عملیات انتحاری احمدی نژاد

مناظره تلوزیونی احمدی نژاد و میر حسین موسوی بی تردید یکی از بزرگترین وقایع سیاسی سالیان اخیر است که پسامد های آن آثاری بسی فراتر از رقابت انتخاباتی دارد . این مناظره که منازعه ای بی سابقه در بین رجال سیاسی درجه اول جمهوری اسلامی رابه تصویر کشید ، زمانی ارزش بیشتری می یابد که از صدا و سیمای حکومت پخش شد که همواره با اعمال سانسور سفت و سخت تصویری آرایش شده و مغایر با واقعیت های سیاسی جامعه را تحویل مخاطب می دهد. اولین تاثیر این رویداد باز شدن نسبی فضای صداو سیما ، کاهش خطوط قرمز آن و نزدیک شدن مطالب مطروحه در آن به حرف های مورد علاقه مردم است.به عبارت دیگر دیوار قطور تصویر سازی های نمایشی و دروغین در برنامه های صدا و سیما ترک برداشت.
دراین مناظره دیگر از مصلحت سنجی های رایج در صدا و سیما و به حاشیه رفتن ها خبری نبود . این دستاورد می تواند ارزشی ماندگار در شکل گیری فضای آزاد اطلاع رسانی در کشور داشته باشد.
پرداختن به مباحث جدی مطرح درجامعه فضای مناظره را به شدت داغ کرد. محمود احمدی نژاد این بار نیز غافلگیر کننده ظاهر شد و با تهاجمی سنگین به دولت های گذشته پا را از مرزهای متعارف انتقاد از مسئولین جلو تر گذاشت و در کسوت یک اپوزیسیون ظاهر شد. عمده مواردی که او بر علیه دولتمردان پیشین و بخصوص هاشمی رفسنجانی مطرح کرد، جزء اتهامات رایج مخالفین به نظام سیاسی است. وی کوشید تا با عمده کردن تضاد با هاشمی، انتخابات دهم را نیز عرصه رویارویی دیگری بین خود و سردار سازندگی جلوه دهد و بار دیگر به امامزاده فوران بیزاری عمومی از هاشمی رفسنجانی دخیل بندد.
او با استفاده از شگرد های خاص خود در دروغگویی های بی شرمانه ، توهمات بیمار گونه و ماجرا جویی های خیال پردازانه سعی کرد تا چهره ای بدون نقص از کارنامه دولتش ارائه دهد و با دادن آمار های غلط و مخدوش آدرس غلط به جامعه دهد. اگر چه چهره نا آرام و رفتار های پر استرس او نشان می داد که روز های سختی را می گذراند و موج فزاینده انتقادات سه کاندیدای دیگر ، شکیبایی و خونسردی را از او گرفته است.
از زاویه اخلاقی برخورد بی ادبانه وی و توهین های غیر مستقیمش به مهندس موسوی به نوعی چالش بین نجابت و وقاحت را منعکس کرد. اما برخورد متین مهندس موسوی که نشان از پختگی سیاسی و د رعین حال صفای درونی او داشت ، کفه اوضاع را به نفع او سنگین کرد. در فرهنگ جامعه ایرانی احترام کوچکتر به بزرگتر یک اصل است . نادیده گرفتن این موضوع و بر عکس در پیش گرفتن موضعی هتاکانه که در حضور فرد پرونده آموزشی همسرش را افشا کردن ، منجر به باخت فضای روانی مناظره می شود و مخاطبان ذهنیتی منفی نسبت به این برخورد های قلدرانه و غوغاسالارانه پیدا می کنند.
احمدی نژاد با اشاره به پرونده مفاسد اقتصادی کسانی چون فرزندان هاشمی، کرباسچی و ناطق نوری استراتژی فرار به جلو را برای پوشاندن عملکرد فاجعه بار اقتصادی و بی انظباطی های متعدد مالی در کارنامه دولتش انتخاب کرد و همچنین کوشید تا با ریختن آتش تهیه زمینه تخریب شخصیت موسوی جدی ترین رقیب خود را در جامعه فراهم کند که به زعم او مافیای قدرت و ثروت در پشت او سنگر گرفته است.
اگرچه برخی از ادعاهای وی درست هستند اما برخی از حامیان وی نیز دچار این مشکلات هستند.
اما بین این ادعا ها و اتهاماتی که عباس پالیزدار چند ماه پیش نثا رجمعی از بلند پایگان جمهوری اسلامی کرد، شباهت های زیادی وجود دارد و به نظر می رسد اگر زمان مناظره ادامه می یافت احتمالا احمدی نژاد اسامی تمامی افرادی که توسط او افشا شده بودند را وسط می کشید. ا زهمان ابتدا معلوم بود که پالیزدار حرف های حلقه های درونی حامیان احمدی نژاد را بر ملا کرده است منتها قربانی شتابزدگی و عمل زود هنگامش شد . واکنش تند و اجماع هسته اصلی قدرت بر برخورد با وی باعث گشت که دولت مهرورزی خیلی زود پشت او را خالی کند و او را تنها گذارد که تا کنون در وضعیت نا معلومی در زندان بسر می برد . اما اینک رئیس دولت بخشی از همان اتهامات را تکرار می کند بدون آنکه پاسخ دهد چرا در آن موقع از وی پشتیبانی نکرد؟ حال که عرصه بر او تنگ شده و کابوس شکست آرامش را از وی گرفته است ، سراسیمه به افشاگری پیرامون تخلفات رقبای سیاسی می پردازد! تا شاید آب رفته به جوی بازگردد.
اما برنده اصلی این مناظره تاریخی بر خلاف خواست طرفین آن نیروهای مدافع تغییر ساختار بودند. مروری دقیق بر مواضع طرفین نشان می دهد که صرفنظر از شخص خود مهندس موسی و حلقه اصلی وی که مبرا از هر گونه آلودگی اقتصادی هستند، دامان دو جناح اصلی کشور از مفاسد اقتصادی ،سوء استفاده ا زموقعیت های دولتی ، قانون شکنی و بی اعتنایی به حقوق ملت پاکیزه نیست و بر خلاف فضای تبلیغاتی ساخته شده صف آرایی فعلی جدال بین حق و باطل نیست. پدیده هایی چون کردان ، نقض حقوق ملت ، سرکوب آزادی ها ، مواضع مغایر با منافع ملی در سیاست خارجی در کارنامه برخی از فعالان هر دو جناح سیاسی کشور وجود دارد و بنابراین اصلاح واقعی امور از مسیر اصلاحات ساختاری می گذرد. دل بستن صرف به دعواهای جناحی کنونی برای حل مشکلات فوق الذکر در حکم گره بر باد زدن است .
این ماجرا یک بار دیگر به نیروهای تحول خواه گوشزد کرد که در مسیر گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و تحقق ایرانی آباد ، آزاد و سرافراز نباید به نیروهایی تکیه کرد که دارای آلودگی اقتصادی و عملکرد غیر قابل دفاع در دوران تصدی مسئولیت هستند. این نیروها به اصالت حرکت آسیب می زنند و مانع اعتماد عمومی می گردند. حرکت اصولی زمانی به ساحل مقصود می رسد که بر پایه های درستی بنا شده باشد نه آنکه با میدان داری کسانی حاصل شود که خود مصداق ایراداتی هستند که بدان اعتراض می کنند. نباید مخالفت و اعتراض به شخص یا یک مصداق خاص تقلیل یابد. احمدی نژاد یک شخص نیست بلکه یک نگرش است و باید با همه کسانی که این نگرش را دارند چه کم چه زیاد مرزبندی کرد. چگونه می توان ادعای دلسوزی برای فقرا را از کسانی باور کرد که خود سابقه سوء استفاده از اموال عمومی و گسترش فقر را دارند! یا فریفته ادعای آزادی خواهی و مردم مداری افرادی شد که در خصوص مشارکت خود در رفتار سرکوب گرانه و تمکین در برابر اراده خودکامه رهبری سکوت می کنند!
نه باید اجازه داد تا میدان افشاگری پیرامون ثروت های باد آورده و برخورد با غارتگران اموال عمومی در دست عوامفریبانی چون احمدی نژاد بیفتد تا جمعی از افراد ساده دل و زود باور را فریب دهد. همچنین در بیان ایرادات باید ریشه ا ی و اصولی برخورد کرد و با قضاوتی منصفانه از یکسو نگری پرهیز کرد .
این سخن بدین معنا نیست که دست رد بر سینه همه کسانی زد که در مقاطعی مسئولیتی داشته اند بلکه تاکید بر روشن شدن نوع همکاری و صداقت و شفافیت است تا با نقد درست عملکرد گذشته ، اطمینان حاصل گردد که مسیر حرکت آینده منحرف نخواهد شد .
اما بازنده اصلی این مناظره نظام سیاسی بود. روند مباحث بار دیگر بر این واقعیت مهر تایید زد که خود محوری ها ، تصمیمات غیر کارشناسی ، منفعت طلبی های جناحی ،خودکامگی ، تنش آفرینی های خارجی و فقدان درایت، در طول سه دهه گذشته ضربات سنگینی را بر پیکره منافع ملی و میهنی وارد کرده است. علاج این درد نیز نیاز به جراحی اساسی و تغییرات بنیادین دارد.
حرکت انتحاری احمدی نژاد ، بازی پیچیده رهبری جمهوری اسلامی در چند سال اخیر را نیز با مشکل جدی مواجه ساخت. برنامه وی چنین بود که جریان مطیعی چون احمدی نژاد با پشتیبانی حاکمیت نظامی – امنیتی زمام امور را بر عهده داشته باشد و دیگر جریانات سنتی ، میانه رو و اصلاح طلب نیر در حاشیه به صورت یک اقلیت ضعیف فعالیت کنند. اما اتهامات سنگین احمدی نژاد در رسانه ملی دور جدید و سنگینی از رقابت های جناحی و جنگ قدرت را در پی دارد که حفظ توازن کنونی را بسیار دشوار می سازد. پیرامون برخی از حامیان کنونی احمدی نژاد چون جمعیت موتلفه اسلامی و برخی از اعضاء جامعه مدرسین نیز شائبه اتهامات مشابه وجود دارد. سرسختی احمدی نژاد بر این موضع باعث ریزش و هراس آنها خواهد شد. تا کنون مدافعان دولت مهرورزی از چماق افشای تخلفات مالی برای از صحنه به در کردن مخالفان و یا همراه کردن منتقدین هم طیفی استفاده کرده اند. طبیعی است متهم کردن دولت های ۲۴ سال گذشته به عدول از اصول انقلاب و خواست ملت مورد حمایت اکثریت نیروهای نظام قرار نخواهد گرفت خصوصا آنانی که در این مقاطع دستی در امور داشته اند. ۸ سال نخست وزیری مهندس موسوی با حمایت پر رنگ آیت الله خمینی همراه بودو آیت الله خامنه ای نیز لفظ دولت کریمه را برای کابینه هاشمی رفسنجانی بکار برد و علی رغم همه دلخوری هایش از دولت اصلاحات باز خاتمی را فردی نجیب و خدمتگزار معرفی کرد. بنابراین طبیعی است افرادی که مود هجمه قرار گرفته اند از رهبری خواهند خواست تا مداخله کرده و از آنها اعاده حیثیت کند.
ادعای احمدی نژاد ضمن آنکه با پیروی او از خط امام تعارض دارد بیشتر بیانگر موضع نیروهای راست افراطی است که معتقدند چهره اصیل جمهوری اسلامی در دوران رهبری آقای خامنه ای و به طور مشخص در دولت دهم شکل گرفته است و دولت های قبلی حکم میهمانان موقتی را داشتند که می بایست مرحله به مرحله از قطار انقلاب پیاده می شدند.
از این رو به نظر می رسد که تداوم این وضعیت دیگر مقدور نباشد. حال بر این اساس احمدی نژاد چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟ مروری بر رفتار گذشته آقای خامنه ا ی نشان می دهد که وی هر گاه در تنگنا قرار گرفته است هیچ ابایی از قربانی کردن مجریان اوامرش نداشته است و به راحتی پای خود را از بحران ها بیرون کشیده است.
بخصوص که روند فضای انتخابات کنونی و برآیند منازعات در بین بلوک قدرت و ریش سفیدان جمهوری اسلامی نیز به نفع احمدی نژاد نیست. البته حذف احمدی نژاد به دلیل حضور سازمان یافته حامیان دولت مهرورزی در نیروهای بسیجی و طیف افراطی مدافع حکومت و گسترش تشکیلاتی آنها در سالیان اخیر نیز هزینه خاص خودش را دارد. گذشت زمان نشان می دهد که منازعات جناحی کنونی چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد. شاید شکست در انتخابات مناسب ترین راه برای خلاصی از شر دردسر احمدی نژاد باشد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.