نشاط سیاسی یکی از پارامتر های مهم در ترسیم سیمای سیاسی یک جامعه وسنجش میزان آمادگی آن برای کنش گری جمعی است . در واقع سطوح مختلف کنش گری و ابعاد مختلف آن به لحاط کمی و کیفی وابستگی زیادی به این سنجه مهم اجتماعی دارد .
نشاط سیاسی میزان تمایل و انگیزه برای مشارکت سیاسی و امید به موفقیت را در یک جمعیت معین نشان می دهد و همچنین درجات آمادگی آن برای ریسک پذیری را مشخص می کند. لذا کارامدی هر استراتژی و برنامه سیاسی ، نیازمند برخورداری از سطح مناسب نشاط سیاسی است. البته رابطه بین شکل گیری یک برنامه سیاسی و وجود نشاط سیاسی یک طرفه نیست که رابطه تعیین کنندگی تک عاملی بین آنها جریان داشته باشد. در واقع یک استراتژی سیاسی موفق می تواند نشاط سیاسی را ایجاد کرده و یا میزان آن را گسترش دهد و در برخی موارد هم ممکن است با ایجاد سرخوردگی تاثیری منفی بر آن بجای گزارد. بنابراین رابطه متقابل و اندر کنشی بین نشاط سیاسی و راهبرد های سیاسی وجود دارد. با این مقدمه به بررسی وضعیت نشاط سیاسی جامعه ایران در عصر پسا اصلاحات می پردازیم.
امروزه به نظر می رسد فقدان سطح مطلوب طراوت اجتماعی یکی از بزرگترین معضلات پیش روی رویکرد های اصلاح طلبی باشد . در این میان تاثیر این معضل بر کنش های رادیکال بیشتر است چون درجه بالاتری از بسیج اجتماعی را طلب می کنند. در اصل گرایش اصلاحات ساختاری نیازمند میزان بیشتری از پویایی اجتماعی است تا بتواند نیروی اجتماعی مورد نیاز برای خلق فشار اجتماعی و عقب راندن حاکمیت غیر دموکراتیک را تامین کند و موازنه قوا در کارزار با دولت را به نفع جامعه مدنی تغییر دهد.
برخورداری از نشاط سیاسی نقشی کلیدی در کامیابی اصلاحات ساختار شکن و جامعه محور دارد تا بتواند بر بحران مخاطب و هویت غلبه کند و نیروی های خواهان تغییر را سازمان مناسب داده و به صحنه بیاورد.
اگرچه این برنامه سیاسی در مقایسه با دیگر بدیل ها از جمله اصلاحات دوم خردادی و انقلاب های کلاسیک از امکان بیشتری برای افزایش نشاط و پویایی اجتماعی برخوردار است ،اما برای حصول به موفقیت نیازمند حداقلی از نشاط سیاسی است تا بتواند بر اساس این حداقل ، استارت حرکت را بزند . سپس با اتکاء به توانایی اش در پاسخگویی به مطالبات انباشته شده گروه ها و اقشار مختلف جامعه ، پویایی و تحرک اجتماعی را به شکل جهشی ارتقاء دهد.
در واقع کامیابی اصلاحات ساختار شکن برای شکست بن بست کنونی و شتاب بخشیدن به جنبش دموکراسی خواهی نیازمند جامعه ای است که در آن میزان مشخصی پویایی و امید وجود داشته و یاس ، ناامیدی و بی تفاوتی از عرصه عمومی زدوده شده باشد. آن وقت تزریق این حداقل نشاط سیاسی به جنبش موجب رشد سریع پویایی اجتماعی و غلیان پتانسیل های تحول خواهانه می شود. همانگونه که جنبش اصلاحی دوم خرداد توانست بر بستر نشاط سیاسی تدریجی پدید آمده در فضای پس از جنگ شکل گیرد و شکوفا شود.
بنابراین نشاط سیاسی حکم هم درمان و هم درد را برای اصلاحات بنیادین ایفا می کند که در آن واحد هم از موانع اوج گیری ان است و هم در عین حال از مزیت های این راهبرد سیاسی است که در مواحهه با رقبا از توان بیشتری برای تهییج جامعه و امید آفرینی برخوردار است.
مروری بر تحولات دوران اصلاحات می تواند به درک پیچیدگی موجود در رابطه بین نشاط سیاسی و اصلاحات ساختاری ، کمک شایان توجهی کند.
اساسا نشاط سیاسی در جامعه ایران ماهیت نوسانی و دگرگون شونده ای داشته و همواره شاهد فراز و فرود هایی بوده است. معمولا هر گاه ساختار استبداد تضعیف شده و از قدرت مطلقه حاکمیت کاسته شده است ، تحرک اجتماعی به اوج رسیده و باعث بروز طوفانی جنبش های اجتماعی شده است و آنگاه که تکاپو های های تحول خواهانه در غروب شکست های غم انگیز رو به خاموشی گذاشتند ، دورانی طولانی از رکود و خواب نیروهای مولد اجتماعی به وقوع پیوسته است. به عبارت دیگر نشاط سیاسی به طور مستمردر طول تاریخ سیاسی معاصر ایران جریان نداشته است بلکه در حالتی نوسان دار به صورتی رویداد هایی گسسته پدید آمده و سپس مضمحل شده است.
جنبش اصلاحی دوم خرداد نیز بدینگونه رخ داد که با پایان یافتن دوران یاس سیاسی پس از ناکامی آرمان های انقلاب اسلامی و آسیب های دوران جنگ به تدریج افکار عمومی آماده مشارکت و برخورد فعال شد و نشاط سیاسی بخصوص در میان نسل جوان افزایش یافت . پیروزی سید محمد خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ به میزان زیادی محصول به اوج رسیدن پویایی و تحرک اجتماعی در میان نیروهای تحول خواه بود. این نشاط در سال های اولیه دوران اصلاحات نیز آهنگ صعودی داشت ولی ناکامی های پیاپی در پیشبرد مطالبات جنبش اصلاحی و تحقق خواست ملت منجر به سیر قهقرایی نشاط سیاسی شد و در روزهای آخر به افسردگی سیاسی انجامید. این روند تا کنون ادامه دارد و ایده های ساختار شکنانه و رادیکال نیزتا کنون عاجز از تغییر این سرخوردگی ملموس بوده است.
عوامل متعددی در نبود نشاط و سرزندگی در میان مردم موثر هستند اما برخی از آنها برجستگی بیشتری دارند. بزرگرترین عامل ،یاس و بهت ناشی از شکست اصلاحات درون حکومتی است. علی رغم حمایت و پشتیبانی گسترده ای که مردم و بویژه جوانان از دولت و مجلس اصلاحات انجام دادند و خیرخواهانه و بدون چشمداشت مادی مایه زیادی گذاشتند اما نتایج و دستاورد ها به شدت ناامید کننده بود و هنوز آنها نتوانسته اند از زیر اوار خرد کننده فروپاشی تصورات و آرزوها خارج گردند.
طولانی شدن دوران گذار و فترت نیز به نوبه خود فرصت بازیابی دوباره شور و اشتیاق اجتماعی را با موانع جدی مواجه ساخته است.
اما بی اعتمادی به فعالان و نیروهای سیاسی دیگر عامل مهمی است که دامنه بحران اعتماد را گسترش داده است. در شرایط فعلی نوعی بدبینی نسبت به گروه های سیاسی و سیاست ورزان پدید آمده است که گویی مردم و جنبش های اجتماعی پژواک خواسته ها و دردهای خود را در مواضع سیاسیون پیدا نمی کنند. وجود پراکندگی در صفوف نیروهای سیاسی ، بالا بودن حرکت های تخریبی و درگیری بین آنها و شکاف عمیق بین برنامه ها و مواضع گروه های سیاسی با انتظارات عمومی نیز بر جدایی بین مردم و کنشگران سیاسی افزوده است.
رواج افسردگی در جامعه ، گسترش ناهنجاری ها و اختلالات روانی نیز تاثیر خاص خود را دارد .
اما تشدید بحران اقتصادی و گسترش معضلات معیشتی که دستاورد دولت عدالت گستر احمدی نژاد است ، دیگر عامل مهمی است که مردم را گرفتار سامان دادن به زندگی و فراهم نمودن حداقل های زندگی کرده است بگونه ای که مجال و امکان آن را ندارند تا به خواسته های متعالی تری چون حقوق بشر ، آزادی های سیاسی و گشایش های فرهنگی بپردازند.
امروز برای کثیری از شهروندان مسائل اقتصادی در اولویت است و جوانان به عنوان ارتش دموکراسی و تغییر نیز بیش از همه چیز در بند حل مشکل اشتغال هستند و ساختار سلطه نیز با بهره گیری از این حربه ،توان تحول سازانه آنها را خنثی کرده و در چهارچوب وضع موجود مهار می کند.
بنابرابن با توجه به عوامل فوق ، نشاط سیاسی در وضعیتی نازل قرار دارد و بخش زیادی از نیروهای خواهان تغییر ، امید به آینده ندارند.
در چنین شرایطی نیروهای مدافع اصلاحات ساختاری نیازمند ارائه تدبیر و راهکاری برای پایان دهی به افسردگی سیاسی و بحران اعتماد هستند تا حداقلی ا زنشاط سیاسی متبلور شود. بدون وجود چنین سطحی از طراوت و پویایی اجتماعی ، دیدگاه های رادیکال امکان موفقیت و شکل گیری ندارند.
به عبارت دیگر وجود حداقلی از نشاط سیاسی پیشنیاز رشد و فراگیر شدن اصلاحات ساختاری است و دست یابی به این سطح از طروات و تحرک اجتماعی در خارج از حوزه اصلاحات ساختار شکنانه قرار دارد.
اجماع و همبستگی این نیروها حول یک برنامه منسجم و کارامد سیاسی نقشی کلیدی برای امید آفرینی دارد. اما تا آماده شدن این مهم باید از هر گشایشی ولو محدود در فضای سیاسی استقبال کرد. در این میان بخصوص تغییر شرایط اقتصادی اهمیت زیادی دارد. تحولاتی چه در درون حکومت و چه در جامعه که بتواند سیاست های نابخردانه ، ناکارامدو مملکت بر باد ده اقتصادی احمدی نژاد را تغییر دهد و نظام مدیریت اقتصادی کشور را به سوی رویکرد های علمی ، فن سالارانه و سالم نزدیک گرداند ، تاثیر مهمی در بازیابی نشاط سیاسی و شور و اشتیاق اجتماعی خواهد داشت. اگر چه گسترش و تداوم این نشاط اجتماعی و هدایت آن به سمت موفقیت پایدار در تحلیل آخر محتاج شکل گیری و حضور قدرتمند و منسجم راهبرد اصلاحات ساختاری و تغییرات بنیادین خواهد بود.
این مطلب در سایت راهبرد آن لاین منتشر شده است.
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات