مصاحبه با بی بی سی در مورد انتخابات ریاست جمهوری دهم

موضع من نسبت به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری مشابه دوره گذشته، عدم شرکت است. زیرا فضای سیاسی کشور تغییر بنیادینی نکرده است و کماکان بن بست ساختاری، مسدود بودن چرخه جابجایی مسالمت آمیز قدرت، مهندسی انتخابات و اراده آشتی ناپذیر رهبری جمهوری اسلامی در ایستادگی در برابر تغییرات مورد نظر مردم، امکان اصلاح از درون حکومت را منتفی کرده است.
بنابراین راه رسیدن به دموکراسی، حقوق بشر، توسعه پایدار و عدالت به ناگزیر از مسیر اصلاحات ساختاری بر پایه سازمان دهی کارآمد جنبش های اجتماعی می گذرد تا با تغییر عناصر اصلی ساخت قدرت که حداقل شامل قانون اساسی می شود، بتوان گذار مسالمت امیز به دموکراسی را طی کرد و حکومتی ملی، غیر ایدئولوژیک، توسعه گرا و مبتنی بر حقوق بشر را شکل داد.
رسیدن به این هدف فرایندی تدریجی و زمانبر است که راه حل سریع و میانبری نیز برای آن وجود ندارد.
بنابراین دغدغه اینجانب تعقیب پروژه اصلاحات ساختاری و تلاش برای غلبه بر موانع پیش روی آن است. طبیعی است این راهبرد با شرکت در انتخابات های غیر موثر از زاویه استراتژیک منافات دارد.
اما از آنجاییکه در حال حاضر در خارج از کشور هستم و همچنین نیروهای مدافع اصلاحات ساختاری در موقعیتی نیستند که توان عمل موثر سیاسی در شرایط فعلی را داشته باشند، لذا دعوت به تحریم هم نمی کنم و فقط به عنوان یک شهروند در انتخابات پیش رو رای نخواهم داد.
البته برای آن دسته از نیروهایی که برای کاستن از فشار دولت پادگانی، برخورداری از فضای تنفس بیشتر و رهایی از مشکلات طاقت فرسای موجود شرکت در انتخابات و شکست محمود احمدی نژاد را توصیه می کنند، احترام می گذارم.
انتخابات در جامعه ما با همه نقائصی که دارد باز موقعیتی برای جنب و جوشش نیروهای سیاسی و اجتماعی است و همچنین فرصت هایی را برای شناخت واقعیت های جامعه، قابلیت ها و نقاط آسیب آن روشن می سازد.
انتخابات در جامعه ما با همه نقائصی که دارد باز موقعیتی برای جنب و جوشش نیروهای سیاسی و اجتماعی است و همچنین فرصت هایی را برای شناخت واقعیت های جامعه، قابلیت ها و نقاط آسیب آن روشن می سازد.
از این رو استفاده از فضاهای پیش و پسا انتخاباتی را مفید می دانم تا بسان فرصتی برای دمیدن نشاط و خود باوری به کالبد خسته جامعه، تعمیق مطالبات ملت و گروه های مختلف مردم، مشروعیت ستانی از حکومت اقتدارگرا، تحرک بخشی به کارزار برای دموکراسی خواهی و حقوق بشر، آشکار سازی عواقب سوء تداوم حیات حاکمیت بر پیکره منافع ملی،گسترش بخشیدن به تقاضا برای انتخابات آزاد و موثر و افزایش نزدیکی و همسویی بین نیروهای تحول خواه استفاده کرد.
بدیهی است این استفاده لزوما به شرکت در روند انتخاباتی و فرایند رای دادن محدود نمی شود. می توان بدون آنکه در گیر فعالیت های تبلیغاتی انتخاباتی و حمایت از کاندیدهای اصلاح طلب موجود شد، از امکانات پیش آمده برای پیشبرد پروژه اصلاحات ساختاری و غلبه بر موانع آن بهره جست و در این میان در دام برنامه پیچیده حاکمیت برای انتخابات پیش رو گرفتار نشد.
نیاز امروز ما برخوردی ریشه ای با مسائل و شناخت عوامل اصلی نابسامانی ها است. اگر چه دولت احمدی نژاد عملکرد فاجعه باری داشته است اما مساوی قرار دادن تمامی معضلات موجود با دولت وی و نادیده گرفتن نقش ساختاری نظام سیاسی و عملکرد تاریخی جمهوری اسلامی خطایی استراتژیک است.
عمل در سیکل بسته بد و بدتر ضمن آنکه معلوم نیست پایانش کجاست، فرجام خوش عاقبتی نیز به همراه ندارد، چون مزیت بد فقط تا جایی است که بدتر باشد و وقتی بد تر از صحنه خارج شد ایرادات و کاستی های بد خود را نمایانده و تحمل ناپذیر جلوه می کند.
همچنین تضمینی وجود ندارد که گزینش بد برای فرار از بدتر لزوما طی روندی منتهی به وضعیت خوب شود و چه بسا در میانه راه خود به مانع سرسختی نیز تبدیل گردد.
در این شرایط است که بار دیگر امید های ملت رنگ می بازد و جامعه دچار رکود و افسردگی عمیق تری می شود. مانند امروز که هنوز اسیر تبعات شکست جنبش اصلاحات هستیم و بحران اعتماد و سرخوردگی نیروهای اجتماعی از نخبگان سیاسی اجازه نمی دهد تا بتوان بسیج اجتماعی موثری برای شکست ساختار سلطه و عقب راندن ماشین سرکوب خلق کرد.
تا این جای کار اتفاقات حاشیه ای و جانبی دهمین انتخابات ریاست جمهوری از متن آن جالب تر بوده و نوید فردایی بهتر را برای آینده کشور می دهد. مسابقه ای که کاندیداهای موجود برای جلب نظر را ی دهندگان و بخصوص نیروهای جامعه مدنی انجام می دهند، ارتقاء سطح برنامه ها، افزایش کار های تشکیلاتی و جمعی، رادیکال تر شدن مطالب انتقادی کاندیداها در صدا و سیما نسبت به عملکرد دولت احمدی نژاد، گسترش استفاده از روش های مدرن و تکنولوژی های اطلاعاتی برای سازماندهی و ارتباط گیری، توسعه شبکه سازی های اجتماعی، افزایش اختلافات در هسته اصلی قدرت، برنامه ریزی بری مقابله با تقلب در انتخابات در قالب طرح صیانت از آراء و … مسائلی هستند

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.