تکرار کرد اما خودداری عملی از فراهم کردن امکان تجمع امن و آرام برای معترضان این تصور را قوت بخشید که موضعگیری های وی وعده های پوچی برای ارام کردن معترضان و بازگرداندن انها به خانه ها برای دفع تهدید های امنیتی برای بقای نظام بوده است. اما بارز ترین وجه همگرایی روحانی با دستگاه سرکوب و برخورد پلیسی با اعتراضات ادعای وی مبنی بر حضور مردم در خیابان ها برای دفاع از نظام و جمع کردن کسانی بود که شعار های ساختار شکنانه می دادند. بر خلاف ادعای روحانی و دیر مسئولان نظام شعار ها علیه دو جناح جمهوری اسلامی و خامنه ای در بین معترضان فراگیر بوده و از همان ابتدای تجمعات طرح شد و شواهد موجود فرضیه خودجوش بودن آنها را تقویت می کند. ادعای روحانی کاملا سمت و سوی پوپولیستی و شعاری نیز داشت و از منطقی مشابه اصول گرایان و لایه های افراطی آن برخوردار بود. این سخنان همچنین شباهت بالایی با سخنان حسن روحانی در ۲۳ تیر ۱۳۷۸ و تهدید دانشجویان و معترضان داشت و هضم مجدد وی در ساختار قدرت و تبعیت محض از نهاد ولایت فقیه را نمایان ساخت.
اینک روحانی بیش از همه روز های دهه ۹۰ به روحانی دهه شصت و هفتاد شبیه به نظر می رسد اگرچه هنوز به قطعیت نمی شود گفت کاملا به سوابقش دراقتدار گرایی رجعت کامل کرده و ممکن است دوباره مواضعش دستخوش نوسان شود.
در مجموع می توان گفت حسن روحانی در نقش کاتالیزور اعتراضات ظاهر شد و اعتراضات نیز به نوبه خود کاتالیزور همگرایی فزاینده وی با نهاد ولایت فقیه و اصول گرایان