جمهوری خواهی عرفی در دوران رضا شاه

رضا خان سردارسپه بعد از اعلان انصراف از تاسیس جمهوری با پشتیبانی برخی از مراجع تقلید وقت و بزرگان سیاست و جو مساعد برای ظهور یک حاکم مقتدر توسعه گرا متمایل به تشکیل نظام پادشاهی جدید بعد از انقراض سلسله قاجاریه شد. در این میان نقش مراجع برجسته ان دوران آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا حسین نائینی و آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در بسته شدن پرونده جمهوریت و هموار شدن پادشاهی رضا شاه پر رنگ بود. گذاشتن تاج شاهی بر سر رضا شاه توسط میرزا محمد پسر آخوند خراسانی معروف به ” آقازاده” این اثرگذاری را به شکل نمادین نشان می دهد. آن سه مرجع تقلید در تلگرافی بعد از دیدار با رضا خان در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۰۳ در اعلام الغاء جمهوریت به شرح زیر  منتشر کردند:

« بسم الله الرحمان الرحیم، جنابان مستطابان حجج اسلام و طبقات اعیان و تجار و اصناف و قاطبه ملت ایران دامت تائید‌اتهم چون در تشکیل جمهوریت اظهاراتی شده بود که مرضی (مورد رضایت) عموم نبود و با مقتضیات این مملکت مناسبت نداشت لهذا در موقع تشرف حضرت اشرف، حضرت آقای رئیس الوزراء دامت شوکته برای موادعه به دارالایمان قم نقض این عنوان [جمهوریت] و الغاء اظهارات مذکوره و اعلان آنرا به تمام بلاد خواستار شدیم و اجابت فرمودند. انشاءالله تعالی عموم قدر این نعمت را بدانند و از این عنایت کاملا تشکر نمایند.»

بدینترتیب آب پاکی بر تلاش های گسترده و پرشور مدافعان جمهوری خواهی ریخته شد که از یک سو در نشریاتی ماند حبل المتین پیرامون آن گفتمان سازی و نظریه پردازی می شد و در سوی دیگر در میتینگ های احزاب سیاسی مانند حزب سوسیالیست برای آن پشتوانه اجتماعی خلق می شد و هنرمندن و شاعرانی چون عارف هیجان و و شور و اشتیاق برای آن در قالب کنسرت ها و نمایش ها می آفریدند. لازم به ذکر است که سخنان عبدالله مستوفی ومحمود محمود در کلوپ سوسیالیست ها در اسفند ۱۳۰۲ رویداد مهمی بود که در جمع ۱۵۰۰ نفر “حکومت جمهوری را از نقطه نظر علمی و تاریخی تشریح و محسنات و نواقص” آنرا توضیح داده بودند. آنها آرزو کرده بودند جمهوری تاسیس و در این جمهوری ، مدافعان “مردمان با تقوایی از کار دربیایند”. روزنامه حبل المتین در یکی از مقالاتش سخنان «یکی از روسای آزادی طلبان پرتغال» را منتشر کرده بود وبه گونه ای تبلیغ می کرد که تنها جمهوری می تواند ناجی ایران شود و” بتواند کشتی آزادی را از وسط توفان شدید نجات بدهد “.

فعالیت های جمهوری خواهانه در خارج از ایران نیز در جمع ایرانیان گسترده بود. به عنوان مثال گزارش هایی از منابع فرانسوی در دست است که در سال ۱۲۹۷ هجری شمسی درشهر های برن ، لوزان و ژنو «انجمن انقلابیون» تشکیل شده و به دنبال تاسیس جمهوری در ایران بودند. آنها با افرادی از حزب دموکرات ( اجتماعیون- عامیون) در عصر مشروطیت چون حسین نواب، (سفیر وقت ایران در برلن) و نیز با محمد امین رسولزاده از موسسان حزب مساوات در باکو و ‌مدیر مجله ایران نو، سید حسن تقی زاده، سلیمان میرزا از بنیانگذاران حزب سوسیالیسم، حیدر خان عمو اغلی از تشکیل دهندگان حزب کمونیسم و اعضای اولیه حزب دمکرات در مشروطه در تماس بودند.

اما رضا خان سردار سپه مسیر دیگری را برگزید و بعد از جلوس بر تخت سلطنت متحدان جمهوری خواه سابقش را کنار زد و قول و قرار خود با روحانیت مبنی بر ” موقوف شدن” جمهوری را به یکی از پایه های اصلی حکمرانی  در سلطنت مطلقه جدید التاسیس پهلوی قرار داد. جمهوری به مانند دوران قاجار تبدیل به تابو و جرم شد و طرح آن عقوبت و مجازات های سنگینی به همراه داشت. در چرایی جمهوری خواهی ناکام رضا شاه دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی چون یحیی دولت آبادی، ملک الشعرای بهار، میرزاده عشقی و عبدالله مستوفی حرکت وی را قلابی، مصنوعی و به قول نویسنده ممتاز معاصر محمد علی سپانلو، ” حیله سیاسی” بشمار آورده اند که بر مبنای طرح قبلی قرار بوده ابتدا بحث جمهوری بر سر و زبان ها بیفتد  وضربه آخر به سلطنت متزلزل و فرسوده شده قاجار فرو بیاید  وبعدا تشکیل سلطنت جدید و دست یابی به تاج و تخت آغاز شود. اگرچه در این ارزیابی پاره ای از حقایق وجود دارد و رضا خان سردار سپه بدون جمهوری خواهی نمی توانست خود را در سطح رضا شاه بالا بکشد و این کار باعث شد تا اصل و نصب پایین وی نادیده گرفته شود، اما رصد شناسی منابع ، اسناد و نشانه ها این فرضیه را قوت می بخشد که وی ابتدا به پشتوانه حامیان و جریان سیاسی – اجتماعی جمهوری خواه می خواست اولین رئیس جمهور ایران شود که در عمل به مانع خورد و چون هدف اصلی وی دستیابی به قدرت مطلقه بود و جاه طلبی بسیار بالایی داشت بعد از ناامیدی و مهیا دیدن مسیر سلطنت، پادشاهی را برگزید. به عبارت دیگر تصاحب عالی ترین مرتبه اقتدار و قدرت تصمیم گیری بدون محدودیت برای اجرای برنامه ها هدف و انگیزه اصلی رضا خان بود و جمهوریت برای وی اصل نبود. چنین نگرشی برای برخی از جمهوری خواهان حامی و جریان مدافع توسعه آمرانه در قالب طرح ” استبداد منور” نیز وجود داشت که به خوبی در بخش پایانی مقاله بلند  کاظم زاده در مجله ایرانشهر با عنوان «جمهوریت و انقلاب اجتماعی»  فرموله شده است که با تشبیه  توده ملت ایران «بمنزله بچه خردسالی که هنوز قوای دماغی او نمو نکرده» ـ می گوید: «ملت ایران تشنه عدالت وآسایش و رفاهیت است و این نعمت را از هر دست بگیرد خواه دست یک پادشاه مطلق مستبد و خواه دست یک حکومت مشروطه یا جمهوری باشد، او آن د‌ست را مقدس و قابل پرستش دانسته خواهد بوسید.»

جمهوری خراسان

پیش از آنکه  به وضعیت حرکت های جمهوری خواهی در دوران سلطنت رضا شاه پرداخته شود، جا دارد به اختصار ذکری از جمهوری خراسان بشود. اگرچه حامل و طرح کننده آن کلنل محمد تقی خان پسیان اندیشه تجزیه طلبانه داشت، اما به هر حال به دلیل سوابق قبلی میهن دوستانه وی و برخورد های ناصحیحی که با او در گذشته شده بود و اشتباه وی در محدود کردن فعالیت های آزادی خواهانه اش به استان خراسان قدیم می تواند در محدوده تلاش های جمهوری خواهانه در اواخر سلطنت قاجار گنجانده شود.

کلنل محمد تقی خان پسیان متولد شهر تبریز بود که در ادامه سنت خانوادگی به آموزش امور نظامی روی آورد و به استخدام ژاندارمری در آمد. در جنگ جهانی اول در برابر هجوم ارتش تزاری به ایران از خود سلحشوری و توانایی نشان داد  وتوانست آنها را از همدان بیرون کند اما بعدا محبور شد به قلمرو عثمانی فرار کندو سپس به کشور آلمان رفته و در آنجا آموزش نظامی دید و به روایتی اولین خلبان ایرانی است. او علاوه بر فنون نظامی بالا ، افسری سالم و میهن دوست بود و قریحه ادبی ودوق هنری هم داشت. بعد از اتمام جنگ جهانی اول به ایران برگشت و با ارتقا درجه به کلنلی ( سرهنگ) رئیس واحد ژاندارمری خراسان شد. وی از همانجا مسئله دار شد و به دلیل شایستگی هایش انتظار داشت مسئولیتی در امور نظامی و یا انتظامی پایتخت داشته باشد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و تشکیل دولت سید ضیاء الدین طباطبایی کلنل مسئول بازداشت احمد قوام السلطنه والی وقت خراسان شد و مسئولیت اداره استان به وی واگذار شد.  پایان دولت سید ضیا و نخست وزیری قوام باعث وحشت کلنل شد و حکم شاه که مجددا خواهان بازگشت وی به ریاست قوای نظامی در خراسان و ممنوعیت مداخله در سیاست شده بود ، موجب ناخرسندی وی شد. از این مقطع او به سمت نافرمانی رفت و اتفاقاتی باعث شد که تقابل وی با حکومت مرکزی گسترش یافته و سرانجام پسیان به فکر استقلال خراسان و تاسیس نظام جمهوری عرفی در آن بیفتد. یکی از مراسلات اولیه وی در هنگام عصیان به نیروهای همراهش به روشنی نشانگر مقصد تجزیه طلبانه  است:

« آقای ماژور محمود خان راپورت تلگرافی نمره …. را ملاحظه کردم. همانطور که سابقا هم دستور داده ام در راه شیروان پست بگذارید و کاملا اقدامات و عملیات سردار بجنوردی را بتوسط قاصدین مخصوص تحت تفتیش آورید، تا بحال که کلیه امور بر وفق مرام گذشته، امیدوارم بیرق جمهوری خراسان را من بر دوش بکشم، محمود واسماعیل هم جناحین او را محافظت کنند، همه روزه منتظر اقدامات شما هستم.»

البته اگر در تهران آن وقت حکومت شایسته و سالمی برقرار بود، شاید کار کلنل محمد تقی خان پسیان به اینجا نمی کشید و او می توانست سرمایه ارزشمندی برای کشور باشد. سرانجام بر اساس دستور دولت قوام السلطنه و احمد شاه قاجار ائتلافی مرکب از نیروهای شوکت الملک علم، شجاع الملک محمد رضا خان رئیس ایل هزاره، سالارخان بلوچ ، شوکت السلطنه تیموری و سید حیدر با وی وارد جنگ شدند، وی با کمک یگان شش هزار نفره ژاندارمی خراسان توانست آنها را عقب براند اما در درگیری با شورش کردهای قوچان گرفتار گشته و در نهایت کشته شد. بدینرتیب پرونده حرکت جمهوری خواهی در استان خراسان بدون موفقیت بسته شد. فقط برای چند ماهی کلنل پسیان اداره امور آن استان را برعهده داشت. امکان داوری مشخص در خصوص اینکه جمهوری خراسان آیا دمکراتیک می شد یا اقتدارگرا در پرتو اسناد موجود ممکن نیست.

فرقه جمهوری انقلابی ایران

فرقه جمهوری انقلابی ایران در سال ۱۳۰۴ توسط جمعی از دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در کشور آلمان تشکیل شد. تقی ارانی، مرتضی علوی و احمد اسدی از چهره های شاخص آن بودند. این گروه دفاع از آرمان های آزادی خواهانه انقلاب مشروطه و پایه گذاری جمهوری ملی را به عنوان اهداف اصلی خود اعلام کرد. تشکیل این جمعیت مصادف با انقراض سلطنت قاجار و تشکیل پادشاهی پهلوی بود. برای تشخیص چرایی شکل گیری چنین گروهی لازم است مروری کوتاه به وضعیت و شرایط دانشجویان ایرانی در دانشگاه های اروپا در دهه اول سال ۱۳۰۰ هجری شمسی داشت.

بعد از جنگ جهانی اول تعدادی از ایرانیان که عمدتا از خانواده های اشرافی و یا رجال سیاسی ایران بودند به هزینه شخصی در اروپا تحصیل می کردند. در بررسی رضا آراسته جمعیت دانشجویان ایرانی در اروپا در سال ۱۲۹۷ شامل ۲۰۰ نفر در فرانسه، ۳۴ نفر در انگلستان و ۹ نفر در آلمان ارزیابی شده است. تمایل دولت وقت آلمان در جمهوری وایمار به افزایش دانشجویان ایرانی باعث شد تا ظرف دو سال آمار دانشجویان ایرانی شش برابر شود. دولت ایران در اواخر سلطنت احمد شاه قاجار بعد از الحاق قوای قزاق و ژاندارم شصت نفر دانشجو را در سال تحصیلی ۱۳۰۲-۱۳۰۱ به اروپا اعزام کرد. این پتانسیل جمع شده باعث شد تا فعالیت های سیاسی و فرهنگی در بین دانشجویان بخصوص با وجود نشریاتی چون کاوه و ایرانشهر رونق بیابد. تشکیل سازمان دانشجویی ” امید ایران” در برلین نتیجه رشد کمی دانشحویان در آلمان بود. گرایش این سزمان شیفتگی به تمدن غرب و ستایش تاریخ ایران پیش از اسلام بود و بر ضرورت دنباله روی کامل ایران از تمدن غرب تاکید داشت. در چنین فضایی در بین دانشجویان ایرانی فرقه جمهوری انقلابی ایران تاسیس شد که گرایش سوسیال دمکراسی داشت و در عین حال هویت ملی گرایی نیز در آن پر رنگ بود ولی از ناسیونالیسم افراطی حاکم بر جمعیت دانشجویی و فضای رسانه ای در جمع ایرانیان مقیم آلمان در آن زمان فاصله داشت. همچنین برخورد گزینشی با تمدن غرب  وحفظ سنت های نیک ایرانی را توصیه می کرد. حضور تقی ارانی که زندانیان موسوم به ۵۳ نفر در حول محفل علمی و تحقیقاتی وی جمع شده بودند، و تبلیغات حزب توده این تلقی را ایجاد کرده است که این فرقه یک جریان کمونیستی و در همکاری با کمینترن بوده است. دکتر حمید احمدی در کتاب « تاریخپه فرقه جمهوری انقلابی ایران» به شکلی مستند نادرستی این ادعا را اثبات کرده است. (۱) لازم به ذکر است ارانی که ابتدا تحصیلاتش را با طلبگی و تحصیل الهیات سنتی در حوزه علمیه  آغاز کرده بود، جزو ۶۰ دانشجوی اعزامی بود که با هزینه دولت درس می خواندند. او در آغاز حضورش در اروپا گرایش ملی گرایی افراطی و باستان گرایی ایدئولوژیک داشت و مقالاتی را در نشریات ” ایران شهر” و ” نامه فرنگستان” با مضامین تجلیل از نژاد آریایی، نظام شاهنشاهی و عظمت ایران باستان منتشر کرده بود. خود وی بعدا این دوران را اقضای دوران جوانی و کمی معلومات بشمار آورد. مرتضی علوی برادر بزرگ تر بزرگ علوی نویسنده شهیر ایرانی بود. که پدرشان سید ابوالحسن علوی از مشروطه خواهان بود که ناگزیر به تبعید  وزندگی در آلمان شد و در این کشور چشم بر دنیا بست. او و اسدی با هزینه شخصی تحصیل می کردند. فرقه جمهوری انقلابی  در بیانیه اعلام موجودیت با تاکید بر حمایت از آزادی خواهی و ناگزیری پرداخت هزینه انتقادات تندی علیه وضعیت موجود طرح کرد.متن بیانیه مضمون سوسیالیستی داشت و از افرادی چون ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، میرزا کوچک خان، شیخ محمد خیابانی و کلنل محمد تقی خان پسیان تجلیل شده بود. از این مقطع پلیس برلن فعالیت های این گروه را تحت نظر گرفت و به عنوان اقدامات اپوزیسیون ایران به وزارت داخلی آلمان گزارش می داد.

فرقه همزمان با تاجکذاری رضا شاه جلسه ای را علیه این اتفاق دوران ساز سیاسی در برلن سازماندهی کرد و اسدی در آن جلسه سخنرانی ایراد نمود. اسدی و علوی به عنوان نمایندگان فرقه همراه با سلیمان میرزا اسکندری نمانیده حزب سوسیالیست در کنگره بروکسل در سال ۱۳۰۵ شرکت کردند که توسط جناح چپ حزب سوسیال دمکرات های اروپا برگزار شد. ثمره این همکاری علاوه بر ارائه قطعنامه مشترک از سوی هیات ایرانی به کنگره، پیوستن ایرج اسکندری برادرزاده سلیمان میرزا به فرقه جمهوری انقلابی بود. در سال ۱۳۰۶ فرقه در هنگام حضور تیمورتاش در برلن دراعتراض به شرایط استبدادی و تیره در ایران بیانیه ای صادر کرد که دولت آلمان آن را دارای تاثیرات نامطلوب بر روابط با ایران ارزیابی کرد. حکومت ایران نیز بعد از این بیانیه نسبت به این گروه حساسیت پیدا کرد. اما کار اصلی فرقه جمهوری که به نوعی باعث پایان حیات آن شد، صدور بیانیه تحلیلی تفصیلی ۴۰ صفحه ای تحت عنوان ” بیان حق” بود که به صورت نسبتا گسترده ای در داخل ایران توزیع شد. این جزوه که با توصیف مشکلات و معضلات موجود و نقش مخرب استعمار بریتانیا در ایران و اطلاق وابستگی رضا شاه به حکومت انگلستان همراه بود، مردم را به قیام و تشکیل نظام جمهوری دعوت کرده بود. تیمورتاش وزیر دربار سفیر وقت آلمان را احضار کرده و بشدت نسبت به فعالیت فرقه جمهوری انقلابی را اعلام می کند. از این مقطع به بعد دولت آلمان کنترل  ونظارت هابش بر فرقه را افزایش می دهد.

حساسیت و نگرانی حکومت رضا شاه باعث می شود تا در اولین اعزام دانشجو به اروپا در زمان رضا شاه کمترین سهمیه به آلمان اختصاص داده شود. حکومت ایران تصمیم به حذف فرقه جمهوری انقلابی گرفته بود. اهمیت موضوع تا آنجا بود که رضا شاه رئیس دفترش بهرامی را به عنوان سرپرست دانشجویان ایرانی به آلمان فرستاد. پیش از رسیدن دانشجویان جدید سفارت ایران در آلمان  از وزارت خارجه این کشورخواهان اخراج اسدی شد و پلیس برلن تحت فشار وزارت خارجه پذیرفت. اما پیگیری های تقی ارانی و ارتباطاتش با حزب سوسیال دمکرات آلمان باعث شد تا تصمیم گیری در مورد اسدی به وزارت داخله آلمان سپرده شود. در نتیجه تحقیقات دولت آلمان اعلام کرد چون جرم اسدی از دید حکومت ایران فعالیت در اپوزیسیون حکومت ایران و باور به سوسیالیسم است و این کار در آلمان جرم نیست، حکم اخراج را لغو کرد. ولی دولت بریتانیا با متهم کردن فرقه به اتخاذ مواضع ضد انگلیسی و انتشار بیانیه در هندوستان از اسدی به عنوان چهره شاخص این گروه به دولت آلمان شکایت کرد. تصمیم گیری به جلسه ای با ویژه ای با حضور صدر اعظم آلمان و وزیر خارجه سپرده شد، ولی پیش از تشکیل جلسه پلیس آلمان اسدی را اخراج کرد.در نتیجه اسدی به ایران برگشت و ظاهرا دیگر فعالیت سیاسی نکرد.

فشارهای حکومت ایران بر فرقه به تدریج افزایش یافت و از سوی دیگر کمینترن و حزب کمونیست ایران نیز فرقه را به دلیل گرایش سوسیال دمکراسی که از دید آنها محافظه کاری و پوششی برای امپریالیسم بود، مورد حمله قرار دادند. بدینترتیب فرقه جمهوری انقلابی عملا در سال ۱۳۰۸ با پایان تحصیلات دکتر ارانی در آلمان به پایان کار خود رسید. ارانی به ایران برگشت و به تدریس مشغول شد. فعالیت های وی در جمع کردن حلقه مطالعاتی که بعدا به ۵۳ نفر مشهور شد، ارتباطی با فرقه جمهوری انقلابی نداشت. مرتضی علوی نیز در سال ۱۳۰۹ به دلیل انتشار مقالاتی در نشریه پیکار که ارگان حزب کمونیسم ایران در اروپا بود، مورد خشم حکومت رضاشاه قرار گرفت . ابتدا پلیس آلمان در برابر تقاضای اخراج علوی مقاومت کرد اما  بعد از اینکه شدن فشار حکومت ایران برای متوقف شدن فعالیت های مخالفان ایرانی در آلمان که روابط اقتصادی دو کشور را تحت الشعاع قرار داده بود، افزایش یافت ،تحت فشار اتحادیه صنایع آلمان و وزارت خارجه این کشور علوی را در سال ۱۳۱۹ وادار به خروج از آلمان کرد. علوی کمتر از یکسال در اتریش و چکسلواکی زندگی کرد و سپس به اتحاد شوروی پناهنده شد. اما بعد از زندگی در شوروی مورد سوء ظن قرار گرفت و در سال های ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۵ تحت کنترل شدید سیستم امنیتی شوروی بود و سرانجام در سال ۱۳۱۶ در تاجیکستان زندانی شد و بعد از مدتی در زندان فوت کرد.

بیانیه بیان حق فرقه جمهوری خواهی یکی از اسناد مهم برای ارزیابی عملکرد حکومت رضا شاه در سالیان اولیه سلطنت است. در این بیانیه جمهوری انقلابی دمکراتیک به عنوان الگوی حکمرانی مناسب معرفی می شود. حکومت رضا شاه استبدادی و فاسد معرفی می شود. سیاست های دولت بریتانیا به عنوان عامل بدبختی ایرانیان توصیف می گردد. بیانیه راه رهایی از مشکلات را قیام مسلحانه توسط حزب پیشتاز معرفی می کند که شکل گیری آن نیازمند سال های متوالی است. از این زاویه اگرچه سوابق فعالیت و دیدگاه های فرقه با موازین سوسیال دمکراسی تطبیق دارد اما راهبرد سیاسی آنها برای تحقق جمهوری ملی دمکراتیک الگوی مارکسیست- لنینیستی بود.

حزب کمونیست ایران

حزب کمونیست ایران بعد از سقوط جمهوری شوروی گیلان به حالت نیمه رسمی به فعالیت های خودش ادامه داد که تلفیقی از داخل و خارج بود. عمده فعالیت های حزب تا پایان سلطنت قاجار انتشار نشریات و تاسیس انجمن های مدنی و آگاهی  بخشی  در حوزه حقوق کارگری و سوسیالسیم بود. چاپ نشریاتی چون حقیقت ،کار، پیکان، خلق و جرقه ادامه یافت که همه آنها بعد از مدت کوتاهی توقیق شدند. جرقه تنها رسانه نوشتاری بود که به شکل صریح وشفاف مسائل سیاسی و اجتماعی را بر اساس مکتب کمونیسم تجزیه و تحلیل کرد. بعدا فعالیت مطبوعاتی حزب کمونیست ایران با انتشار نشریاتی چون پیک سعادت نسوان در رشت، نصیحت در قزوین، تکامل در تبریز، کارگر در خوی و عدالت در تفلیس استمرار یافت. همچنین حزب انجمن های فرهنگی و مدنی چون جمعیت فرهنگ در رشت، جمعیت فرهیخت در انزلی، انجمن پرورش در قزوین، جمعیت نسوان وطن خواه در تهران را به همراه تعدادی اتحادیه های کارگری تاسیس کرد.

بعد از سلطنت رضا شاه فعالیت برای حزب و شاخه های رسانه ای و کارگری آن سخت تر شد.  ازاینرو فعالیت ها بیشتر در خارج از کشور سازماندهی و اجرا می شد. دومین کنگره حزب کمونیسم در تابستان سال ۱۳۰۶ در روستوف اوکراین برگزار شد که به نشست ارومیه معروف است،  طی آن حزب مرامنامه جدید خود را تصویب کرد و انسجام بیشتری یافت. اسنادی چون ” پروگرام عملیات حزب کمونیست ایران” و ” مطالعات راجع به اوضاع بین المللی ایران” منتشر شد. در این دوره مسئولان حزب سلطان زاده ( آوادیس میکائیلیان)، عبدالحسین دهزاد، حسین شرقی اردشیر آوانسیان و نیک‌بین بودند. مرتضی علوی و سید جعفر پیشه‌وری  در تهران  نیز با آنها کار می کردند. راهبرد سیاسی حزب در این دوره الغای سلطنت و استقرار جمهوری خلق اعلام شد که مشابه نظام حکمرانی شوروی بود و نوعی جمهوری اقتدارگرا را بازتاب می داد.

در این دوره حزب شاخه های تشکیلاتی خود در اروپای غربی از جمله اتریش، آلمان و فرانسه را تاسیس کرد. در این کشور ها با کمک کمونیست های اروپایی نشریاتی چون ستاره سرخ و نهضت در در وین و پیکار در برلین منتشر می شد. در سال ۱۳۰۷ برخی از جناح رهبری حزب رویکرد رفورمیستی در پیش گرفته و بیانیه ای مبنی بر شرکت در انتخابات مجلس هفتم شورای ملی و شروع اصلاحات صادر کردند. بعدا سلطان زاده که نماینده ایران در کمینترن بود، علیه آنها موضع گرفت و نویسندگان را اپورتونیست نامید. وی که فرد شناخته شده ای در حزب کمونیسم شوروی بود  وبه بوخارین نزدیک بود در دوره تصفیه خونین استالین کشته شد. حزب کمونیسم در سال ۱۳۱۰ آخرین پلنوم خود را برگزار کرد اما نتوانست کنگره سوم را تشکیل دهد. تصویب قانون مبارزه با مرام اشتراکی در سال ۱۳۱۰ توسط رضا شاه باعث دستگیری اکثر رهبران حزب کمونیسم شد و این حزب به پایان کار خود رسید. البته حزب فعالیت هایی در سازماندهی اعتصابات کارگری نیز داشت که مهمترین آن اعتصاب کارگران شرکت نفت در سال ۱۳۰۸ در اعتراض به تمدید قرارداد با شرکت نفت انگلستان بود . یوسف تیموری و رحیم همداد که هر دو فارغ التحصیل دانشگا کوتیو از مسکو بودند، در راه اندازی این اعصاب نقش مهمی داشتند .هر دوی آنها بازداشت شده  وتا پایان سلطنت رضا شاه در زندان قصر در حبس بسر بردند. حزب کمونیست همچنین نخستین بزرگداشت روز جهانی زن ( ۸ مارس) و روز جهانی کارگر ( اول ماه می) را در ایران پایه گذاشت. بدینترتیب فعالیت های جمهوری خواهی در سلطنت رضا شاه به پایان رسید و تجارب و اندوخته هایی را برای دوران پساپادشاهی وی به یادگار باقی گذاشت.

منابع:

  • کتاب تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و گروه ارانی، نوشته حمید احمدی، نشر آتیه، چاپ اول، ۱۳۷۹

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.