تاوان سنگین سندیکا خواهی

منصور اسانلو پس از تایید حکم حبس ۵ ساله اش در دادگاه تجدید نظر روانه زندان عمومی شد تا بدین‎ ‎ترتیب ‏تاوان ایستادگی و پافشاری اش بر حق تشکیل سندیکاهای مستقل را پس بدهد. او و همکارانش یکی از جدی ترین ‏فعالیت های مدنی کارگری را پس از یک دوره طولانی فترت انجام دادند. آن هم در روزگاری که اساسا انتظار ‏نمی رفت رانندگان شرکت واحد چنین اراده محکم و عزم قاطعی را برای تشکیل سندیکا و گزینش نمایندگان ‏واقعی خود بروز دهند. ‏
پس از سرکوب فراگیر جنبش های اجتماعی و سازمان های مدنی در اوایل دهه شصت، سندیکاها ، نهاد های ‏مستقل کارگری و همچنین شاخه های کارگری احزاب در داخل محیط های کاری منحل شدند( که اکثرا وابسته به ‏جریان چپ مارکسیستی بودند) و تنها نهاد های وابسته به خط امام امکان فعالیت یافتند. ‏
در آن شرایط عناصر کارگری مرتبط با حزب جمهوری اسلامی چون علی ربیعی، حسین کمالی و علیرضا ‏محجوب به اتکاء هواداران جمهوری اسلامی و قدرت سیاسی وقت، تشکیلات خانه کارگر را در کنترل خود ‏گرفتند و در سال ۱۳۶۳با تاسیس شوراهای اسلامی کار در مراکز تولیدی و خدماتی با بیش از ۳۵ کارگر ، ‏فضای کارگری را در پوشش خود گرفتند.‏
این شوراها از آن تاریخ تا کنون عمدتا به عنوان بازوی اجرایی دولت عمل کرده اند و در اصل نمایندگی تحقق ‏انتظارات دولت و کنترل عرصه های کارگری را داشتند تا اینکه حقوق کارگران را دستمایه فعالیت های خود قرار ‏دهند. البته در سطوح محدودی به چانه زنی می پرداختند ولی در اصل کار ویژه آنان در همکاری با مدیریت و ‏نهاد های امنیتی ، اداره محیط های کارگری در چهارچوب مورد دلخواه حکومت بوده است و حتی اگر در ‏مواردی بین مدیریت واحد تولیدی و جناح سیاسی مورد حمایت خانه کارگر و یا نهاد های امنیتی تعارض و ‏اختلافی پیش می آمد، این شورا ها چوب لای چرخ مدیران مربوطه می گذاشتند و در روند تولید اخلال می ‏کردند.‏
خانه کارگر ضمن اینکه فعالیتش را در چهارچوب جریان مسلط بر قدرت سازمان داده است، تمایل و ارتباط ویژه ‏ای نیز با هاشمی رفسنجانی دارد. بگونه ای که در تمامی بزنگاه های سیاسی مواضعش همسو با وی بوده است. ‏
تحولات دوم خرداد نیز نتوانست به انحصار خانه کارگر در محیط های کارگری پایان دهد و زمینه شکل گیری ‏نهاد نمایندگی کارگران را فراهم نماید. انجمن های صنفی کارگری که در زمان دولت خاتمی تشکیل شدند ،در ‏برابر موانع موجود امکان نیافتند، خود را به عنوان پایگاهی برای نمایندگی خواسته های جامعه کارگری تثبیت ‏کنند و نهایتا نقشی حاشیه ای پیدا کردند.‏
در چنین شرایطی بود که تلاش کارگران شرکت واحد برای استیفای حقوق تاریخی خود برجستگی ویژه ای پیدا ‏کرد و درست در زمان افول جنبش اصلاحی دوم خرداد ، جنبش کارگری قدم در شکوفایی دوباره خود گذاشت.‏
در کنار این رویداد دوران ساز، تلاش دیگر مجموعه های کارگری از جمله اتحادیه خباز های سنندج نیز در جلب ‏توجهات به مطالبات جامعه کارگری نقش بسزایی داشت.‏
منتها تفاوت حرکت کارگران شرکت واحد با دیگر اعتراضات کارگری در تمرکز تلاش ها بر روی شکل گیری ‏و رسمیت بخشیدن به سندیکا به عنوان نهاد نمایندگی کارگران بود. ‏
اکثر اعتراضات کارگری حرکت های توده ای کور و بی سازمانی بوده و هستند که حول خواسته های صنفی چون ‏دریافت حقوق معوقه ، جلوگیری از اخراج و بهبود شرایط رفاهی و بهداشتی و… شکل گرفته اند و از طریق ‏اعتصاب و تحصن در پی تحقق خواسته های خود هستند. این حرکت ها حالت مقطعی، غیر سازمان یافته و ‏موردی دارند و در اکثر مواقع بدون حصول به نتیجه پایان می یابند. اما پرسنل شرکت واحد هدف بزرگتر و ‏اساسی تری را در نظر گرفته بودند تا با تشکیل سندیکا و انتخاب نمایندگان واقعی فضای موثرتری برای بهبود ‏شرایط کاری شان فراهم شود.‏
وجود نهاد نمایندگی که تنها تعلق به کارگران داشته باشد و پاسداری از حقوق آنها و سماجت در تعقیب خواسته ‏های شان را در پی بگیرد ، بستر مناسبی است که به شکل مستمر و موثر و با انباشت تجارب و چانه زنی با ‏کارفرمایان و دولت می تواند به تدریج وضعیت کارگران و نیروی کار را به شکلی پایدار و رو به رشد ارتقاء ‏دهد. ‏
بنابراین مطالبه حق سندیکا و ایجاد تشکل مستقل همراه با الزام سازمان جهانی کار مبنی بر فراهم کردن زمینه ‏فعالیت قانونی نهاد های نمایندگی کارگران، حکومت را به وحشت انداخت. ابتدا به طرق مختلف سعی شد که با ‏تغییرات و پیرایه بستن های گوناگون، خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار به عنوان نماینده کارگران معرفی ‏شوند و یا در قالب دیگری بازسازی شوند.‏
تهدید و برخورد فیزیکی برخی اعضاء شوراهای اسلامی کار با سندیکالیست ها پرده دیگری بر متوقف ساختن ‏مطالبات استقلال خواهی در صفوف کارگران بود. پس از اینکه همه این ترفند ها کارساز نیفتاد ، بخش افراطی ‏امنیتی و قضایی با صحنه گردانی قاضی مرتضوی به میدان آمد. اما اعتصاب رانندگان شرکت واحد در ۴ دیماه ‏‏۱۳۸۴ حکومت را شوکه کرد، ولی سرانجام توانست با دادن وعده های تو خالی توسط قالیباف ،بازداشت چهره ‏های اصلی ، اخراج پنجاه نفر از رانندگان شاخص ، ایجاد فضای رعب و وحشت و استفاده از نیروهای بسیجی و ‏انتقال رانندگان شهرستانی به تهران اعتصاب را بشکند و بدینترتیب فشار خلق شده توسط این رانندگان به جایی ‏نرسد.‏
بنابراین هراس و وحشت ساختار قدرت از بیداری دوباره جنبش کارگری و قرار گرفتن آن در مسیر سازمان یابی ‏خود برای محافظت از منافع و دستیابی به خواسته ها، باعث برخورد سنگین امنیتی و تحمیل هزینه های گزاف بر ‏فعالان کارگری شد.‏
مسیری که با بازداشت ، محاکمه و اجرای محکومیت حبس محمود صالحی فعال کارگری سنندجی شروع شد، ‏اینک به اسانلو رسیده است و می توان پیش بینی کرد که همین روند برای ابراهیم مددی نیز تکرار شود.‏
اما در شرایط کنونی بعید به نظر می رسد که این برخورد ها بتواند جو کارگری را آرام کند. ندانم کاری دولت و ‏اجرای سیاست های غلط اقتصادی از یک سو و تحریم های جهانی ناشی از ماجراجویی هسته ای از سویی دیگر ‏وضعیت اقتصادی کشور را به سمت فاجعه می برد. هر روز کارخانجات بیشتری به جرگه واحد های تولیدی ‏مشکل دار می پیوندند که قربانی اصلی آنها کارگران و نیروی انسانی خواهند بود که از دریافت حقوق و سیر ‏کردن شکم خانواده های شان محروم خواهند شد. طبیعی است که نمی توان جلوی اعتراض این قشر را گرفت و یا ‏مطالبات آنها را طریق نهاد های وابسته منحرف کرد.بسیاری علائم و گمانه ها نشان می دهد که گسترش مشکلات ‏اقتصادی پاشنه آشیل طراحان حاکمیت پادگانی- امنیتی است و دشوار بتوان شعله نارضایتی های اقتصادی را با ‏زور و برخورد های امنیتی خاموش کرد. ‏
عنصر دیگری که تیغ برخورد های اقتدار گرایانه در مصاف با کارگران را کند می کند، حمایت سازمان یافته و ‏گسترده نهاد های کارگری خارجی و بین المللی است. این حمایت ها که فصل جدیدی را در روابط بین داخل و ‏خارج ایجاد کرده است ، حسابی برای حاکمیت دردسر ساز شده است. ‏
اقدام پشتیبانی کننده فدراسیون کارگران حمل نقل جهان در سازماندهی تجمعات اعلام همبستگی با محمود صالحی ‏و منصور اسانلو در بیش از پنجاه شهر مهم دنیا نشان داد که چگونه در شرایط اختناق داخلی و بستن تمامی ‏امکانات اعتراض ، فعالیت های خارجی می تواند مثمر ثمر واقع شود و سیاست حاکمیت در بایکوت خبری و ‏منزوی کردن فعالان کارگری بازداشت شده را با شکست مواجه کند.‏
این اتفاق مورد بسیار روشنگری است که می توان از ظرفیت های خارجی برای مراقبت و تحقق حقوق مردم ‏ایران و گسترش مناسبات دموکراتیک استفاده کرد و از برخورد کل گرایانه منفی با حمایت های خارجی پرهیز ‏کرد. همه نهاد های خارجی را از دید تئوری توطئه، کارگزار استثمارگران جهانی ندانست. بلکه دست آنانی که ‏از منظر مسائل انسانی و در پی اعتقاد به اعلامیه جهانی حقوق بشر و الزامات شهروند جامعه جهانی بودن قصد ‏کمک و مساعدت را دارند، به گرمی فشرد و از آن استفاده کرد.‏
اگرچه هنوز اخراج از کار حربه قدرتمندی در دستان حکومت است که می تواند کارگری که زندگی اش به مزد ‏روزانه اش وابسته است را مهار نماید و کاری کند تا فکر اعتراض و اعتصاب را از سرش بدر کند، اما با توجه ‏به نکات فوق بعید به نظر می رسد این حربه بتواند کارایی دائمی داشته باشد. ماشین سلطه و سرکوب را یارای ‏ایستادگی در برابر نارضایتی های اقتصادی نیست که به صورت متشکل و سازمان یافته ظهور پیدا کنند و این ‏درست نقطه ای است که رانندگان شرکت واحد پس از طی تجارب تاریخ بسیار بدان رسیدند و اکنون اسانلو و ‏مددی هزینه این فهم درست را می پردازند که حکومت را سخت به هراس انداخته است. از این روانواع و اقسام ‏آزار و اذیت را بر آنها و خانواده های شان تحمیل کرده اند تا آنان را از طریق نگاه داشتن در حبس های طولانی، ‏آئینه عبرت جامعه کارگری کنند و بدینترتیب از همبستگی و حمایت دیگر کارگران با آنها جلوگیری نمایند.‏
جنبش کارگری در شکل نوین خود خواسته هایش را بخشی از حقوق بشر می داند که در یک جامعه انسانی باید ‏بدان آنها توجه شود. پایبندی به اصول مبارزه مدنی و تلاش برای تثبیت توان خود در قالب رویکرد سندیکالیستی و ‏صنفی نقطه قوت این جنبش در شرایط کنونی است. در این میان قرار گرفتن در نقش نیروی طراز نوین و ‏رهبری کننده انقلاب در خوانش کمونیستی از جنبش کارگری ، تعقیب یوتوپیای حکومت پرولتاریا ، تضاد با ‏کارفرما و برخورد طبقاتی با صاحبان سرمایه، پتانسیل این جنبش در بهبود شرایط زیست خود را هدر می دهد. ‏بخصوص که پایگاه اجتماعی ، اعتقادات ایدئولوژیک و نظام فرهنگی بدنه کارگری با ایدئولوژی کمونیسم و ‏مارکسیسم تناسبی ندارد. ‏
کارگر و کارفرما هر دو سوار کشتی تولید هستند که در نبود هر کدام از آنها، دیگری نیز وجود نخواهد داشت. باید ‏صاحبان سرمایه رغبت برای تولید داشته باشند تا کارگران بتوانند فرصت کاری پیدا کنند.معضلات کنونی جامعه ‏کارگری بیش از آنکه مربوط به کارفرما ها و یا سرمایه داران باشد، مربوط به دولت و مشکلات قانون کار است. ‏تلاش برای تثبیت اتحادیه های کارگری مستقل و آزاد و دستیابی به حق اعتصاب پشتوانه لازم برای چانه زنی با ‏دولت و کارفرما و برخورداری از میزان مطلوب تامین اجتماعی را پدید می آورد تا در سایه اصل سه جانبه ‏گرایی وضعیت کارگران در روندی تدریجی ، مستمر و پایدار بهبود یابد.‏
این مطلب در تاریخ ۱۶/۰۹/۱۳۸۶ در روز ان لاین منتشر شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.