نعل وارونه کیهان

انتشار مصاحبه دکتر عبدالکریم سروش در روزنامه کارگزاران ، با واکنش خشم آلود و شتابزده روزنامه کیهان مواجه شد. بگونه ای که این رسانه شبه امنیتی سکوت چند ماهه خود پیرامون دکتر سروش را شکست و طبق شیوه مالوف با بستن آسمان و ریسمان ، اتهاماتی بی اساس را متوجه این سرمایه علمی و اجتماعی کشور کرد.
اما ریشه این پرخاشگری ها چیست؟ که این چنین محفل حسین شریعتمداری عنان از دست داده و برای روزنامه کارگزاران خط و نشان می کشد؟
به نظر می رسد قرار گرفتن عکس دکتر سروش در صفحه اول روزنامه کارگزاران ، خواب محافل امنیتی را آشفته کرده باشد که گمان می کردند رسانه های اصلاح طلب به بایکوت خبری دکتر سروش می پردازند و انتقادات و مرزبندی های برخی از اصلاح طلبان و نواندیشان مذهبی با نظرات اخیر ایشان، مصالح لازم برای تخطئه وی در جامعه را فراهم می کند. بدنترتیب مصلحت چنین تشخیص داده شد که نیروهای اصول گرا و شاخه های امنیتی آنها سکوت پیشه کنند و در عوض از اختلاف نظر ها در اردوگاه نوگرایان دینی بهره برداری کنند.
حال که این انتظار محقق نشده است ، با تدوین سنارویی بی مایه می کوشند تا با ارعاب، رسانه های داخل کشور را از درج مطالب دکتر سروش منع کنند.
گردانندگان کیهان به خوبی از پسامد ها و نتایج عملی آثار معمار جریان روشنفکری دینی در ایران واقفند که چگونه بنیان دیدگاه های ارتجاعی و قدرت طلبانه آنها را به چالش طلبیده است . از این رو اینک به شدت نگران هستند که مجموعه آراء جدید ایشان جان تازه ای به کالبد خسته تکاپو های فکری و اندیشه ورزانه دهد .
اگر چه دکتر سروش همواره در هیات یک اندیشمند دارای دغدغه های دین ورزانه و تاملات فلسفی در عرصه عمومی ایران حضور داشته و به درستی از ورود به میدان جدال های سیاسی پرهیز کرده است. اما نتایج خلاقیت های فکری و بی باکی های نظری او از منابع اصلی فعالیت ها و تکاپو های سیاسی دموکراسی خواهانه دو دهه اخیر بوده است که چونان زلزله ای آرامش شیفتگان قدرت انحصاری و مدعیان دروغین دین را بر هم زده است. همچنین تلاش های ارزنده اش پیرامون اندیشه سیاسی و تئوری علم سیاست در کنار اقدامات عملی اش در دفاع از مظلوم ، اعتراض به بی عدالتی ها و نقادی حاکمیت ، جایگاه ارزشمندی به او در فضای سیاسی کشور بخشیده است.
پرتو افکنی ها و تبیین های خلاقانه او از عدل علوی و عشق مولوی ، ایرادات فقه فرسوده صفوی را آشکارساخته و از زاویه درون دینی به نحوی مستدل نشان داده است که قبای تنگ و ناساز آن ، پذیرای قامت دین راستین نیست . این نگرش که با پیوند خوردن به قدرت سیاسی، نوعی بنیاد گرایی اسلامی را پدید اورده است در اصل با تحمیل مقتضیات زمانی و مکانی متعلق به دوران سپری شده و تعقیب منافع فردی و گروهی در پوشش استبداد دینی ، معنویت را از جوهره انسان سازانه اش تهی ساخته و معنا را قربانی فرم و ظاهر کرده است.
او مروج قرائت رحمانی و عقلانی از اسلام است که حضور اجتماعی و سیاسی دین را نهایتا در راستای تعالی اخلاقی و رستگاری انسان ها می طلبد نه آنکه صرفا به ایدئولوژی و منبع مشروعیت قدرت تقلیل و تنزل یابد.
نتایج عملی تلاش های او بشارت دهنده تفسیری از دین است که بهترین بیانش دراین سخن گوتهولد افرائیم لسینگ متبلور است که ” انسانی ترین ادیان ،راستین ترین ادیان هستند.”
حال گردانندگان کیهان احساس خطر کرده اند مبادا تاملات نظری اخیر دکتر سروش و طرح آنها در جامعه روشنفکری و دانشگاهی منجر به دور جدیدی از نشاط سیاسی شود و موقعیت حاکمیت پادگانی – امنیتی به خطر بیفتد. از این رو نعل وارونه زده و از انتشار مصاحبه دکتر سروش در روزنامه کارگزاران ، سناریوی امنیتی ساخته اند.
بخصوص حکومت نسبت به جریانات مذهبی مخالف، حساسیت بیشتری نشان می دهد چون از مبنای مشروعیت مشابه به چالش می پردازند.
محفل حسین شریعتمداری در خیالی خام می پندارد که این سناریو استعداد آن را دارد که از بازگشت دوباره دکتر سروش به عرصه سیاسی جلوگیری کند. تجارب گذشته و بخصوص دوران دولت احمدی نژاد به خوبی نشان داده است که با سانسور رسانه ای و محدودیت های سیاسی نمی توان فرد و یا جریانی را حذف کرد. بخصوص که آن جریان از جنس اندیشه باشد و افزایش دانایی و حقیقت را طلب کند. دکتر سروش نه داعیه سیاسی دارد و نه هدفی سیاسی را در تکاپو های نظری و فعالیت های دینی دنبال می کند. اما پژواک آثار او در بین مخاطبین ایجاد انگیزه می کند و آنها را در هموار کردن مسیر دموکراسی خواهی و عبور از انگاره کاذب و غیر واقعی” تعارض ذاتی دین و دموکراسی یا دین و مدرنیته ” قوت فلب می دهد.
بنابراین مشکل اصلی کیهان و جریان سیاسی همسو ، اراده نیروهای آگاه جامعه برای تغییر مناسبات غلط کنونی است که از افکار و آراء روشنفکرانی چون دکتر سروش تغذیه می کنند.
بخش دیگر سناریوی مد نظر کیهان ،متهم کردن دکتر سروش به بیان اظهاراتی بر علیه مبانی و اصول شناخته شده و ضروری اسلام ، پیامبر اکرم(ص)، مبانی تشیع، وحی و ائمه اطهار(ع) است تا در سایه دسترسی به امکانات رسانه ای و ملی و محدودیت دکتر سروش از این امکانات ،چهره ایشان را در بین متدینین تخریب کنند!
علی رغم اینکه بار ها ، بی اساسی این ادعاهای دروغ از سوی دکتر سروش توضیح داده شده است ولی باز جریانات وابسته به اصول گرایان دست بردار نیستند و به تکرار این اباطیل می پردازند.
البته سابقه سیاه کیهان در دوران مسئولیت حسین شریعتمداری در دروغ پراکنی ،اتهام زنی بلا دلیل و ریختن آبروی مومنان که از گناهان کبیره هستند ، پیشاپیش چنین تلاش مذبوحانه ای را محکوم به شکست می کند.
این اتهامات زبینده کسانی هست که با تجاوز به حقوق مردم، ریاکاری و حاکمیت وحشت ، موجودیت خود در قدرت را تثبیت کردند. و چهره تابناک دین را به خشونت ، قدرت طلبی و خرافه گرایی آلوده کرده اند نه انسانی که همه عمرش با قران ، پیامبر و ادعیه محشور بوده است و کلامش به یمن بهره گیری از منابع دینی و تسلط بر قران ، سحر و جذبه ای نافذ یافته است. مناسب ترین پاسخ به این ادعای سخیف این شعر منسوب به ابن سینا است :
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکم تر از ایمان من ایمان نبود
اگر کیهانیان نگران به خطر افتادن مبانی شناخته شده دین اسلام و آئین تشیع هستند ، بهتر است از اسلام صحبت نکنند که علت عمده گریز کنونی برخی جوانان از مذهب ، ناشی از رفتار حقیقت سوزانه و خرد ستیزانه حضرات است.
بررسی سابقه دکتر سروش به خوبی نشان می دهد دغدغه او اصلاح باور های دینی و پیراستن آن از مختصات شیوه های زیست در اعصار گذشته و آفات قدرت و دنیا طلبی است . تا جامعه به صورت واقعی شکل و شمایل خداپسندانه پیدا کند و آدمیان به رضایت ، آنچه را که به واقع کلام خداوند و پیام اصلی دین است، بپذیرند.
ارائه قرائتی همساز با دموکراسی از دین ، ضمن آنکه ارزش های دموکراتیک را برای بخش عمده ای از جامعه ایران درونی می کند ، یکی از موانع جدی را از پیش پای تکوین دموکراسی پایدار بر می دارد. بدینترتیب دیگر بسی سخت خواهد بود تا از پایگاه دین به مخالفت با دموکراسی پرداخت
تلاش های اخیر او نیز درهمین راستا است تا حقیقت مراد خداوند بر بندگان آشکار گردد و فهمی متناسب با زمانه به جامعه ارائه گردد. تا تعارضات بین اقتضاءات زندگی در جهان کنونی و معنای ظاهر وحی بر طرف گردد. او بین پیامبر (ص) وخداوند جدایی نمی بیند و اعمال و افعال پیامبر را در اصل محصول اراده خداوند می داند. او می کوشد تا به تببین طبیعی وحی بپردازد همانگونه که تشریح علل مادی نزول باران مانع از این نمی شود که دست خداوند در این امور را مشاهده کرد.به عبارت دیگر او با اتکاء به نگاه تاریخمند به فرایند تحولات دینی ، معتقد است کلام پیامبر و حاصل مکاشفه ها و تعامل های وی با مردم ،خداوند و تاریخ زمان خودش در طول کلام خداوند هست که به وساطت قوه تخیل ، خطاب خداوند را در چهارچوب ظرف زمانه، صورت بخشیده است.
از سوی دیگر همانگونه که دکتر سروش در پاسخ به آیت الله سبحانی ذکر کردند، این مباحث جدید نیست و از همان طلیعه شکل گیری اندیشه اسلامی مطرح بوده اند. به عبارت دیگر این مباحث با دکتر سروش متولد نشده اند بلکه ایشان جمعبندی جدیدی از اقوال متکلمان ، عارفان و عالمان دینی قرن های اولیه تاریخ اسلام ارائه کرده اند.
بدیهی است که نتیجه این تلاش ها حفظ ایمان و باور های اسلامی در برابر تندباد های زمانه است و این نگرش در مقایسه با قرائت های سنتی و ایدئولوژیک به مراتب از ظرفیت بیشتری برای حفظ دین و تحکیم باور های مذهبی برخوردار است.
کم نیستند انسان هایی که دکتر سروش آتش ایمان را در دل های شان روشن ساخته است.
او حق بزرگی بر گردن نسل ما دارد بخصوص آنهایی که تسلیم دین گریزی نشدند و با الگو قرار دادن او، دین شان را حفظ کردند.
البته منظورم این نیست که دیدگاه های دکتر سروش پیرامون بسط تجربه نبوی ، چگونگی ماهیت وحی و … سحن آخر است و هیچ نقدی بدان ها وارد نیست. بر عکس انگیزه و دغدغه های پاره ای از منتقدین کاملا در خور احترام است و نتیجه برخورد های جدلی و انتقادی از سوی عالمان و مراجع دینی و روشنفکران دینی کمک می کند تا جامعه دینداران به شناخت بهتری از حقیقت باور های مذهبی و بهره گیری از آن در زندگی شخصی خود برسند و بدینترتیب توشه اعمال خود را غنی تر سازند. نگرانی های برخی از متدینین منطقی است که از به خطر افتادن اساس دین بیمناک باشند. در گرفتن گفتگوی جدی و تضارب آراء بین دکتر سروش و منتقدین در چهارچوب متدولوژی علمی بهترین راه برای تشخیص قول احسن است.
در این میان تخریب شخصیت ، مسموم کردن فضا ، سیاسی کردن این مبحث و کشیدن آن به پای دعواهای شخصی مذموم و نکوهیده است.
کیهان در بخش دیگر یک جا پای شورای روابط خارجی آمریکا را پیش می کشد که مبلغ ۶ میلیون دلار برای ترجمه آثار دکتر سروش در کشور های اسلامی هزینه کرده است و در جای دیگر پنتاگون را منبع تامین این مبلغ معرفی می کند!!!!!!!!!!
جواب این دروغ های شاخدار را خود دکتر به خوبی در مقاله “آن اسکناس هفتصد تومانی ” داده اند که این جماعت از هنر خوب دروغ گفتن نیز بی بهره اند. اما تکلیف این تناقض چه می شود؟ البته شاید کیهانیان قیاس به نفس کرده اند و سازمان های مدنی و غیر انتفاعی آمریکایی را پوشش پنتاگون و سیا فرض کرده اند !
شورای روابط خارجی آمریکا همان جایی است که محمود احمدی نژاد درآنجا سخنرانی کرد و در فضای سیاسی آمریکا ،نرم ترین موضع را نسبت به جمهوری اسلامی دارد.
بعد اساسا تشکل های مدنی و دانشگاهی آمریکا مستقل از نهاد های دولتی هستند و قلمرو کاری و حوزه نفوذ آنها در پاره ای موارد حتی از سازمان های دولتی بیشتر است. برخی از آنها برنامه هایی در راستای گقتگوی اسلام و غرب ، شناخت اسلام میانه رو و ترویج دموکراسی در کشور های اسلامی دارند و در آنها از پژوهشگر های برجسته اسلامی استفاده می کنند.
اما مضحک ترین بخش ادعای روزنامه کیهان وصل کردن دکتر سروش به سعید امامی است!!!!!!!!!
این ادعا از سوی کسانی انجام می شود که رئیسشان رفیق گرمابه و گلستان سعید امامی و شریک او در برنامه سازی بر علیه روشنفکران و فعالان جامعه مدنی بود. سمت گیری وزرات اطلاعات در دوره میدان داری سعید امامی و تدابیر ویژه آن نهاد برای جلوگیری از سخنرانی دکتر سروش در دانشگاه ها و اذیت و آزار او روشن تر از آن است که بتوان آنها را کتمان کرد و سرنا را از سر گشادش نواخت.
نگارنده خود در آن دوران به دلیل مشارکت در برنامه دعوت به سخنرانی ایشان در دانشگاه امیرکبیر در سال ۱۳۷۵ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدم و در دوران بازجویی از نزدیک شاهد بغض و کینه عمیق زیر دستان سعید امامی از دکتر سروش بودم.
در آن زمان جریانات امنیتی و وابسته به نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها شایع کرده بودند که منظور رهبری از تهاجم فرهنگی مایکل جکسون و خواننده های پاپ غربی نیستند ، بلکه مرادشان دکتر سروش و گردانندگان ماهنامه کیان است !!!!!!!
گردانندگان کیهان و بخصوص حسین شریعتمداری بدانند که روزگار همیشه اینچنین نمی ماند تا در غیاب قوه قضائیه بی طرف و عدالت مدار، هر رطب و یابسی را نثار افراد کنند . شک ندارم که این جریان قدرت طلب و قشری گرا به آخرت و جوابگویی در پیشگاه خداوند اعتقادی ندارد اما روزگار پاسخگویی در همین دنیا نیز دیر یا زود فرا می رسد. سرنوشت سعید امامی عبرت خوبی است که پشت گرمی حضرات به آستان قدرت در موقع بحران رنگ می بازد و پاس سالیان دراز ولایت فروشی نیز نگاه داشته نمی شود . فرجام ظلم ، اذیت و آزار مردم و هتک حرمت افراد یا ضیافت مرگ با داروی نظافت و رسوا کردن همسر است و یا باید چون صدام حسین دیکتاتور سابق عراق ، تاوان سنگینی را پس داد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.