پاسخی به دکتر یزدی

خبرگزاری فارس ضمن انتشار مصاحبه ای با دکتر ابراهیم یزدی در تاریخ ۰۶/۰۷/۱۳۸۷ بار دیگر اتهاماتی کذب و بی اساس را نثار اینجانب کرد. البته از خبرگزاری شبه امنیتی چون فارس، انتظاری جز این نمی رود که با تاثی از سبک پدر معنوی اش در روزنامه کیهان، به دروغ پراکنی با هدف ترور شخصیت مخالفان بپردازد.
این رسانه پلیسی در بهمن ماه ۱۳۸۱ با پشتیبانی اطلاعات موازی در پوشش به ظاهر خبرگزاری مستقل، فعالیتش را آغاز کرد تا نقش سخنگوی رسانه ای بخش امنیتی وابسته به راست افراطی را ایفا کند و برنامه ها و سناریو های آن را در فضای وب و واقعیت مجازی پیگیری کرده و به زعم آنها به خنثی کردن روشنگری های رسانه های مستقل و اصلاح طلب بپردازد.
اساسا اطلاعات موازی در آن مقطع از ناحیه انعکاس اعتراضات و پوشش اخبار قربانیان “سناریو های امنیتی” در مطبوعات و خبرگزاری ها به شدت تحت فشار بود. از این رو کوشید با راه اندازی های سایت های خبری وابسته با دامن زدن به منازعات رسانه ای، از بار فشار ها بر خود بکاهد.
این رسانه وابسته چندی بعد به صف حامیان محمود احمدی نژاد پیوست و از آن موقع تا کنون به حمایت سفت و سخت از دولت وی مشغول است . حضور درمقربین درگاه دولت مهرورزی چنان جایگاهی به این خبرگزاری بخشیده است که معمولا اخبار مخصوص وابستگان به دولت از این رسانه پخش می شود و حتی درمقاطع انتخابات شوراهای سوم و مجلس هشتم ، نتایج صندوق های رای قبل از اعلام رسمی، در این سایت به نقل ازمنابع آگاه انتشار می یافت که باعث اعتراض برخی از جریانات همسو چون جمعیت موتلفه اسلامی نیز شد.
این رسانه همسو با استراتژی نیروهای امنیتی با بهره گیری از رانت های حکومتی و استفاده از منابع عمومی و بخصوص مصونیت قضایی خط ایجاد تفرقه و تشتت در صفوف نیروهای تحول خواه را دنبال می کند . حضور پر رنگ برنامه ها و خطوط القایی جریان های امنیتی فعال در سرکوب دگر اندیشان و فعالان جامعه مدنی یکی از بارز ترین ویژگی های این خبرگزاری است و کار به جایی رسیده است حتی اخیرا برخی از بازجویان ارشد اطلاعات موازی که ید طولایی در اذیت و آزار جسمی وروانی ، جعل اتهام و پاپوش دوزی و تواب سازی فعالان دانشجویی ،مطبوعاتی، وبلاگ نویس ،کارگری و … دارند ،رسما به جرگه نویسندگان این خبرگزاری پیوسته اند.( از جمله می توان به رضا سراج اشاره کرد)! تا ایفای نقش رسانه پلیسی از فاز مخفی به سمت نیمه علنی تحول یابد!
بنابراین مصاحبه کننده در مصاحبه مزبور کوشیده است با القا خطوطی، دکتر یزدی را به موضع گیری در راستای دلخواه بکشاند و متاسفانه آقای دکتر یزدی نیز در این دام غلطیده و موارد خلاف واقع و انصافی را در حق بنده و دیگران بیان داشته است.
بر خلاف ادعای خبرگزاری فارس اینجانب هیچگاه مدافع استفاده از حمله نظامی آمریکا بر علیه ایران نبوده و ارتباط و همکاری با نئومحافظه کاران کاخ سفید نداشته ام. همانگونه که بارها طی مطالب روشنگرانه توضیح داده ام هیچگونه همکاری با نهاد های وابسته به دولت و کنگره آمریکا و درکل هیچ دولت خارجی دیگر انجام نداده ام و صریحا دعوت کاخ سفید در تابستان ۱۳۸۵برای حضور در نشست را رد کردم که در رسانه ها انعکاس یافت.
همچنین در محل ساختمان کنگره آمریکا نیز موکدا با گزینه دخالت نظامی آمریکا بر علیه حکومت ایران مخالفت کردم و تبعات آن را منفی به حال مردم ایران و منطقه دانستم و تا کنون نیز از بودجه موسوم به هفتاد ملیون دلاری ترویج دموکراسی در ایران برای انجام پروژه استفاده نکرده ام .
اساسا در تمام دوران اقامتم در امریکا صرفا مشغول فعالیت پژوهشی ، سخنرانی در برخی دانشگاه ها و همکاری محدود با موسسات غیر انتفاعی مستقل در چهارچوب اعتقاداتم به دموکراسی ، حقوق بشر و حفظ منافع ملی ایران بوده و هستم.
حضورم در رسانه صدای آمریکا نیز در قالب تحلیلگر مستقل است که سعی می کنم در حد بضاعت به دفاع ازحقوق مردم ایران ، روشنگری پیرامون اقدامات مغایر با منافع ملی و حقوق بشر حاکمیت و افزایش آگاهی های عمومی پیرامون مسائل کشور و دنیا بپردازم و این حضور را با توجه به انسداد رسانه ای در ایران و تلاش گسترده حکومت در اعمال انحصار خبری و ممانعت از دستیابی مردم به رسانه های مستقل و عنایت به بینندگان زیاد صدای آمریکا ، عملی مفید و قابل دفاع می دانم. از سوی دیگر کثیری از فعالان سیاسی و اجتماعی نیز روزانه با این رسانه تصویری مصاحبه می کنند و این استفاده، امری رایج در بین بخش عمده ای از نیروهای تحول خواه در ایران است.
اما از اقدام غیر اخلاقی و حرفه ای خبرگزاری فارس در تهمت پراکنی و انتساب دروغ که بگذریم ، سست بنیادی این ادعا آنگاه روشن تر می شود که نظام سیاسی مورد حمایت خبرگزاری فارس رسما با دولت آمریکا در حمله نظامی به افغانستان و شکل گیری دولت جدید مشارکت داشته است ! آقایان که خود در سرنگونی دولت طالبان با دولت آمریکا هم پیمان بودند دیگران را به استفاده از حمله نظامی آمریکا متهم می کنند!
اشتیاق وافر احمدی نژاد در برقراری رابطه با آمریکا و گفتگو با تمام جناح های آن که علی القاعده مشمول نئوکان ها هم می شود، دیگر نشانه روشنی است که حضرات رابطه با آمریکا را فقط انحصاری برای خودشان می خواهند.
تقاضای مکرر حکومت ایران از دولت آمریکا برای دریافت تضمین امنیتی در قبال دست برداشتن از جاه طلبی های هسته ای و ارسال نمایندگان مختلف برای مذاکرات پشت پرده به خوبی نشان می دهد که اتهام وابستگی زیبنده کیست؟ بررسی رفتار جمهوری اسلامی در خصوص آمریکا روشن می سازد که استراتژی بقاء و حذف مخالفان مبنای تعیین سیاست با آمریکا بوده است . در مقاطعی که خطر جدی نبوده است از این حربه با درست کردن دشمن فرضی، به عنوان وسیله ای برای سرکوب غیر خودی ها و پوشاندن بی لیاقتی ها و ناکارآمدی ها استفاده شده است و در مواقع خطر جدی نیز به تلاش برای سازش و عقب نشینی روی آورده شده است.
وقایعی چون اعطاء هدیه آزادی گروگان ها به رونالد ریگان ، ماجرای ایران کنترا و مک فارلین ، پذیرش قطعنامه آتش بس ۵۹۸ پس از سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی ، مذاکرات با آرمیتاژ در دوره اول ریاست جمهوری جورج بوش و تلاش بی وقفه دولت احمدی نژاد در گفتگو با شیطان بزرگ و عقب نشینی آشکار از” میش و گرگ دانستن ماهیت رابطه ایران و آمریکا” ، مولفه هایی هستند که ادعا های آمریکا ستیزی بخش اصلی قدرت را زیر سئوال می برد.
در واقع آنها خواهان استفاده از ظرفیت ارتباط با آمریکا در چهارچوب منافع حاکمیت هستند و التفاتی به منافع ملی ندارند. البته نبود وفاق در بین جناح های حکومتی و رقابت بر سر استفاده از امتیازات حاصله نیز مانع از اتخاذ سیاست مشخص و مدونی شده است.
اما گردانندگان سایت خبرگزاری فارس که خود پیشینه و تباری در نیروهای اصیل انقلابی ندارند و حداکثر نسبشان به خوشه چینان انقلاب و عناصر حاشیه ای بر می گردد بهتر است عملکرد بزرگان جریان شان را بررسی کنند که مفاد مذاکرات مرحوم بهشتی با دیپلمات ها و مامورین امنیتی امریکایی قبل و بعد از پیروزی انقلاب که عمده آنها بدون اطلاع شورای انقلاب بوده است ، چه بوده است؟ کسانی که در عراق رادیوی روحانیت را اداره می کردند چه همکاری هایی با رژیم بعثی عراق داشتند ؟ و اساسا منابع مالی آن رادیو از کجا تامین می شد؟ آن هم در شرایطی که دولت عراق سودای جنگ با ایران و دستیابی به استان خوزستان را در سر می پروراند! اساسا در نبود سیاست دولت آمریکا در خلال دوران جنگ سرد مبنی بر حمایت از نیروهای مذهبی سنتی در منطقه خاور میانه و در اختیار گذاشتن امکانات تبلیغاتی جهان غرب در دست آنها ، امکان انحراف انقلاب به شکل کنونی جمهوری اسلامی وجود داشت؟
اما از همه مضحک تر تلاش خبرگزاری فارس برای استفاده از دکتر یزدی بر علیه اینجانب است. گردانندگان این خبرگزاری غیر حرفه ای از آقای سراج و دیگر حامیان امنیتی پشت پرده بپرسند که چطور در مورد دکتر یزدی تغییر نظر داده اند ! تا دیروز در سلول های انفرادی و زیر انواع و اقسام فشار ها ازمن می خواستند تا دیکته شان را بازنویسی کنم که دکتر یزدی عامل طرح “براندازی خاموش ” آمریکا به صحنه گردانی جورج تنت مسئول وقت سیا است و توانسته با نفوذ در جنبش دانشجویی و جنبش اصلاحات این برنامه را جلو ببرد و با براندازی قانونی مورد نظر” اصلاح طلبان پیش رو” پیوند دهد و می کوشیدند تا من این حقایق تکان دهنده به زعم آنان و در اصل ادعاهای کودکانه و ناجوانمردانه !! را بر برگه های بازجویی بنویسم و یا در مقابل دوربین تلوزیون به زبان بیاورم و ده ها بار به من متذکر شدند که من فردی ساده و دلسوز هستم و پی به شخصیت پیچیده دکتر یزدی نبرده ام!!! امری که البته من هرگز انجام ندادم .
البته اینکه خبرگزاری فارس و جریان سیاسی همسویش عملا پوچ بودن ادعای وابستگی اینجانب و طیف مدرن دفتر تحکیم وحدت به نهضت آزادی را اعلام کرده اند و بدنترتیب شکست سناریوی چند ساله زدن برچسب وابستگی به طیف مدرن و مستقل دفتر تحکیم وحت را پذیرفته اند تا جایی که حال می خواهند ضدیت این دو را آشکار سازند ، باید به فال نیک گرفت.
از آنجاییکه جریان راست افراطی موجودیت مستقلی ندارد و حضورش در جامعه را مدیون تصاحب قدرت است لذا برای دیگران نیز قیاس به نفس می کند و حکم مشابه صادر می نماید.
از آغاز سمت گیری جدید دفتر تحکیم وحدت به سمت دوری از قدرت و توسعه جامعه مدنی ، نیروهای راست افراطی کوشیدند تا فراکسیون مدرن تحکیم را به ارتباط تشکیلاتی با نیروهای ملی-مذهبی متهم کنند تا بدینترتیب از جاذبه آنان به عنوان نیروهای مستقل در دانشگاه ها بکاهند. یکی از محور های اصلی بارجویی ها از فعالان دانشجویی تحکیم در سال های گذشته ، تلاش برای پیدا کردن سرنخ وابستگی به ملی- مذهبی ها و نهضت آزادی بود که در تمامی موارد ،تیرشان به سنگ خورد و هیچ مدرک و سند درخوری پیدا نکردند. همانگونه که الان در اثبات ادعای بی اساس وابستگی فعالان دانشجویی به نیروهای خارج از کشور و دولت آمریکا درمانده شده اند.
البته در طول این سال ها همواره رابطه با حفظ حریم و کیان مستقل تشکیلاتی و هویتی وجود داشت ولی تاکید، بر حفظ استقلال در عین همکاری مطلوب با گروه های سیاسی همسو با استراتژی های سیاسی مجموعه بود.
در این میان حساسیت ویژه اینجانب برحفظ استقلال و مخالفت با میدان داری عناصر وابسته به تشکل های سیاسی از جمله نهضت آزادی ، مشارکت ، نیروهای ملی- مذهبی ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و …. در تصمیم گیری های دفتر تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی از جمله دلایلی است که اسباب دلخوری برخی از فعالان این گروه های سیاسی را فراهم کرده است و چه بسا موضع گیری دکتر یزدی و همچنین مهندس سحابی در مصاحبه با نشریه اینترنتی روز نیز ریشه در همین مسئله داشته باشد.
بنابراین ماجرا چیز دیگری است .تخریب ها و حملات خبرگزاری فارس همراه با دیگر جریانات همسو نظیر صدا و سیما و روزنامه کیهان در چهارچوب استراتژی مقابله با شرایط جدید منطقه و تثبیت جمهوری اسلامی است. در این راستا کوشش می شود تا دروهله اول رویداد های عراق و افغانستان در ایران تکرار نشود و ثانیا سیاست های جدید منجر به گشایش های سیاسی و رعایت آزادی ها و حقوق بشر نگردد و به دنیا و بخصوص آمریکا نشان داده شود که حکومت ایران مستحکم است و تنها طرف قابل اتکا برای آنها محسوب می شود. بنابراین آنها به سیاست سابق خود در همکاری با حکومت های غیر دموکراتیک ادامه دهند.
از این رو طبیعی است که عوامل حاکمیت پادگانی – امنیتی به خصومت با افرادی چون من بپردازند که خواهان راه سوم هستند که با رد دوگانه برخورد نظامی و سازش با حکومت بر استفاده از ظرفیت های مشروع خارجی برای بهبود حقوق بشر و دموکراسی در چهارچوب منافع ملی و سرزمینی ایران تاکید دارند. روشی که بزرگان و چهره های خوش نام سیاسی ایران از میرزا ابوالقاسم قائم مقام ، امیرکبیر ،مشیرالدوله ، مستوفی الممالک ، سید حسن مدرس ، دکتر محمد مصدق و … در طول تاریخ معاصر استفاده کردند که با توجه به شرایط ایران در دنیای جدید و عقب ماندن از کاروان پیشرفت و توسعه و همچنین موقعیت ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک برجسته ایران که همواره در کانون توجه جهانیان بوده است ، سعی کرده اند در وهله اول آسیب های ناشی از دخالت خارجی را کاهش دهند و سپس از موقعیت های پیش رو برای پیشرفت و بهبود کشور و ملت استفاده کنند.
در این نگرش سیاسی تا جایی که پتانسیل های خارجی، ظرفیتی مثبت برای تحقق منافع ملی دارند و حضور نیروهای خارجی واقعیتی اجتناب ناپذیر است ، باید از آنها استفاده کرد و جایی هم که سیاست های دولت خارجی با منافع ملی وسرزمینی ، تعارض رفع ناشدنی پیدا می کند، می باید سر سختانه به مبارزه با زیاده طلبی ها و مقاصد نامشروع آنها پرداخت.
نمونه روشن این بینش ،عملکرد دکتر محمد مصدق در برابر دولت وقت آمریکا است. ابتدا وی سعی کرد با توجه به سابقه مثبت افرادی نظیر مورگان شوستر و میلسپو در خدمت به مردم ایران ، مخالف دولت آمریکا با قرار داد ۱۹۱۹ و اولتیماتوم به دولت شوروی برای تخلیه آذربایجان از نیروی دولت امریکا برای عقب راندن دولت انگلستان و دربار وابسته پهلوی استفاده کند.
فرازی از نامه دکتر مصدق به آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۳۲ به خوبی روشنگر این سیاست است : “ملت ایران امیدوار است یه یاری و کمک دولت ایالات متحده بتواند موانع بر سر راه فروش نفت را از پیش پای بردارد و چنانچه دولت امریکا قادر به برداشتن این موانع نمی باشد ، می تواند با ارائه کمک های اقتصادی موثر ، ایران را یاری دهد تا بتواند خود از منابع خویش بهره برداری کند. این کشور منابع طبیعی ای غیر از نفت نیز دارد. با بهره برداری از این منابع مشکلات کنونی ایران حل خواهد شد اما این کار بدون کمک اقتصادی غیر ممکن است. در پایان ، همدلی و توجه مسئولانه ان جناب را به وضعیت خطرناک کنونی در ایران جلب می کنم و اطمینان دارم به تمامی نکات این پیام توجه لازم را مبذول خواهید داشت”
اما پس از چرخش دولت آمریکا به سمت انگلستان سرسختانه در برابر آنها می ایستد و هزینه اش را نیز در جریان کودتا پرداخت می کند.
با توجه به شیطنت خبرگزاری فارس و سیاست آنها در ایجاد شکاف و درگیری بین نیروهای دموکراسی خواه بنا نداشتم به اظهارات دکتر یزدی جواب بدهم. اما تکرار انتساب موارد خلاف واقع توسط برخی از نیروهای ملی مذهبی باعث شد تا به ناگزیر مواردی را در مقام پاسخ بیان کنم. بدیهی است مسئولیت بهره برداری جریانات حکومتی و اقتدار گرا از این برخورد با آقای دکتر یزدی است که آغاز کننده این ماجرا بودند.
آقای دکتر یزدی در ابتدای مصاحبه وقتی مصاحبه کننده می پرسد که می گویند شما با کاخ سفید سر و سری دارد می گویند:
” ما یا باور داریم که مسلمانیم یا نداریم. اگر مسلمان هم نیستیم طبق فرمایش امام حسین (ع) باید «کونوا احراراً فی دنیاکم» یعنی در همین دنیای خودمان آزاده باشیم. بنابراین اگر حرفی می‌زنیم «البَینیهُ عَلیَ المُدَّعی». کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند و این شایعات را می‌سازند در پیشگاه وجدان خودشان، تاریخ ملت ایران و اخلاق باید پاسخگو باشند و اسناد و مدارک خودشان را ارائه بدهند و گرنه من هم می‌توانم راجع به خیلی‌ها هر جور که دلم می‌خواهد حرف بزنم. کسانی در همین دولت کنونی حضور دارند که تبعه آمریکا هستند و به مراکز بزرگ وابسته هستند و کتمان هم نمی‌کنند اما فضای سیاسی مملکت را نباید با بعضی حرف‌ها آلوده کرد. بنابراین کسانی که این حرفها را می‌زنند خطاب به آنها می‌گویم: «هاتوا بُرهانَکُم اِن کُنتُم صادقین»؛ اگر برهان و دلیلی دارید بیاورید ارائه دهید”
اما ایشان وقتی به دیگران می رسند این توصیه اخلاقی یادشان می رود و در ماه مبارک رمضان بی محابا اتهاماتی کذب را نثار این حقیر می کنند . انگار نیازی به ارائه دلیل نیست و اتهام زنی بلا دلیل ایرادی ندارد! و آلوده کردن فضای سیاسی کشور اینجا مجاز است!!! آقای دکتر یزدی اگر یک جمله از اینجانب در دفاع از حمله نظامی امریکا به ایران ، دفاع از عملکرد دولت بوش و سندی دال بر همکاری اینجانب با نهاد های دولتی امریکا بیاورند ، من همه حرف هایم را پس می گیرم.
اگر بنا است شایعه ها ، تخریب ها و ادعاهای بی اساس بنگاه های خبرپراکنی حکومت و جریانات سیاسی رقیب را مبنا قرار دهیم ، آنوقت تکلیف سخنانی که به ناحق بر علیه خود دکتر یزدی گفته می شود چیست؟ خود ایشان تصدیق خواهند کرد که چیز هایی که در مورد بنده گفته می شود در قیاس با مطالب منسوب به ایشان حکم قطره آب در مقابل دریا را دارد.
ایشان همکاری من ،آقای سازگارا و طیف تحکیم وحدتی ها با آمریکا را باعث تاسف دانسته اند. نمی دانم منظور ایشان از همکاری با آمریکا چیست؟ که به صورت مبهم عنوان کرده اند! اگر منظور با دولت امریکا است که ادعای کذبی است و ایشان باید سند ادعای خود را عرضه کنند. اما اگر منظور جامعه امریکا است به اعتقاد بنده همکاری با نهاد های غیر دولتی ، دانشگاهی ، حرفه ای در چهارچوب های متعارف ایرادی ندارد. آقای دکتر یزدی بهتر از من باید بداند که موجود واحدی به نام آمریکا وجود ندارد و جامعه امریکا بسیار بزرگ و متنوع است.
حتی به اعتقاد بنده همکاری مقطعی با نهاد های دولتی آمریکا و هر کشور خارجی و اساسا احزاب خارجی به شرطی که شفاف بوده و در چهار چوب حفظ استقلال و رعایت منافع ملی و سرزمینی باشد فاقد مشکل است (. اگر چه بنده تا کنون مرتکب چنین اقداماتی نشده ام). مانند حضور آقای دکتر یزدی در اجلاس حزب سوسیالیست های فرانسه و دیدارهای احزاب ایرانی با احزاب کشور های خارجی.
یا می توان با سیاستمداران خارجی به صورت شفاف و موجه دیدار داشت و از این دیدار ها برای دفاع از حقوق مردم ایران استفاده کردو مانند دیداری که بنده با نمایدگان احزاب راست و چپ ایتالیا برای اقناع آنان در ضرورت نامگذاری خیابانی در شهر رم به نام ۱۸ تیر داشتم.
بنابراین جایی برای تاسف وجود ندارد . بلکه کسی باید متاسف باشد که اتهام بلا دلیل و خلاف واقع می زند . کسی باید مورد سئوال قرار گیرد که اتهامی نابحق ر ا متوجه بزرگ ترین و شریف ترین سازمان دانشجویی کشور می کند و ناخواسته با دادن گزک به دست زنگی مست ، تیغ برخورد نهاد های امنیتی را تیز تر می کند. کسی باید متاسف باشد که با یک رسانه شبه امنیتی مصاحبه می کند و آب به آسیاب جریانی می ریزد که رسالت اصلی اش تخریب چهره های میهن دوست ، دموکراسی خواه و تحول گرا است.
آقای دکتر یزدی، خبرگزاری فارس محصول اراده کسانی است که اعضا و یاران حزبی شما را در بازداشتگاه ۵۹ سپاه آماج سخت ترین و توهین آمیز ترین برخورد ها قرار دادند. اگر اکنون به سمت مصاحبه با شما روی آورده اند دلیلی بر تغییر مواضع نیست بلکه می خواهند شما را وسیله ای برای برخورد با کسانی کنند که در مقطع زمانی کنونی ،اولویت برخورد های آنان هستند. همانگونه که سعی می کنند با مصادره دکتر شریعتی به مصاف دکتر سروش بروند و هر ناظر آگاهی می داند که هیچ اعتقادی به دکتر شریعتی ندارند بلکه شرایط زمانه انها را مجبور کرده است تا در جدال با خطر جدی تر ،فعلا مخالفتشان را به تعلیق در بیاورند و با برخورد ابزاری از دکتر شریعتی به نفی دکتر سروش بپردازند که تاثیر بیشتری در جامعه روشنفکری دارد . همانگونه که بنی امیه پس از فراگیر شدن اسلام د ر جزیره العرب ناچار ردای اسلام به تن کردند تا در پوشش نفاق، اسلام علوی را به خروج از تعالیم پیامبر و دین اسلام متهم کنند!
کما اینکه هنوز چندی از درج مصاحبه مذکور نگذشته است که خبرگزاری فارس به نقل از سردار درودیان مدعی شده است که آخرین مقام سیا در تهران در دیداری با دکتر یزدی ده روز قبل از تسخیر سفارت خبر داده است که عراق در تدارک حمله نظامی به ایران است!
اما اگر فکر کرده اید که با چنین موضع گیری هایی از خود و جریان سیاسی تان رفع اتهام می کنید ! بدانید که سخت در اشتباهید . سابقه عملکرد حضرات نشان می دهد که اگر صد بار هم چنین مواضعی بگیرید نظر منفی آنها عوض نمی شود و یا در انتساب اتهامات کذب به شما تجدید نظر نمی کنند. ضمن اینکه اساسا تخریب دیگری به منظور نجات خود امری غیر اخلاقی و ناپسند است که با ادعای مسلمانی شما جور در نمی آید.
شاید هم خواسته اید چراغ سبزی به حکومت دهید تا در انزوای شما تجدید نظر کنند و با ترس از دشمن خارجی ،گورباچف بار، درب ها را به روی شما باز کنند. این نیز آرزویی محال است. البته بررسی مواضع شما بخصوص از زمان تصدی دبیر کلی نهضت آزادی بیانگر نوعی تمایل است که می پسندید روزی شاهپور بختیار “جمهوری اسلامی” شوید ! و ولی فقیه زمانه به سراغ شما بفرستد تا کابینه تان را تشکیل دهید!!! البته برای جلوگیری از هر گونه سوء تفاهمی باید تاکید کنم قیاس بنده نقشی است که مرحوم بختیار داشتند وگر نه تقاوت شخصیتی بین ایشان و دکتر یزدی اظهر من الشمس است.
رفتار شناسی جمهوری اسلامی و شخص آقای خامنه ای نشان می دهد که اولا آنها سفت صندلی قدرت را چسبیده اند و تا زمانی که کاملا نا امید از حفظ آن نشده اند ، جایی برای امثال خودی های غیر درجه اول از جمله هاشمی رفسنجانی ، ناطق نوری ، احمد توکلی، حسن روحانی ، مهدی کروبی ، سید محمد خاتمی ، محسن رضایی و … نیست چه برسد به آقای دکتر یزدی که از دید آنها تا الان هم قصر در رفته اند و با پیچیدگی از سرنوشت مشابه ابوالحسن بنی صدر و صادق قطب زاده گریخته اند .
اصولا تنگ نظری ها و خود محوری های آقای خامنه ای با بستن تمامی منافذ کار را به جایی رسانده است که هر نوع آزاد سازی سیاسی نهایتا به فروپاشی حاکمیت منجر می شود . کافی است تصور کنید که در ایران انتخابات آزاد برگزار شود. تکلیف جریان راست که روشن است حتی جریانات اصلاح طلب پیش رو هم شانی موفقیت ندارند. بدیهی است جریانی که شیفته قدرت انحصاری و به دروغ مدعی نمایندگی حاکمیت الهی است ، هیچگاه داوطلبانه تن به سپردن قدرت به مردم نمی دهد . مگر اینکه مجبور شود و در آن صورت هم آنقدر نیروی مدعی هستند که امثال دکتر یزدی در آن میانه گم خواهند شد. کما اینکه انتخابات دومین دوره شوراها نشان داد که وضع نیروهای ملی مذهبی و از جمله دکتر یزدی در همین وضع آزادی نسبی نیز از زاویه پایگاه اجتماعی چنان نازل است که مجال کسب اعتماد عمومی و نمایندگی نیروهای تحول خواه را نمی دهد، چه برسد که جامعه دستخوش تغییرات اساسی شود.
اما اگر نفس حضور اینجانب در آمریکا از دیدگاه دکتر یزدی همکاری با آمریکا محسوب می شود !!!! در جواب باید گفت علاوه بر اینکه این حرف سخن نادرستی است ،خود ایشان شهروند ( سی تیزن) امریکا بوده اند و سال ها در این کشور زندگی کرده اند و هم اینک نیز فرزندان و نوه های شان مقیم این دیار هستند.
آقای دکتر یزدی در فراز دیگری از مصاحبه گفته اند” من به شدت با کشیده شدن پای بیگانه‌ها به ایران مخالفم و معتقدم هر تغییری باید “دورن‌زا” باشد. من با هر نوع استفاده ای از نیروی خارجی علیه ایران مخالفم”
اگر منظور ایشان از دخالت ، اشغال نظامی ، برخورد استعماری و اخلال در حق انحصاری ملت ایران در تعیین سرنوشتش باشد حرف درستی است و اینکه دموکراسی باید درونزا باشد . اما درونزایی لزوما به معنای استفاده صرف از توان داخلی نیست . اگر تصمیم گیری ، نقش آفرینی و تعیین سمت و سوی حرکت با نیروهای داخلی باشد ، استفاده از ظرفیت های خارجی تعارضی با درونزایی ندارد. کما اینکه خود مفهوم دموکراسی ،نظام سیاسی پارلمانی و مشارکتی را از خارجیان گرفته ایم.
اما موضع ایشان مبنی بر اینکه با هر نوع استفاده ای از نیروهای خارجی علیه ایران مخالفم” اگر ایران را نه کشور و مردم ایران بلکه حکومت ایران بدانیم ،ضمن اینکه این ادعا به لحاظ منطقی محل چالش است با عملکرد کنونی و گذشته دکتر یزدی نیز سنخیت ندارد!!!
حزب سیاسی متبوع ایشان در انتخابات مجلس گذشته خواهان نظارت بین المللی شد .خوب نظارت بین المللی یعنی چه؟ یعنی اینکه فقط ناظر باشند و گزارش بدهند. یا اینکه با اعمال فشار ، حکومت ایران را متقاعد کنند تا موازین بین المللی و فصول قانون اساسی در خصوص برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه را اجرا کند و به حقوق ملت در تعیین سرنوشت احترام بگذارد. بدیهی است که منظور دیدگاه دوم است. حال این استفاده از نیروی خارجی نیست؟ اگر فرض کنیم که مخاطب سازمان ملل بوده است باز بر اساس مکانیزم تصمیم گیری در آن، دولت های خارجی عضو شورای امنیت و در راس آنها اعضاءدارای حق وتو باید موافقت کرده و اعمال نظارت کنند.
اما بررسی عملکرد گذشته دکتر یزدی در پیش و آستانه انقلاب تناقض های عمیق تری را نشان می دهد . ملاقات ها ورایزنی های ایشان با مقامات خارجی و بخصوص آمریکایی برای اقناع آنان به حمایت از انقلاب اسلامی و رهبری آیت الله خمینی اموری نیستند که بتوان کتمان کرد. البته هدف و نیت ایشان از این تماس ها و مذاکرات خیر بوده و بدنبال بهبود وضعیت ملت و کشور بوده اند و خدای نکرده به دنبال وابستگی نبودند.
ایشان تقریبا هویت سیاسی شان را از فعالیت در انجمن های اسلامی دانشجویان در آمریکا و پیام دانشجوی مبارز ارگان مطبوعاتی نهضت آزادی در خارج از کشور کسب کردند و فعالیت در خارج از کشور هم اقتضائات خاص خودش را دارد که تعامل با نیروهای خارجی را اجتناب ناپذیر می کند.
مذاکرات با میز ایران در وزارت خارجه آمریکا پس از ریاست جمهوری جیمی کارتر و انتقال پیام تغییر سیاست خارجی آمریکا از همکاری با دیکتاتور ها به سمت فشار بر آنها برای بهبود حقوق بشر به آیت الله خمینی و مرحوم آیت الله طالقانی ، ملاقات با گری سیک ، ریچارد کاتم ، ریچارد پاو رئیس و رمزی کلارک از مقامات ارشد سیاسی وقت آمریکا همراه با آقای خمینی در نوقل لوشاتو پاریس، هماهنگی در حصول توافقات بین آیت الله خمینی و جیمی کارتر مبنی بر تماس روحانیت با ارتش و تشویق ارتش به بی طرفی و در مقابل حمایت آمریکا از خروج شاه از ایران ، پنج دیدار بعنوان نماینده آقای خمینی طی ۲۶ تا ۷ بهمن ۱۳۵۷با وارن زیمرمن دیپلمات آمریکایی ، دیدار در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۵۷ با هنری پرشت، رابرت هیرشمن و ماروین زوینس ( دیپلمات های آمریکایی) بعنوان نماینده رسمی دولت جمهوری اسلامی که در آینده تشکیل می شود و مشاور آقای خمینی ، دیدار با سولویوان و جان استمپل در بعد از انقلاب و … نمونه هایی از ارتباطات آقای دکتر یزدی تحت تصمیمات آیت الله خمینی و شورای انقلاب با نیروهای آمریکایی بوده است که د رتمامی آنها سعی می شده دولت آمریکا را قانع کنند که جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خمینی را به عنوان حکومت آینده بپذیرند ، شاه را از ایران ببرند و مانع از کودتای ارتش بشوند . همه این مذاکرات قبل از پیروزی انقلاب و رای مردم به جایگزینی نظام شاهنشاهی پهلوی است. محور همه این تمس ها استفاده از نیروی آمریکا برای جلو بردن انقلاب و یا جلوگیری از مزاحمت و سنگ اندازی آن بوده است.
بنابراین همه اینها نشان می دهد که آقای دکتر یزدی در مقاطعی از حیات سیاسی شان از نیروی خارجی برای پیشبرد برنامه های شان استفاده کرده اند. حال اگر تغییر نظر داده اند . انصاف حکم می کند دلیل این تغییرات را عنوان کنند ویا حداقل نگویند که من همیشه با استفاده از نیروی خارجی مخالف بوده ام!!!
البته استفاده از نیروی خارجی فقط به این موارد خلاصه نمی شود. ایشان از کسانی بوده اند که با دولت جمال عبدالناصر در مصر ، قذافی در لیبی و حافط اسد در سوریه همکاری داشتند و از امکانات آنها برای پرورش چریک های انقلابی با هدف براندازی حکومت شاه استفاده می کردند. بغرنجی در اینجا است که دشمنی دول فوق در آن زمان با شاه ارتباطی با اعتراض به ماهیت استبدادی وی و دفاع از حقوق مردم ایران نداشت. بلکه آنها در آن مقطع بر اساس اعتقاد به ناسیونالیسم عربی از پیشتازی شاه در منطقه خاور میانه دلخور بودند و در اصل با منافع اساسی کشور و ملت ایران در اداره منطقه مشکل داشتند.
ضدیت با اسرائیل و دقاع از حقوق مردم فلسطین نیز توجیه کننده این همکاری ها از زاویه تناسب با منافع ملی نیست. چون دولت شاه ضمن آنکه رابطه خوبی با دولت اسرائیل داشت از پشتیبانان دفاع ازحقوق مردم فلسطین نیز بود و توازنی را راعایت می کرد و دفتر ستاد دفاع از حقوق مردم فلسطین در تهران بود و رژیم گذشته مقادیر عمده ای نیز کمک مالی به مبارزین فلسطینی و لبنانی پرداخت نمود. مشی شاه به مرور از سوی کشور های عربی مهم چون مصر ، اردن ، عربستان سعودی و … پذیرفته و پی گرفته شد و الان نیز پایه سیاست پیشنهادی صلح در برابر زمین کشور های عربی را تشکیل می دهد.
همچنین آقای دکتر یزدی به خوبی از نقش سیاست فضای باز جیمی کارتر در تسریع جریان انقلاب و تاثیر زیاد رادیو بی بی سی در برقراری ارتباط گسترده آیت الله خمینی با جامعه ایران آگاهی دارند . بنابراین ادعای ایشان با واقعیات تاریخی همخوانی ندارد.
از زاویه دیگر هم به خوبی روشن است که من تا کنون یک صدم استفاده هایی که ایشان از نیروهای خارجی کرده اند ، را نیز مرتکب نشده ام.
بعد اساسا در دنیای کنونی که جهانی شدن واقعیتی فراگیر و اجتناب ناپذیر است ، از ارتباط و نقش آفرینی نیروهای خارجی گریزی نیست. متاسفانه پرداختن به این مسئله و تغییراتی که در مفهوم استقلال ، روابط بین الملل و حاکمیت ملی بوجود آمده است خارج از حوصله این مقاله است که طرح آنها را به آینده وامی گذارم.
هسته اصلی نظر اینجانب استفاده از فرصت های جهانی پیش آمده برای پیشبرد دموکراسی در کشور است . برای اولین بار منافع سیاسی آمریکا در منطقه خاور میانه با منافع ملی ایران همسو شده است که البته پایدار نیست و دولت این کشور از چرخش استراتژی همکاری با دول توتالیتر به سمت دولت های دموکراتیک سخن می گوید. آمریکا دو دشمن ایران حکومت صدام و طالبان را از پای برداشت و مسیر را برای یکه تازی ایران در منطقه هموار نمود. برای نخستین بار پس از سقوط نظام سلطنتی در عراق دولتی همسو با ایران زمام حکمرانی را در این کشور همسایه به دست گرفت. از این فرصت ها ضمن حفظ استقلال و نفی برخورد نظامی و تحریم های مضر به حال مردم باید استفاده کرد نه اینکه با اتخاذ مواضع غیر هوشمندانه در دام بازی حکومت گرفتار شد و نهایتا به دنیا نشان داد که ظرفیت قابل اعتنایی در نیروهای اپوزیسیون ایران وجود ندارد و چاره ای جز کنار آمدن با حکومت غیر مردمی ایران نیست!
اما بخش های دیگر مصاحبه آقای دکتر یزدی نیز به طور جدی محل مناقشه است. ایشان تلویحا مدعی شده اند که دولت آمریکا به ایشان به دلیل مخالفت با حمله نظامی به افغانستان و عراق برای مدتی ویزا نداده است! از کسی مانند آقای دکتر یزدی که بیش از دو دهه در کشور آمریکا زندگی کرده و پس از انقلاب نیز مرتب در رفت و آمد بوده است ،بسیار حیرت انگیز است که اینگونه حرف بزند! ایشان بهتر می دانند که اعطای ویزا تحت قوانین مشخصی صورت گیرد که ربطی به موافقت یا مخالفت متقاضیان با سیاست های وقت دولت های آمریکا ندارد. در طول سال های گذشته تجمعات گسترده متعددی بر علیه جنگ به صورت کاملا آزاد در مقابل کاخ سفید و کنگره برگزار شده است و حتا تند ترین شعار ها و مواضع بر علیه جوروج بوش و دیگ چنی در مقابل خود کاخ سفید داده شده است و نیروهای امنیتی و دولتی آمریکا متعرض کسی نشده اند! حتی رهبران جنبش ضد جنگ اروپا بار ها به امریکا امده اند ودر دانشگاه ها و مراکز سیاسی و علمی امریکا سخنرانی کرده اند. بنابراین مخالفت دکتر یزدی با حمله نظامی به عراق و افغانستان که اساسا محلی از اعراب در منطقه و فضای سیاسی آمریکا ندارد ، دلیلی برای عدم صدور ویزا نمی شود. این ادعا ضمن آنکه با واقعیت ها تطابق ندارد یک نوع خود شیفتگی منحصر به فردی را نیز به نمایش می گذارد !
بعد شایسته است ایشان توضیح بدهند در حالی که ایشان تبعه آمریکا بودند و پاسپورت آمریکایی داشتند چرا نیاز به ویزا پیدا کرده اند؟ از سویی دیگر استدلال ایشان تالی فاسدی دارد که قطعا خوشایند نیست . اگر استدلال ایشان را بپذیریم آن وقت نتیجه منطقی این خواهد بود پس در گذشته که ایشان ویزای آمریکایی و گرین کارد گرفته اند ، حتما با سیاست های دولت های وقت امریکا همسو بوده اند!!!! و یا همه فعالین سیاسی و اجتماعی که در سال های اخیر به آمریکا آمده اند، حتما با جنگ عراق و افعانستان موافق بوده اند!!!!!!!!!!!!
ایشان د رجایی دیگر ضمن رد کردن انقلاب مخملی در ادامه عراق ، افغانستان ، کره شمالی و لیبی را به عنوان نمونه های ناکارآمدی ذکرکرده اند. بسی جای تاسف است که دبیر کل یک گروه سیاسی با سابقه در ایران تعریف انقلاب مخملین را نمی داند. نمونه های ذکر شده ربطی به انقلاب های رنگارنگ ندارند بلکه دو مورد اول اشغال نظامی و موارد دیگر مصالحه با دولت های حاکم هستند.
اصطلاح انقلاب مخملین در ۱۹۸۹ و هم‌زمان با رویداد‌های منجر به فروپاشی رژیم‌های کمونیستی واقعا موجود اروپای شرقی و فروریختن دیوار برلین در عرصه سیاست مطرح شد. در همه‌ی این انقلاب‌ها رژیم‌های حاکم بدون خونریزی ، جنگ مسلحانه و درهم شکسته شدن ماشین دولتی (به استثنای رومانی) به پیروزی رسیدند، و نظام‌های کمونیستی غیر دموکراتیک شکل گرفته ازجنگ جهانی دوم به بعد را به جمهوری‌های لیبرال تغییردادند. این روند، در سالها و دهه‌های بعد به نوعی در دیگر کشورها و قاره‌های جهان، از آفریقای جنوبی تا شیلی و از گرجستان تا قرقیزستان تکرار شد و تغییرات کمابیش مشابهی به‌بار آورد.
انقلاب مخملین به تحول مسالمت آمیز در ایجاد تغییرات بنیادین در شیوه حکمرانی به پشتوانه حضور فراگیر مردم اشاره دارد و مقام های حاکم و یا بخش اصلاح طلب آنها با رهبران اپوزیسیون و جنبش های اجتماعی سازش می کنند و به شکل مسالمت آمیز قدرت را واگذار می کنند. خود انقلاب اسلامی که آقای دکتر یزدی در آن مشارکت داشت و همچنین جنبش صدر مشروطه که منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و امضای فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه قاجار شد خود نمونه هایی از انقلاب مخملی هستند که بدون اعمال خشونت، قدرت سیاسی جابجا شد.
البته بنده هم معتقد هستم که شرایط کنونی کشور برای شکل گیری انقلاب مخملین مناسب نیست و این جدید ترین اشکال انقلاب ، قانونمندی های خاص خودش را دارد و نمی توان اراده گرایانه خواه از سوی یک رهبر یا جریان سیاسی و یا خواه دولت خارجی حکم به اجرای آن داد. ولی این دلیل نمی شود که رویکرد منفی به استفاده از این راهکار ها داشت و یا اساسا تحقق آن در ایران را بالکل منفی دانست و یا اقدامی برای هموار کردن مسیر تحقق آن انجام نداد. بحث همزاد بودن خشونت با انقلاب نیز علاوه بر اینکه به لحاظ نظری مردود است با تحولات اخیر در مفهوم انقلاب نیز سازگاری ندارد که هر نوع حرکتی که منجر به فعال شدن اقشار حاشیه ای و محذوف جامعه و تبدیل آنها به متن شود را در بر می گیرد. ادامه صحبت در این باب را به یادداشت دیگری واگذار می کنم.
لذا تکلیف حکومت و اذنابش روشن است که از این پدیده بترسند چون به خوبی می دانند که حمایت اکثریت مردم را ندارند و بنابراین در برابر انقلاب های آرام آسیب پذیر هستند. اما دلیل مخالفت آقای دکتر یزدی برایم نا مفهوم است.
باز در فرازی دیگر ایشان می گویند که من مفتی نیستم تا دعوت به تحریم کنم! در پاسخ باید گفت اولا به لحاظ اصولی هیچ ربطی بین تحریم به عنوان یک استراتژی فعال انتخاباتی با صدور فتوای فعل حرام از سوی مفتی وجود ندارد. دوما آقای دکتر یزدی به عنوان یک فرد آشنا به مفاهیم اسلامی باید بهتر بدانند که مفتی همواره حکم به فعل حرام نمی دهد بلکه مواقعی هم مصادیق فعل حلال را روشن می سازد. سوما چطور وقتی نیرویی دعوت به تحریم کند، فتوی داده است ولی اگر جریانی دعوت به شرکت در انتخابات بکند و یا چون نهضت آزادی در انتخابات ریاست جمهوری هفتم از مردم به خواهد که آراء سفید در صندوق های رای بیندازند ، دیگر مفتی نخواهد بود!!!!
اما از همه تاسف برانگیز تر شکوایه دکتر یزدی از هیئت موتلفه اسلامی بود که چرا به درخواست ملاقات و همکاری نهضت آزادی وقعی ننهاده است.! جریان موتلفه جریانی است که به فرد قصی القلب و جنایتکاری چون اسدالله لاجوردی که دستش به خون صد ها انسان بی گناه آلوده است افتخار می کند و اخیرا کنگره ای نیز تحت عنوان ” دیده بان انقلاب ” در پاسداشت او برگزار کرده است. از سویی دیگر شائبه جدی فساد مالی و چپاول اقتصاد ملی با استفاده از رانت های حکومتی در وادرات بی رویه و بی ضابطه کالا در خصوص بخشی از نیروهای موتلفه وجود دارد و بدنامی این جریان تا بدانجا است که حتی چهره های اصول گرا به سختی به حضور آنها در لیست های انتخاباتی تن می دهند و آنها را در پست های کلیدی نمی پذیرند. حال چگونه نهضت آزادی حاضر به همکاری با چنین جریان سیاسی بد نامی است؟ تکلیف شعار های نهضت آزادی در برخورد با مفاسد اقتصادی ، دفاع از حقوق قربانیان نقض حقوق بشر و توسعه آزادی ها چه می شود؟ با پالوده خوردن با امثال اسدالله بادامچیان ،حبیب الله عسگر اولادی ،محمد نبی حبیبی و …. می خواهید دموکراسی و توسعه سیاسی را به ارمغان بیاورید؟!!!!!!!
به نظر می رسد آقای دکتر یزدی به جای طرح این تناقضات عجیب و غریب و استفاده از شیوه اتهام زنی بلا دلیل به طرح ضرورت ها و درد های کنونی ملت و کشور بپردازند و بخصوص حال که در آستانه بازنشستگی سیاسی هستند در عمل، اخلاق و باور های اسلامی را اجرا کنند تا الگویی مناسب از مسلمان نواندیش به جامعه جوان کشور ارائه دهند و گرنه صرف توصیه و نصیحت کردن بدون کاربست آنها در عمل و رفتار ، فرجامی مشابه کارگزاران جمهوری اسلامی به بار خواهد آورد که از نتایج آن گسترش بحران اخلاقی در جامعه و رواج دین گریزی در نسل آینده ساز کشور هست.
در پایان جا دارد از مشی جوانمردانه مهنرس بازرگان یادی بکنم که تحت هر شرایطی به صداقت و دفاع از حقوق افراد پایبند بود. نامبرده علی رغم اینکه مجاهدین خلق اولین گروهی بودند که بر علیه دولت موقت موضع تخریبی گرفتند و بین مهندس بازرگان و آنها قرابت ایدئولوژیک و سیاسی نیز وجود نداشت ، باز با علم به همه هزینه های کار از تریبون مجلس به اعدام بی رویه و برخورد های خشونت آمیز بر علیه اعضاء مجاهدین خلق در زندان ها اعتراض کرد که با هجوم وقیحانه شیخ صادق خلخالی و مرتضی الویری ناتمام ماند و تاوان آن عمل متهورانه و انسانی را چندی بعد از تریبون های نماز جمعه دریافت کرد که جماعت خط داده شده شعار زشت ” بازرگان پیر خرفت ایران ” را سر دادند. حال این عمل را مقایسه کنید با برخورد دکتر یزدی.
آقای دکتر یزدی، من و دیگر فعالان دانشجویی هم دوره ام در دانشگاه امیرکبیر علی رغم فقدان هر گونه تمایل سیاسی و ایدئولوژیک به تشکیلات نهضت آزادی ، فقط به خاطر دفاع از آزادی بیان ، شکستن تابوی خودی- غیر خودی و دفاع از حقوق مظلوم ، همه هزینه ها را به جان خریدیم و پای شما و دیگر همقطارانتان را پس از یک دوره فترت طولانی به دانشگاه ها باز کردیم . من در تمامی دوران بازداشت و در زیر انواع و اقسام فشار ها حاضر نشدم کلمه ای بر علیه شما و نهضت آزادی بگویم در شرایطی که برخی از هم مسلکی های تان در جریان ملی- مذهبی ابایی از مخالفت و مرزبندی با شما به عنوان یک چهره آمریکایی در مواجهه با بازجو ها نداشتند .
آقای دکتر یزدی زمانه خوب و بد می گذرد و تنها پای بندی به اخلاق و جوانمردی است که چونان مهندس بازرگان عاقبت به خیری و نکو نامی را به ارمغان می آورد که دوست و دشمن مردانگی او را پاس می دارند.
خداوند همه ما را اصلاح کند و از خطاهای مان در گذرد

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.