نقش آمریکا در بحران هسته ای ایران

بحران هسته ای ایران عوامل مختلفی دارد. ستیزه جویی حکومت در سیاست خارجی زیر بنای تنش آلود شدن فعالیت های هسته ای ایران را تشکیل می دهد. سیاست خصمانه و تقابل با نظم جهانی باعث شده است تا از ابتدا پروژه های هسته کشور با سوء ظن و بدبینی در منطقه و غرب مواجه شود. سابقه منفی جمهوری اسلامی و رفتار غیر مسئولانه آن در پاره ای از ادوار این نگاه منفی را تشدید کرده است .
اما این عامل همه ماجرا نیست. رفتار دولت آمریکا نیز در برخی موارد بگونه ای بوده که جلوی دسترسی ایران به استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای را گرفته است و یا در برابر حق طبیعی ایران برای دستیابی به موقعیت ویژه خود در خاور میانه موانعی ایجاد کرده است. نتیجه این رفتار و بخصوص استاندارد های دو گانه فراهم شدن توجیه برای بی اعتنایی حکومت ایران به معاهدات بین المللی شده است . همچنین این ذهنیت را بوجود آورده که دولت آمریکا از اساس با برخورداری ایران از برق هسته ای و غنی سازی اورانیوم مخالفت می کند و خواهان رشد ایران در زمینه فناوری هسته ای نیست .
البته این رفتار خود می تواند ریشه در احساس نگرانی دولتمردان آمریکا از انحراف برنامه هسته ای به مسیر نظامی داشته باشد یا محصول تحرکات لابی اسرائیل و برخی گرایش های سیاسی خاص در این کشور باشد . بخصوص که فناوری هسته ای عمدتا کاربری دو گانه دارد و هر زمان که ضروری تشخیص داده شود ، برنامه صلح آمیز می تواند به سمت برنامه نظامی تغییر جهت یابد. مسیری که تعداد زیادی از کشور های دارای تسلیحات اتمی پیموده اند.
اما حل بحران هسته ای نیازمند بر طرف شدن این ذهنیت است. دولت آمریکا نیز به نوبه خود باید بکوشد تا در عمل نشان دهد که با حقوق ایران در زمینه استفاده از انرژی هسته ای مشکلی ندارد و همچنین گسترش قدرت منطقه ای ایران در چهارچوب نظم بین الملل را پذیرا است. به عبارت دیگر اجازه دهد تا موازنه قوا بر اساس توانایی های واقعی کشور های منطقه شکل بگیرد نه اینکه با پشتیبانی از کشور های عربی با محوریت عربستان ، آرایش نیرو ها و سامان منطقه از حالت طبیعی خارج گردد.
در ادامه به اختصار به توصیف وقایعی می پردازد که دولت آمریکا پس از انقلاب جلوی دستیابی یاران به سوخت هسته ای و تکمیل نیروگاه هسته ای بوشهر را گرفته است.
لازم به ذکر است ، فعالیت های هسته ای در ایران با کمک آمریکا در سال ۱۳۳۶ در چهارچوب برنامه ” اتم برای صلح” آبزنهاور پایه گذاری شد. در سال ۱۳۴۷ راکتور تحقیقاتی تهران که تجهیزات آمریکایی داشت ، راه افتاد. در سال ۱۳۵۵ جرالد فورد رئیس جمهور امریکا فرار دادی برای تاسیس ۱۰ نیروگاه هسته ای که یا استخراج پلوتونیم از راکتور سوخت هسته ای تولید برق می کرد را با ایران امضا کرد. پیش از آن بخش ارزیابی تسلیحاتی سیا در گزارشی اعلام کرده بود اگر شاه تا نیمه دهه هشتاد میلادی زنده باشد و دیگر کشور ها چون هند برنامه نظامی هسته ای خود را جلو برده باشند ، شکی وجود ندارد ایران به سمت نظامی شدن پیش خواهد رفت. (۱)
شاه برنامه تاسیس ۲۳ نیروگاه هسته ای در ایران تا سال ۲۰۰ را داشت. اما وجود تردید در مقصد اصلی شاه از توسعه برنامه هسته ای باعث کندی همکاری آمریکا شد تا اینکه انقلاب بهمن ۵۷ در ایران رخ داد . در ابتدا از دید اغلب مسئولین جمهوری اسلامی و گرایش های انقلابی وقت ” نیرو گاه های هسته ای” خیانت آشکار به خلق قلمداد می شد. (۲)
اما در سال ۱۳۶۰ حکومت تصمیم گرفت برنامه هسته ای را ادامه دهد. دولت وقت آمریکا به همراه دیگر کشور های غربی همکاری اتمی خود با ایران را قطع کرد و دیگر میله های سوخت را برای مصرف راکتور تحقیقاتی تهران به ایران نداد.
اتحادیه کرافتورک آلمان در سال ۱۳۵۸ تکمیل ساخت نیروگاه اتمی بوشهر را متوقف کرد. آنها عدم پرداخت صورت حساب ۴۵۰ میلیون دلار از سوی ایران را دلیل عدم همکاری بر شمردند. اما برخی و بویژه منابع روسی اعلام کردند که فشار آمریکا دلیل اصلی کناره گیری آنها بود. در سال ۱۳۶۲ با فشار آمریکا همکاری آژانس بین المللی با ایران در زمینه تولید دی اکسید و هگزا فلوراید اورانیوم متوقف شد. (۳)
در سال ۱۳۶۳ سازمان امنیت آلمان غربی مدعی شد که ایران با محموله اورانیوم غنی شده ای که از پاکستان دریافت کرده است ممکن است تا دو سال دیگر به بمب اتم دست یابد.(۴)این گزارش حساسیت نهاد های امنیتی و سیاسی آمریکا به برنامه هسته ای ایران را افزایش داد. تا جایی که سناتور الن کرانستون رئیس اقلیت در سنای آمریکا اظهار داشت ایران تا ۷ سال دیگر پس از سال ۱۳۶۳ بمب اتم خواهد داشت.(۵)
دادگستری آرژانتین در سال ۲۰۰۶ طی گزارشی اعلام کرد که امریکا آرژانین را در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود میلادی تحت فشار گذاشته بود تا به همکاری اتمی با جمهوری اسلامی خاتمه بدهد.(۶)
بدینترتیب مشاهده می شود که دولت آمریکا در مسیر تامین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران و دیگر برنامه های صلح آمیز هسته ای ایران مانع تراشی کرده است و این امر باعث شده تا رفتن به سمت خود اتکایی در پروژه های هسته ای برای حکومت ایران در اواخر دهه نود توجیه پیدا کند. در واقع رویارویی اتمی ایران و آمریکا پس از انقلاب شروع شده است نه در دهه اخیر.
آمریکا پس از سال ۲۰۰۳ بازیگر اصلی صدور قطعنامه های محکومیت در شورای حکام آژانس و شورای امنیت سازمان ملل و اتخاذ اقدامات تنبیهی بر علیه حکومت ایران بوده است. البته مقامات مسئول آمریکایی در طول ۹ سال گذشته به طور مکرر در اظهارات رسمی اعلام کرده اند که با استفاده مسالمت آمیز ایران از انرژی هسته ای مشکلی ندارند . اما سوابقی که بر شمرده شد و پاره ای از موضعگیری های دولتمردان و سیاستمداران این نگرانی را ایجاد کرده است که مخالفت با بمب اتم در عمل به محرومیت ایران از مزایای عضویت در آژانس انرژی اتمی و بهره برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای شود. استفاده از انرژی هسته ای و اعمال اقتدار منطقه ای در چهارچوب قوانین بین المللی مسائلی هستند که مورد توجه مردم ایران هستند نه لزوما حکومت . در واقع ناسیونالیسم ایرانی پشتیبان آنها است.
لذا حل بحران هسته ای و کلا روابط ایران و آمریکا به دادن تضمین و ابهام زدایی کامل دولت امریکا در به رسمیت شناختن استفاده ایران از حقوق هسته ای در چهارچوب معاهده ان- پی – تی نیاز دارد . البته اهمیت این فاکتور پایین تر از ضرورت پایان بخشی به ماجراجویی هسته ای از سوی جمهوری اسلامی است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.