جنگ کلامی بین مقامات جمهوری اسلامی و دولت امریکا به شدید ترین سطح خود رسیده است. اگرچه این وضعیت با توجه به افزایش پتانسیل های برخورد نگرانی ها را افزایش داده است، اما بررسی رفتار جمهوری اسلامی نشان می دهد که لزوما تشدید تهدید های کلامی با عمل متناسب همراه نشده و حتی در مسیری معکوس زمینه ساز تمهید مقدمات برای مصالحه در پشت پرده بوده است.
در واقع درشت گویی ها و مبارزه طلبی ها پوششی برای مدیریت فضا در جامعه مخاطب، حفظ انسجام درونی بلوک قدرت و حفظ عزت و اقتدار ظاهری بوده است. به عنوان مثال در اوج دوران موضع گیری های تند آیت الله خامنه ای در ماجراجویی هسته ای ، مذاکرات مخفی با نمایندگان دولت آمریکا برای پیدا کردن راهی جهت مصالحه هسته ای با نمایندگان دولت وقت آمریکا به میانجیگری دولت عمان انجام شد. آیت الله خمینی نیز در بحران گروگانگیری به موازات اظهارات آتشین علیه آمریکا و تهدید به محاکمه دیپلمات های آمریکایی، مجوز مذاکره با دولت وقت آمریکا در سه مسیر مخفی را صادر کرده بود.
اما حال فرض را بر این بگذاریم آنگونه که حسن روحانی و فرماندهان سپاه مدعی هستند جمهوری اسلامی در صورت اراده دولت آمریکا در فلج سازی اقتصادی ایران ، تنگه های زیادی برای مهار و ضربه زدن به آمریکا در اختیار دارد. در ادامه مطلب بررسی می شود این تنگه ها کدام هستند و میزان اعتبار توانایی های ادعایی حکومت چقدر است؟
مراد اصلی از تنگه ، تنگه هرمز است که جایگاهی استراتژیک در ترانزیت انرژی در خاور میانه دارد. در یک بررسی اجمالی می توان گفت که نیرو های نظامی ایران توانایی بستن این آبراه بین المللی را دارند، اما سئوال اصلی اینجا است تا چه مدت جمهوری اسلامی می تواند این تنگه را بسته نگاه دارد و آیا توانایی پرداخت هزینه های آن را دارد؟
تقریبا با ضریب اطمینان بالا می توان گفت توانایی حکومت در مسدود کردن مسیر انتقال نفت بعید است از یک هفته فراتر برود. این اقدام که اعلام جنگ به نظام بین المللی است خیلی سریع منجر به تشکیل ائتلاف بزرگ جهانی نظامی برای باز شدن تنگه هرمز می شود. ناوهای آمریکا و دیگر کشورهای غربی همین الان در خلیج فارس حضور دارند که با بهره گیری از امکانات کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و کویت می تواند نیروی قوی ایجاد کند که جمهوری اسلامی توان ایستادگی در برابر آن را ندارد. احتمال پیوستن قطر به این ائتلاف هم به دلیل روابط راهبردی با آمریکا بالا است. علاوه بر این نیروی چند ملیتی که تجربه برخورد با عراق بعد از اشغال کویت را دارد، اتحادیه اروپا ، چین و روسیه نیز حداقل به لحاظ سیاسی در مقابل جمهوری اسلامی قرار می گیرند. چین در واکنش به تهدید های ایران، موضع مخالفش را خیلی صریح بیان کرده است.
از سوی دیگر موفقیت حکومت نیاز به همراهی بالایی در جامعه ایران دارد که با توجه به شکاف عمیق حکومت- مردم و اختلاف نظر در جناح ها بعید است تحقق یابد.
اما پیامد منفی اصلی این برخورد احتمال گسترش سطح منازعه به داخل ایران و هدف قرار گرفتن پایگاه های نظامی کشور است. ممکن است تصمیم گیران بلوک قدرت بر روی افزایش بهای نفت و تاثیر مخرب آن بر چرخه اقتصادی جهانی حساب کرده اند تا دولت آمریکا مجبور به عقب نشینی شود. اما این اتفاق حتی اگر رخ بدهد، ناپایدار و کوتاه مدت خواهد بود و ائتلاف جهانی توانایی برقراری دوباره تراتزیت انرژی از خلیج فارس را خواهد داشت و بر عکس ممکن است توانایی تولید و صدور نفت ایران به دلیل حمله به تاسیسات نفتی و پالایشگاه ها به میزان چشمگیری کاهش یابد و عملا خواست دولت امریکا برای به صفر رساندن فروش نفت ایران از این طریق حاصل شود.
بستن تنگه هرمز بهانه لازم را به آمریکا و متحدانش خواهد داد که مترصد شروع درگیری هستند. هر جرقه ای با توجه به روحیه ماجراجوی ترامپ می تواند وضعیت خطرناک و پیشبینی نشده ای را رقم بزند که تا رویارویی نظامی تمام عیار گسترش یابد. تجربه درگیری با آمریکا در اواخر جنگ با عراق که منجر به نابودی سکویهای نفتی و ناوچههای ایران شد و در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ اثرگذار بود، روشن کننده است. بنباراین هزینه گزافی که ایران می دهد بسیار بیشتر از منافع احتمالی است.
ممکن است منظور از تنگه آسیب پذیری نیروهای نظامی و مستشاری آمریکا در مرز های ایران باشد. در این حوزه توانایی حکومت به طور نسبی بیشتر است اما انجام عملیات ایذائی باعث ناخرسندی دولت های کشور های هدف می شود. شروع درگیری بین نیرو های نظامی ایران و امریکا در عراق،سوریه ، بحرین و یمن از طریق جنگ نیابتی بی ثباتی در خاورمیانه را تشدید می کند و این وضعیت باعث اعتراض جامعه جهانی می شود. برخورد غیر مستقیم و احتراز از پذیرش مسئولیت حمله به اهداف آمریکایی با توجه به تهدید ها و موضع بسیار تند هیات حاکمه کنونی آمریکا نمی تواند سپری برای محافظت حکومت باشد و همین برخورد ها بهانه ای برای دولت آمریکا و متحدانش برای هدف قرار دادن نیرو های ایرانی در منطقه می شود. نتیجه این برخورد ها گسترش تنش در عراق و سوریه خواهد بود که پیکار با تروریسم را تحت الشعاع قرار داده و با ملاحظه ناشکیبایی اسرائیل عملا موقعیت دولت های سوریه و عراق را ضعیف می کند. فرجام این برخورد پر ریسک نیز در میان مدت بعید است به نفع جمهوری اسلامی شود.
استفاده از قایق های تندروی سپاه دیگر امکان جمهوری اسلامی است. مهار این تاکتیک نظامی برای ناو های هواپیما بر آمریکا دشوار است اما غیر ممکن نیست و برخورد تدافعی هم فقط شامل آنها نمی شود بلکه به احتمال زیاد نیرو های نظامی آمریکا همه مراکز نظامی ایران و بخصوص پایگاه های موشکی را هدف قرار می دهد. از آنجاییکه بعید است ارتش آمریکا و متحدانش وارد حمله زمینی بشوند، برتری آنها در هوا نهایتا بازدارندگی را برای جمهوری اسلامی ممتنع می سازد.
راه اندازی اقدامات نامتعارف و غیر متقارن از جمله هدف قرار دادن پنهانی نیروهای امریکایی در دنیا و ناآرام سازی کشورهای هدف دیگر راهبردی است که برای جمهوری اسلامی مزیت دارد. اما با توجه به جریان تندرویی که کنترل دولت آمریکا را در دست دارد و دیدگاه های سخت گیرانه و نامعقول آنها هزینه این اقدامات هم بالا است و می تواند منجر به برخورد نظامی محدود با ایران شود که با توجه به وضعیت فلاکت بار اقتصادی و ابر چالش های فزاینده متعدد حکومت را در بن بست بیشتری قرار داده و آسیب پذیری داخلی آن را افزایش دهد.
در مجموع مسائل پیش گفته نشان می دهد در فراسوی تهدیدات و رجز خوانی های کنونی جمهوری اسلامی کارت های بازی موثری برای بازدارندگی در برابر تهاجم دولت آمریکا در دست ندارد و توسل به این تهیدات می تواند تاثیر متفی در مقاومت اتحادیه اروپا و چین و روسیه بگذارد که در مناسبات کنونی حول و حوش حفظ برجام به طور نسبی تکیه گاه قابل اتکاتری برای جمهوری اسلامی است. اگر چه آن هم توانایی جلوگیری کامل را ندارد و حداکثر می تواند آسیب ها را حداقل سازد.