فرارسیدن سالروز عاشورا و شکل گیری روز های عزاداری و بزرگداشت حماسه حسینی بار دیگر ضرورت حفظ حرکت دوران ساز امام حسین از آفات مختلف را گوشزد می سازد. قرائت های متفاوتی از تراژدی عاشورا وجود دارد و این رویداد تاریخی در خلال قرن ها با دست اندازی ها و برخورد های ابزاری در هر دوره بسته به شرایط و پارادایم ها مواجه شده است. تشخیص واقعیت آنچه در دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری در کربلا به وقوع پیوست ، با توجه به بازخوانی و بازسازی این واقعه در ادوار مختلف کاری است دشوار و چه بسا ناممکن. تنها با قطعیت می توان گفت تاریخ مشهور آمیخته با تحریفات و خرافات متعدد است که بازپیرایی آن برای بهره گیری درست از این ظرفیت را لازم می سازد.
البته در نهایت بزرگداشت حماسه حسینی ترکیبی از شور و تعقل خواهد بود و جنبه آئینی و مناسکی آن نیز که نقش مهمی در بافت هویتی شیعه دارد، قابل فروگذاشتن نیست. در واقع هر حرکت اصلاح گرانه بر متن به ارث رسیده از عاشورا و رویکرد های معاصر نمی تواند صرفا بر عقلانی سازی و کسب معرفت استوار باشد و جنبه های احساساتی و فرهنگی را نادیده بگیرد. بخصوص که حوزه تاثیر جنبه های فرهنگی عاشورا به مراتب بزرگ تر از باورمندان به شیعه امامیه در ایران است. توجه به شباهت ها در مراسم باستانی عزادارای در خاورمیانه در این خصوص روشنگر است.
همچنین حقیقت عاشورا هنوز نامکشوف بوده و موضوع تحقیق و تامل است. ازاینرو نمی توان به لحاظ منطقی انتظار داشت که یک تلقی از عاشورا در سطح نظری و اعمال شیعیان وجود داشته باشد و ناگزیر باید در این خصوص انععطاف داشت و کثرت گرایی درونی را پذیرفت. اما در عین حال نسبت به حرکت هایی که خواسته نا خواسته می کوشند حماسه حسینی را در بیراه های جهل، تخدیر، منفعت طلبی، تحکیم پایه های قدرت نامشروع، بی عدالتی ،پول شویی و دامن زدن به نفرت پراکنی علیه اهل سنت و اختلافات در جامعه مسلمانان سوق بدهند، روشنگری کرد.
آنچه در کانون انحرافات از عاشورا و بهره گیری از آن برای مقاصد دنیوی قرار دارد، مناسبات قدرت و جنبش سازی سیاسی از عاشورا است. در واقع نشر این تلقی که عاشورا در هر زمان و مکان تکرار می شود و با زمان پریشی تاریخی می توان مصادیق متعین آن یعنی امام حسین و یارانش از یک سو و یزید، عبیدالله ابن زیاد، عمر ابن سعد و شمر را در سوی دیگر بازسازی کرد و حول ان حرکتی راه انداخت، بزرگ ترین تهدید است. مضامین عاشورا که هسته اصلی آن ظلم ستیزی و آزادگی است در اعصار مختلف می تواند بازسازی شده و مصادیق مختلفی به خود بگیرد که در سطح ذهن و خودآگاه باورمندان به عنوان یک فرد متجلی شود. اما تسری این نگرش به جمع و تشبیه دسته بندی های سیاسی در سطح ملی و بین المللی به واقعه تاریخی عاشورا و تهییج احساسات مذهبی برای جلو بردن پروژه سیاسی مشکل آفرین است. توسل به عاشورا برای توجیه خشونت ناموجه دولتی علیه مخالفان و ارعاب از سیاست های مهم امنیتی جمهوری اسلامی چه در دوره رهبری آیت الله خمینی و چه در دوره خامنه ای بوده است. آیت الله خمینی با تفسیر ویژه از حرکت امام حسین از ان ملاطی برای شکل دادن به نهضت سیاسی بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور ساخت. تفسیر شاذ او که حکومت شاه و اساسا سلطنت را همزاد و همسو با قاتلان امام حسین و یزیدیان زمان معرفی کرد، در تاریخ شیعه و نگرش فقها و علمای مشهور کم سابقه و چه بسا بی سابقه بود. جمهوری اسلامی و شبکه روحانیت، وعاظ و مداح های وابسته به آن هر سال در ماه های محرم و صفر تبلیغ می کنند که ولی فقیه در جایگاه امام حسین نشسته و مخالفان و منتقدان و کسانی که باید مهار و تضعیف شوند در جایگاه یزیدیان هستند!
البته پیش از انقلاب دکتر علی شریعتی نیز با تفسیری انقلابی از حرکت امام حسین و شبیه سازی عاشورا با جنبش های انقلابی چپ معاصر زمینه مهندسی عاشورا برای جلو بردن حرکت سیاسی و اجتماعی مساعد ساخته بود. پیشگامان مجاهدین خلق نیز رویکردی مشابه داشتند. این تفاسیر که در واقع تطبیق عاشورا با حرکت های انقلابی زمانه بود و البته قائلان مقاصد یکسانی هم نداشتند با واقعیت های تاریخی تعارض داشت. اما نتیجه ان مستقل از خواست قائلان منجر به هژمونی سنت گرایان ایدئولوژیک بر جامعه و تحکیم مناسبات ظالمانه شد. امروز بخش مسلط قدرت از عاشورا و مفاهیم مربوط به حماسه حسینی حتی در برخورد با رقبای منطقه ای و طرفین متخاصم خارجی نیز بهره می جوید و هر سال می کوشد تا مقامات ارشد حکومت های عربستان سعودی و آمریکا را در هیات یزید ها و شمر های زمانه نشان دهد.
در بستر تحولاتی که در ایران بعد از انقلاب ایجاد شده و تمایل به سکولاریسم به معنای جدایی نهادی دین و دولت افزایش چشمگیری داشته است، حمایت از شبیه سازی عصری عاشورا کاهش یافته و اقلیت اصول گرایان افراطی حامی چنین رویکردی است. اما کماکان نگرانی از پروژه سازی سیاسی از عاشورا وجود دارد. هنوز نحله هایی از اسلام گرایی سیاسی در کشور که منتقد و یا مخالف جمهوری اسلامی هستند، استفاده از منابع حرکت امام حسین برای تبیین تضاد های زمانه را جایز می دانند. آنها در عمل می کوشند تا با تحریک احساسات مذهبی لباس آمران و عاملان فاجعه کربلا را بر تن کارگزارانی از حکومت بپوشانند که به زعم آنها اعمال سیاسی غلطی دارند. البته استفاده از عاشورا به صورت مباحث نظری و منبع الهام بخش برای کنش سیاسی رهایی بخش ایرادی ندارد اما بازآفرینی آن حرکت در سطح منازعات جاری و شبیه سازی دردسرساز است. الان نمی شود هیچکس را شمر ، یزید ، عمر ابن سعد، خولی، حرمله و عبیدالله ابن زیاد بشمار آورد.
ژرف کاوی ماجرا نشان می دهد صرفا نهی از این رویکرد و یا حساسیت سازی نسبت به پیامد های آن کافی نیست، بلکه باید ریشه های مساعدش بازشناخت. یکی از موضوعات اساسی که زمینه این بهره برداری سیاسی ولو با انگیزه های خیرخواهانه را مساعد می سازد، باز بودن پرونده تاریخی عاشورا است. این پدیده میراث عزاداری های سنتی و ابتکارات هویت طلبانه شیعیان در اعصار قدیم است که سعی کرده اند واقعه عاشورا را زنده نگه داشته و نگذارند گرد فراموشی بر آن بنشیند. اما این پندار بگونه ای اذهان عموم و بخصوص مردم عادی را شکل داده است که گویا ماجرای عاشورا به عنوان یک حادثه تاریخی پایان نیافته و هر سال باید به دنبال مجازات صحنه گردانان آن فاجعه دلخراش بود و این حرکت تا زمان ظهور امام زمان ادامه خواهد داشت! لاجرم این انتظار ذهنی زمینه را مساعد می سازد که کسانی به عنوان مصداق زمانه شناخته و یا متصور شوند که خون امام حسین ، یاران و فرزندانش را ریخته و خانواده اش را اسیر کرده اند!
مناسبات آئینی شکل گرفته که نشان از تازه بودن مصیبت و نادیده گرفتن گذشت قریب به ۱۴ قرن از زمان واقعه دارد، تشویق کننده بهره برداری سیاسی و استفاده در معادلات قدرت است. در حالی که به لحاظ تاریخی و بر اساس منابع متعدد مشهور واقعه عاشورا پایان یافت. چندی از شهادت امام حسین و همراهانش نگذشته بود که نهضت توابین با شعار ” یا لثارات الحسین ” در کوفه به رهبری سلیمان صرد خزاعی شکل گرفت اگرچه موفق نشد اما میدان را به دست مختار ثقفی داد. او با تصرف دارالخلافه کوفه و نزدیکی به محمد ابن حنفیه فرزند امام علی توانست از اغلب رهبران سپاه یزید در کربلا انتقام گرفته و سر آنان از جمله سر عبیدالله ابن زیاد را از تن جدا کند. یزید ابن معاویه نیز به فاصله کوتاهی بعد از عاشورا مرد. حتی امام سجاد بعد از عاشورا و پایان دوره اسارت هیچگاه به فکر انتقام گیری نیفتاد. روایات مشهور نشان می دهند که وی نه روی خوشی به مختار نشان داد و نه به عبدالله ابن زبیر که در صدد ساقط کردن حکومت بنی امیه بودند. امام چهارم شیعیان نه تنها خونخواهی برای پدر وبرادران و عموهایش نکرد بلکه از عاشورا در مواجهه های خود با حکام عصرش تصویر سازی نیز نکرد. ائمه بعدی نیز به روش وی تاسی کردند. برخی از احادیث که بین رهبران اهل سنت و قاتلان امام حسین و همراهانش این همانی برقرار کرده اند برای قرون بعدی هستند که بر اساس اهداف خاص و برجسته سازی هویت شیعه علیه سنی نشر و گسترش یافته اند و کاملا عاری از واقعیت هستند.
اگرچه عاشورا در زمانه خودش مصیبت بزرگی برای جهان اسلام بود اما تنها و حتی بزرگ ترین مصیبت رخ داده نبوده است. در زمان خلافت یزید و بعد آل مروان اتفاقات به مراتب فاجعه بار تری در دنیای اسلام با حمله و محاصره دو شهر مدینه و مکه و قتل عام مسلمانان رخ داد.باز در قرون دیگر جنایت های بزرگ تری بوقوع پیوستند.
مصیبت از دست دادن امام حسین با همه وسعت تراژدی عاشورا بیشتر از رحلت پیامبر گرامی اسلام و حصرت علی (ع) نیست که بزرگداشت آنها در قالب طبیعی بسته شدن دوران سوگواری انجام می شود.
بنابراین بستن پرونده تاریخی عاشورا و تاکید بر پاسداشت آموزه ها و معارف امام حسین و درس های حرکت دوران ساز وی اهمیت کلیدی در بازپیرایی عاشورا از تحریفات و ادعا های خلاف واقع افزوده شده دارد . همچنین به شکل بنیادین راه را برای زمان پریشی تاریخی از عاشورا و بهره برداری های سیاسی و معطوف به قدرت مسدود می سازد.