دانشگاه در برابر هجوم تسلیم نشده

علی افشاری از اعضای سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، که او نیز سالی از زندگی اش را در زندان سپری کرده ‏اکنون در آمریکا زندگی می کند. او در مصاحبه با روز از ویژگی های جنبش دانشجویی گفته است. ‏
‎‎به نظر شما حرکتهای دانشجویی باید صنفی باشد و یا سیاسی؟‎‎
به نظر من باید ترکیبی از هر دو باشد. به هر حال دانشجویان در وهله اول یک صنف و قشر اجتماعی هستند که خواسته ها ‏و منافع مشخصی دارند. طبیعی است که کنش های دانشجویی در راستای دستیابی و محافظت از این خواسته ها بروز می ‏یابد. آنها در وضع موجود، مشکلات و نارسایی هایی می بینند که برای تغییر آنها دست به عمل نسبتا سازمان یافته و جمعی ‏می زنند. مسائلی چون ساختار بوروکراسی حاکم بر دانشگاه، محتوی آموزشی، مسائل رفاهی، سطح نامطلوب آزادی های ‏آکادمیک، کیفیت علمی دانشگاه، استقلال و نظام تصمیم گیری در دانشگاه که می توانند دستمایه تلاش برای بهبود وضعیت ‏موجود قرار گیرند. زمانی که منشا این مشکلات به بیرون از درب های دانشگاه ارتباط پیدا کند و یا دیگر گروه های سیاسی ‏و جنبش های اجتماعی به حمایت از خواسته های دانشجویان به پردازند، دیگر حرکت از بعد صنفی فراتر رفته و سیاسی ‏می شود. این توصیف کلی ویژگی جنبش های دانشجویی در کل دنیا است، اما در ایران وضعیت متفاوت است. به دلیل فقدان ‏توسعه سیاسی، ماهیت غیر دموکراتیک و مطلقه ساخت قدرت، ضعف جامعه مدنی و عدم وجود احزاب مقتدر و متکی به ‏پشتوانه اجتماعی مشخص بار حرکات تحول طلبانه در طول تاریخ معاصر بر دوش جنبش دانشجویی بوده است که بیش از ‏دیگر گروه ها و اقشار اجتماعی به شکلی مستمر در دفاع از حقوق ملت، آزادی خواهی، نقد حاکمان، مبارزه با کانون های ‏
خودکامگی، بهبود حقوق بشر و عدالت طلبی کوشیده اند. ‏
بنابراین جنبش دانشجویی در ایران یک نیروی سیاسی و نیروی محرکه و حامل جنبش دموکراسی خواهی و دگر خواهانه ‏است. خصلت سیاسی جنبش و حضور غیر حزبی و آرمان گرایانه آن در میدان تحولات سیاسی و اجتماعی نقشی مهم در ‏منزلت آن در بین مردم دارد. بنابراین اولویت امروز، پیدا کردن نقطه تعادل مناسب بین رویکرد صنفی و سیاسی است. یکی ‏از ایرادات جنبش، فقدان عملکرد متوازن در این حوزه بوده است. در مقطعی چنان در حوزه سیاست فعال شده که مسائل ‏صنفی را فراموش کرده و یا اخیرا عده ای به غلط بازگشت به دانشگاه را با خروج از عرصه سیاسی پیوند زنده اند. ‏
می توان هر دو حرکت را داشت و ترکیبی متوازن برقرار کرد. البته بدیهی است موفقیت در گذار مسالمت آمیز به ‏دموکراسی و شکل گرفتن نظام حزبی در عرصه سیاسی، مهر خاتمت بر خصلت جنشی و کارکرد سیاسی دانشگاه خواهد ‏زد و از آن به بعد دیگر یک گروه صنفی خواهد بود. ‏
‎‎سابقه ای که دانشجویان از تحرکات چند سال اخیر خود به ویژه در دو سال و نیم گذشته از خود نشان داده اند ‏حکایت از چه چیزی دارد؟‎ ‎آیا آنان بر روند صنفی و یا سیاسی خود صحه گذاشته اند؟‎ ‎
در دوران اخیر هر دو نمود داشته است. منتها کفه صنفی بر سیاسی چربیده است که علت آن را می توان در شدت یافتن ‏سیاست سرکوب و قلع و قمع جنبش دانشجویی از سوی حاکمیت پادگانی‎- ‎امنیتی دانست. دانشجویان بیشتر پتانسیل شان را ‏صرف مقاومت در برابر هجمه به دانشگاه و صیانت از آزادی های آکادمیک و حقوق صنفی خود کرده اند. البته ناکارآمدی ‏و ندانم کاری مدیریت های وابسته جدید در اداره دانشگاه و بحرانی شدن فضای دانشگاه ها باعث اعتراضات زیادی از سوی ‏دانشجویان و اساتید شده است. ‏
‎‎به نظر می رسد که آنچه تحت عنوان توجه به زیست روزمره در جامعه از سوی دانشجویان در اواخر دولت ‏خاتمی اعلام شد اکنون بار دیگر با شکست مواجه شده است. این شکست ناشی از پهلو زدن برنامه های زیست روزمره با ‏برنامه های سیاسی نیروهای مخالف دموکراسی در ایران بود. شما چه تحلیلی از آینده ی این وضعیت دارید؟به نظر شما ‏جنبش دانشجویی بر سر دوراهی دوران ساز دیگری قرار نگرفته است؟‎ ‎
در اواخر دوران خاتمی بیشتر بحث بر سر کمک کردن به شکل گیری برنامه و استراتژی جدید برای خروج جنبش ‏اصلاحات از بن بست بود، اما در اوایل دوران احمدی نژاد دیده بانی جامعه مدنی مطرح شد. بعد از آن نیز حنبش درگیر ‏مقاوت در برابر طوفانی بوده که در صدد برافکندن ریشه آن است. الان به نظرم جنبش در کانون مصافی است که بین ‏حامیان دولت مطلقه و نیروهای جامعه مدنی قرار دارد. من دوران سازی شرایط کنونی را در غلبه جنبش دانشجویی بر ‏سیاست انقلاب فرهنگی دوم و تثبیت موجودیت مستقل خود می دانم که قطعا فصل جدیدی را در جنبش دانشجویی و همچنین ‏جامعه مدنی ایران خواهد گشود و به میزان زیادی در کوتاه شدن دست دولت از جامعه و به حاشیه رفتن دیدگاه های افراطی ‏مخالف دموکراسی موثر خواهد بود. ‏
‎‎برخی جنبش دانشجویی رادر وضعیت بن بست استراتژیک و بن بست تاکتیکی می دانند. نظر شما چیست؟‎ ‎‎‎
من بن بست استراتژیک را قبول دارم، البته فکر می کنم تعلیق استراتژی تعبیر مناسب تری باشد که مختص دانشجویان ‏نیست بلکه همه گروه های سیاسی و جنبش های اجتماعی را در بر گرفته است، اما قطعا در بن بست تاکتیکی نیست. روند ‏فعالیت های دانشجویی در سراسر کشور نشان می دهد که ایستادگی در برابر مدیریت پلیسی و امنیتی در دانشگاه ها، ‏پیگیری مطالبات دانشجویی و شکستن اختناق تاکتیک موثری است که در عمل اجرا می شود. دانشجویان مهمترین نیرویی ‏هستند که در برابر هجوم سازمان یافته دولت نهم به نیروهای مخالف تسلیم نشده اند و از دادن هزینه نیز ابایی نداشته و ‏ندارند. ‏
‎‎شما اگر بخواهید در جایگاه یک پیشنهاد دهنده ی بیرونی برای جنبش دانشجویی قرار بگیرید چه پیشنهادی به ‏رهبران آن می کنید؟ آنان چه برنامه ای را بکار گیرند بهتر است و چرا؟‎ ‎
پیشنهاد من در مقطع فعلی تلاش برای سازمان دادن و متشکل کردن کلیه نیروها و جریانات دانشجویی در عرصه های ‏مختلف در چهارچوب دفاع از دانشگاه مستقل و آزادی های آکادمیک و مقاومت در مقابل کانون های خودکامگی است. ‏همگرا کردن کنش های دانشجویی و اتخاذ رویکرد فعال و برنامه ریزی شده به جای برخورد های واکنشی و پراکنده بسیار ‏اهمیت دارد. به تکثر در درون جنبش باید احترام گذاشت ولی در عین حال بر وحدت و همبستگی حول خواسته های اصلی ‏و مشترک تاکید کرد. ‏
‎‎اساسا آنچه را که جنبش دانشجویی با آن دست به گریبان است ناشی از چه چیزی می دانید؟ببینید دولتی بر سر ‏کار آمده است که به هر تحرکی که ارتباطی با بیرون مرزها داشته باشد با نگاه براندازانه می نگرد. جنبش دانشجویی چرا ‏تنها به همین علت باید با مشکل مواجه شود؟‏‎ ‎
مشکل حکومت با جنبش دانشجویی در این نیست که نگاهی به خارج دارد، این بیشتر بهانه است. آنها می دانند که مهمترین ‏نیرویی که سد راه برنامه های اقتدار گرایانه آنها است، دانشجویان هستند. خاموش کردن صداهای منتقدین و تحقق دانشگاه ‏وابسته و مطیع از ابتدا در دستور کار دولت نهم بود. اساسا این دولت آمده بود تا به چالش بین دولت و جامعه مدنی به نفع ‏دولت خاتمه بخشد و نیروهای مستقل و منتقد را قلع و قمع کند. دانشگاه خط اول این هجوم بود. مشکل اصلی دولت نهم این ‏است که دانشجو زیر بار حرف زور نمی رود و فریفته وعده های پوپولیستی نمی شود. آزاد اندیشی، تعلق به روشنفکری و ‏آرمانگرایی دانشجویان خار چشم کسانی است که می خواهند با تطمیع و تهدید همه منابع جامعه را در تصرف خود آورند و ‏میل به مقاومت و انتقاد را بخشکانند. البته از پیوند جنبش دانشجویی با جامعه های مدنی دیگر ملت ها، روشنفکران و جنبش ‏های دانشجویی کشورهای دموکراتیک و استفاده از تجارب گذار های موفقیت آمیز به دموکراسی می ترسد و می کوشد با ‏بلند کردن اتهام وابستگی به بیگانگان مانع چنین ارتباطی شود. ‏
‎‎جنبش دانشجویی امروز تکه تکه و چند پاره شده است. چرا؟به نظر شما لغو مجوز انجمن ها به عنوان تنها دلیل ‏این شقه شقه شدن کافی است؟‎ ‎
تکه تکه شدن شاید چندان واژه مناسبی نباشد. اصل تنوع و وجود گروه های دانشجویی متعدد امری مثبت است که باید از آن ‏استقبال کرد. این مسئله باعث می شود پویایی و تحرک در جنبش دانشجویی افزایش یابد و بر جمعیت دانشجویان فعال افزوده ‏شود. اما فشار های حکومت، جلوگیری از شکل گیری تشکل های جدید و لغو مجوز تشکل های موجود مستقل، از جمله ‏انجمن های اسلامی فضا را برای حرکت های جمعی و سازمان یافته دشوار کرده است. اساسا ارتباط گیری بسیار سخت ‏شده است. دفتر تحکیم وحدت به سختی می تواند اعضایش رادر کل کشور جمع کند و جلسه شورای عمومی اش را تشکیل ‏دهد. از سوی دیگر ضعف فرهنگ جمعی نیز باعث کم بودن آستانه تحمل ها است که با اندک مخالفت هایی زمزمه انشعاب ‏ها بلند می شود. البته نهاد های امنیتی نیز در ایجاد تفرق و جدایی در بین فعالان دانشجویی کوشش بسیار می کنند. از سوی ‏دیگر برخی گروه ها دوباره ایدئولوژی گرایی را در دستور کار قرار داده اند. یعنی محور فعالیت های شان را ایدئولوژی و ‏باور های اختصاصی خودشان قرار داده اند و چیزی یکپارچه به نام جنبش دانشجویی را قبول ندارندکه می توان به گروه ‏های چپ ارتدوکس اشاره کرد که اخیرا فعال شده اند. لازمه همبستگی در صفوف دانشجویان خروج ایدئولوژی گرایی از ‏استراتژی جنبش دانشجویی است. ‏
‎‎ولی طیف بندی و فراکسیون سازی که دیگر ربطی به حاکمیت ندارد.‏‎‎
طیف بندی و فراکسیون سازی فی نفسه ایراد ندارد. مشکل زمانی پیش می آید که اینها اصل می شوند. فراکسیون زمانی ‏موجودیت دارد که کل تشکیلات وجود داشته باشد. بنابراین اصل وجود سازمان و کار تشکیلاتی باید مورد توجه قرار ‏گیرد؛اجماع و توافق بر وجود کلیت یکپارچه ای به نام جنبش دانشجویی که بر فراز هر گروه، تشکل و ایدولوژی دانشجویی ‏قرار دارد. در این صورت کار فراکسیونی و گسترش یافتن دامنه تنوع و دگرگونی در فعالیت های دانشجویی امری مثبت ‏خواهد بود. جزیره شدن فعالان و گروه های دانشجویی سم مهلکی است که آسیب آن گریبانگیر همه خواهد شد. ‏
آیا می توانیم جنبش دانشجویی را اتحاد گسسته ی طبقه ی تحول خواه بدانیم و از این زاویه به نقد آن بپردازیم؟چرا؟ جنبش ‏دانشجویی نیروی محرکه جریان تحول خواه است. من از واژه طبقه استفاده نمی کنم چون طبقات مختلفی در نیروهای تحول ‏خواه وجود دارند. از سوی دیگر، جنبش دانشجویی را نیز نمی توان به طبقه متوسط محدود کرد. اگرچه برونداد دانشگاه و ‏فارغ التحصیلان آن عمدتا در بین طبقه متوسط قرار می گیرند. در حال حاضر پیوستگی در جنبش دانشجویی از گسست ‏بیشتر است. اگرچه در سطح مطلوبی نیست و از این نظر آسیب پذیر است. ‏
‎‎چرا دفتر تحکیم وحدت تنها خود را واجد رهبری و هدایت دانشجویان می داند؟‎ ‎
دفتر تحکیم وحدت حداقل از دوران اصلاحات تا کنون هیچگاه داعیه رهبری نداشته است. اما به عنوان بزرگترین و پر ‏طرفدار ترین سازمان دانشجویی در عمل این نقش را انجام داده است. توجه به خواسته های دانشجویان و تعهد به آرمان های ‏دانشجویی آن را در صف اول توجه دانشجویان قرار داده است. در اصل این مسئله واقعیتی است که ورای خواست یا اراده ‏دفتر تحکیم وحدت وجود دارد. دفتر تحکیم وحدت همواره تمایل خود را برای تشکیل نهادی که ویژگی های نمایندگی ‏دانشجویان را داشته باشد، نشان داده است منتها تا تشکیل چنین نهادی، عملا ظرفیت خود را در اختیار علائق محتلف ‏دانشجویی قرار داده است. ‏
‎‎اگر جایگاه دفتر تحکیم وحدت را در هدایت و رهبری جنبش دانشجویی ایران کافی و همه جانبه بدانیم در این ‏صورت چرا طی چند سال اخیر به ویژه دورانی نزدیک به حضور شما در شورای مرکزی تحکیم، کم کم گرایش به چپ ‏روی در تحکیم آغاز شد تا جایی که در اعتراضات اخیر آن صدها پلاکارد و پرچم سرخ بالا برده شد؟‏‎ ‎
جنبش دانشجویی موجودیت متکثر دارد و وجود رهبری در آن به معنای یکدستی نیست. طبیعی است جریانی که بتواند ‏پشتیبانی اکثریت دانشجویان را داشته باشد، چه بخواهد و چه نخواهد در موضع رهبری قرار خواهد گرفت و این بدان معنی ‏نیست که اگر گروهی رهبر شد دیگران دیگر حق حیات ندارند. رهبری جنبش دانشجویی یک امر متغیر است و از دل ‏رقابت گروه های دانشجویی تعیین می شود. قطعا هدایت جنبش دانشجویی نیازمند وجود گروه های مختلف است. از سوی ‏دیگر دفتر تحکیم وحدت از ابتدای حیاتش تاکنون جریانی متکثر بوده است و طیف های مختلفی در آن حضور داشتند و این ‏یک از نقاط قوت آن است. بنابراین تحکیم از نفس وجود جریان چپ استتقبال کرد. دفتر تحکیم وحدت در دهه اخیر رفتار ‏ایدئولوژیک نداشت و دو طیف چپ و راست در آن حضور داشتند با این توضیح که در سطح مرکزیت و اعضاء اصلی ‏کسانی حضور داشتند که با بینش مذهبی تعارض نداشتند و ایدئولوژی و نظام ارزشی مجموعه را قبول داشتند. البته ‏منظورم از چپ در درون تحکیم، جریان چپ مارکسیستی نیست. ‏
فعال شدن جریان چپ ارتدوکس و برافراشتن پرچمهای سرخ با گرایش به چپ روی دردفتر تحکیم وحدت دو مقوله جدا از ‏هم هستند. دوران نزدیک به اواخر حضور من در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت گرایش به چپ روی مد نظر شما ‏وجود نداشت. معدود کسانی هم که به این بحث پرداختند پس از اینکه به عضویت شورای مرکزی در آمدند چنین ادعاهایی ‏کردند که روند حوادث بعدی بخصوص ترکیب کنونی شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشگاه ها ‏نشان داد که این جریان جایگاه و ریشه ای در درون تحکیم نداشت. اما در سطح جنبش دانشجویی حضور دارند . به نظرم ‏وجود آنها، مشروط به اینکه اختلافات ایدئولوژیک را تبدیل به مسئله اصلی در فعالیت های دانشجویی نکنند و به همگرایی ‏نیروها در مسیر دموکراسی و حقوق بشر لطمه وارد نکنند، امری مثبت است. به هر حال جمعی از دانشجویان را متشکل ‏می کنند. دفتر تحکیم وحدت نیز با اصل وجود آنها مشکلی ندارد اختلاف این بود که از برنامه ها و ظرفیت های دفتر تحکیم ‏وحدت برای اهداف خاص خود استفاده نکنند. اگر می خواهند پرچم سرخ برافرازند، به جای حضور در تجمع هایی که از ‏سوی دفتر تحکیم وحدت اعلام شده است، خودشان اعلام تجمع مستقل کنند. کار مشترک لوازم خاص خودش را دارد. به ‏نظرم اعلام جداگانه برنامه در ‏‎۱۶ ‎آذر امسال الگوی خوبی برای تعامل نیروهای دانشجویی با یکدیگر است. ‏
‎‎آیا فکر نمی کنید در موقعیت جدید تشکیل سازمان جدیدی که بنیانی غیر ایدئولوژیک داشته باشد و تمام دانشجویان ‏را در بر بگیرد می تواند راهگشای جنبش دانشجویی باشد؟‎ ‎
قطعا چنین نیازی وجود دارد. من از سال ‏‎۱۳۷۷ ‎چنین نیازی را مطرح کرده ام و تشکیل پارلمان دانشجویی را امری مفید و ‏ضروری می دانم. حال پارلمان دانشجویی و یا هر اسم دیگری که بتواند تمامی دانشجویان را تحت پوشش قرار دهد و ‏خصلت ایدئولوژیک نداشته باشد، می تواند به میزان زیادی به همبستگی و افزایش توان جنبش دانشجویی کمک کند و ‏منازعات درونی آن را به رقابتی سالم تحول دهد و تکثر درونی آن را در کلیتی یکپارچه منسجم سازد و مانع از این شود که ‏اختلافات به سمت تضاد های آشتی ناپذیر رود. در اصل پارلمان یا سازمان نمایندگی دانشجویان حکم درختی را دارد که ‏گروه های دانشجویی شاخه های آن هستند. ‏
‎ ‎این درست است که دفتر تحکیم وحدت تنها به دلیل از دست دادن جایگاه خود حاضر نیست به تشکلی فراگیر و ‏غیر ایدئولوژیک تن دهد؟ در غیر این صورت استدلال استراتژیک و اساسی آن چیست؟‎ ‎
این استدلال درستی نیست. جریان اکثریت دفتر تحکیم وحدت و طیف علامه از وجود تشکل فراگیر استقبال کرده است. ‏اساسا وجود سازمان نمایندگی دانشجویان، بدیل هیچ تشکل دانشجویی از جمله دفتر تحکیم وحدت نیست و موجودیت آنها را ‏تهدید نمی کند. در اصل مانند پارلمان است و تشکل های دانشجویی در حکم احزاب هستند. البته مراد از پارلمان آن نیست که ‏این نهاد قانون گذاری می کند بلکه مراد، تاکید بر ویژگی نمایندگی آن است. هر تشکل دانشجویی که بتواند سهم بیشتری از ‏آراء دانشجویی را به خود اختصاص دهد، خودبخود موقعیت بهتری در تشکل فراگیر و غیر ایدئولوژیک نمایندگی ‏دانشجویان خواهد داشت. به عنوان مثال می توان به شوراهای صنفی اشاره کرد. به نظر من تشکیل نهاد نمایندگی دانشجویان ‏برای انجمن های اسلامی که موجودیت دموکراتیک دارند و متکی به حمایت دانشجویان هستند، هیچ تهدیدی نیست. از سوی ‏دیگر تشکیل پارلمان دانشجویی برای دفتر تحکیم وحدت یک فرصت است تا با انتقال کارکرد نمایندگی و رهبری بدان ‏موقعیت تشکیلاتی خودش را سامان دهد و با بازخوانی ایدئولوژی خود به تدوین مرامنامه و هویت متناسب با شرایط کنونی ‏به پردازد و در اصل مکانی برای پرورش نیروهای مسلمان نو اندیش و دموکرات شود. ‏
‎‎جنبش دانشجویی امروز، یعنی آنچه که در تهران و سایر دانشگاههای ایران جریان دارد و دیده می شودفاقد چه ‏چیزی است؟‎ ‎
‏ سازمان، برنامه، استراتژی و ساماندهی هویت عناصری هستند که جنبش دانشجویی امروز نیاز دارد به آنها بپردازد. به ‏گمان من شایسته است تا تلاش برای تثبیت مناسبات جامعه مدنی در دانشگاه و حمایت از حقوق بشر و دموکراسی در کل ‏جامعه در صدر خواست جنبش دانشجویی قرار بگیرد. ‏
‎‎دفتر تحکیم وحدت یقینا حرکتی بی نظیر و تاریخی بی بدیل در سالهای پس از انقلاب دارد. این جنبش با وحدت ‏کلمه آغاز شد و به امروز رسید. نمی توان چنین جنبشی را سراسر نادیده و منفی شمرد و به تکفیر کرد و یا اینکه به کلی به ‏تائید آن پرداخت. آنچه مهم است دستاوردها و تاثیر ها است. شما دستاوردهای این حرکت را بطور خلاصه چه می دانید؟‎ ‎‎‎
دفتر تحکیم وحدت در تجدید حیات جنبش دانشجویی در دهه هفتاد نقش بسیار زیادی دارد و از آن تاریخ تا کنون تنور جنبش ‏دانشجویی را زنده نگاه داشته است. باز شدن تدریجی فضای دانشگاه ها از دهه هفتاد تاکنون، پرورش نیروهای سیاسی، ‏توسعه و رشد جنبش دانشجویی و ارتقاء نقش آن در جامعه، تشکیل شوراهای صنفی، تقویت فعالیت های صنفی، نشریات ‏دانشجویی و کارهای هنری و فرهنگی در دانشگاه ها، مهار ماشین سرکوب، خنثی سازی ترفند های نهاد های مخالف ‏دانشگاه مستقل چون نهاد های نمایندگی رهبری و بسیج های دانشجویی، کمک به شکل گیری دیدگاه های منتقد و دگر اندیش ‏در دانشگاه ها و در یک کلام دفاع از حقوق و خواسته های دانشجویان و اساتید و آزادی های آکادمیک از جمله این دستاورد ‏ها هستند. بگونه ای که اکثر فصل های تاریخ جنبش دانشجویی از اوایل دهه هفتاد تا کنون به وقایعی اختصاص دارد که ‏دفتر تحکیم وحدت نقش آفرین اصلی آنها بوده است. ‏
مصاحبه با روز آن لاین در تاریخ ۱۸/۰۹/۱۳۸۶

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.