پیرسالاری سیاسی

نگاهی به کاندیداهای تایید صلاحیت شده انتخابات های ریاست جمهوری در ادوار مختلف منهای دوره اول، بیانگر تکرار چهره ها است. افرادی مرتب خود را در معرض انتخاب مردم قرارداده اند که عضو حلقه بسته کارگزاران و وابستگان به نظام سیاسی بوده و همواره در بخش های بالای نظام مسئولیتی بر عهده داشته اند. از این زاویه می توان گفت قانون اصل بقاء انرژی در این مورد سنخیت دارد که هیچکدام از چهره های موجود خارج نمی شوند و بازنشستگی سیاسی معنایی ندارد و در عین حال چهره جدیدی هم وارد نمی شود تنها مناصب بین جمع محدودی از خودی ها جابجا می گردد. هیچگاه به چهره مستقل جدیدی میدان داده نمی شود که خارج از وابستگان به جناح های مختلف نظام ، بخت خود را در جذب اقبال عمومی به امتحان گذارد.
البته علت اصلی این عامل به نبود انتخابات آزاد و ماهیت غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی بر می گردد که در گذر زمان و شتاب گرفتن انحصار طلبی ها ،مرتب از دامنه خودی ها کاسته شده و بر خیل اخراجی ها افزوده گشته است. نظارت استصوابی شورای نگهبان عملا مردم را به گزینش بین منتخبین حکومت محدود می کند. اما ماجرا فقط در این مسئله ریشه ندارد بلکه ناتوانی نظام از تولید و تربیت چهره های جدید و جوان نیز مزید بر علت است . عمدتا چهره های قدیمی و تکراری بازیگر اصلی میدان سیاست هستند. به عبارت دیگر حکمرانی ونقش آفرینی در سطوح بالای سیاست ملک طلق و انحصاری عده ای مشخص است که فقط باید با یک سری کارت های مشخص و محدود بازی کرد. این خصلت که سیمایی پیرسالار به حکومت بخشیده است در عین حال از نقاط آسیب جدی آن نیز بشمار می آید که دورنمای حیات دراز مدت آن را با تردید های جدی مواجه می سازد. این عامل همچنین نقشی مهم در تثبیت محافظه کاری در نظام ومقاومت آن نسبت به تغییرات ایفا می کند.
از این منظر انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری آئینه تمام نمای انعکاس خصلت پیر سالار و کهنه نظام سیاسی است. در صحنه انتخابات پیش رو کسانی در صحنه حضور دارند که در طول سی سال گذشته همواره درپست های کلیدی نظام ایفای نقش کرده اند و معلوم نیست آنانی که شعار تغییر می دهند چه چیزی را در قیاس با سوابقشان در دوران مسئولیت می خواهند عوض کنند؟ شعار تغییر چه نسبتی با کارنامه عملکرد آنان در گذشته دارد ؟ چرا جریانات حامی آنها نیز عاجز از معرفی چهره های جدید بوده اند تا بهتر بتوانند لباس تغییر را بر قامت آنان بپوشانند. چرا همیشه در به پاشنه گذشته می چرخد و امتحان پس داده ها و حاضران همیشگی رویداد های سیاسی سه دهه گذشته به عنوان منجیان تغییر وضع موجود معرفی می گردند؟ آیا این رجعت به صاحب منصبان گذشته خود به معنای واپس گرایی سیاسی نیست؟
میانگین سنی کاندیداهای موجود ۶۲ سال است . مقایسه این عدد با جمعیتی که بیش از ۶۰ درصد آن کمتر از سی سال سن دارند به خوبی دشواری کار را برای کسانی نشان می دهد که می خواهند بشارت دهنده تغییر برای اکثریت جامعه باشند . تغییرات فاحش نسلی در ایران امروز که از سالی به سالی باتفاوت هایی چشمگیر همراه است ، کار را برای ارتباط مناسب بین خواسته های مردم و چهره های پیر سخت می کند . اکنون هم زبانی و درک خواسته ها و نگرش های نسل های نزدیک به هم کار راحتی نیست چه برسد به کسانی که فاصله نسلی بسیار زیادی با اکثریت کنونی جامعه دارند. این مسئله هم در شناخت صحیح خواسته های کنونی نیروهای اجتماعی خواهان تغییر ایجاد مشکل می کند و هم تنگناهایی جدی برای ایجاد مفاهمه و گفتگو برای درک متقابل و بر طرف کردن موانع پیش رو را آشکار می سازد.
جایگزینی و چرخش کارگزاران و کنشگران سیاسی متناسب با آرایش سنی جامعه یکی از مهمترین عوامل طراوت و پویایی نظام های سیاسی و توانایی آنها در پاسخگویی به نیاز های جدید است تا بتوانند خود را با تحولات زمانه تطبیق دهند. البته این مزیت در نظام های دموکراتیک و جوامع باز حاصل می شود که نخبگان و مسئولین برایند انتخاب عمومی و برآمد تعامل و رقابت اقشار و گروه های مختلف اجتماعی هستند.
نبود انتخابات آزاد و موثر در ساختار سیاسی و شرایط سخت و نابسامان کشور باعث شده است تا این دوره نیز باز چهره های تکراری و همیشه حاضر در ساخت قدرت جمهوری اسلامی صحنه گردان رقابت های انتخاباتی باشند.
این مطلب در مجله اینترنتی روز د رتاریخ ۴۵/۳/۱۳۸۸ منتشر شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.