یه یاد تو در پای کوه می گریم

آیت الله منتظری به دیار باقی شتاقت و پس از عمری مجاهدت بی پایان با نفس و ظلم ، تحمل سختی ها و شدائد و ترویج نظری و عملی باور های تشیع راستین به آرامش ابدی دست یافت. او آبرو و فخر تشیع و مراجع در زمانه کنونی بود . او مصداق بارز این آیه قران بود که عاش سعیدا و مات سعیدا . براستی زندگی وی سرشار از برکات گسترده ای بود که نام بلند او را برای همیشه بر صفحه تاریخ جاویدان می سازد. روح و جان او در مکتب تشیع علوی و بخصوص سیره عملی ونظری مولا امیرالمومنین پرورش یافته بود و همه عمرش با نهح البلاغه محشور بود. طنین کلمات روح نواز حضرت امیر از لابلای تفاسیر نهج البلاغه آن مرحوم ، دل های مشتاق را سیراب می کرد. او مشی علوی را در زندگی اش پیاده کرد. در منظر او نیز قدرت و جاه و منال دنیا از آب بینی بز پست تر بود. اینچنین بود که پست قائم مقامی رهبری را به کناری نهاد و برای حقیقت گویی ،دفاع از حقوق مخالفان بویژه زندانیان سیاسی و روشنگری پیرامون انحراف از انقلاب به تکالیف و وظیفه اش عمل کرد. او نیز چون مولا امیرالمومنین که حاضر نشد بقاء حکومت جور و تزویر معاویه را به شکل مصلحتی قبول کند تا پس از آنکه پایه های حکومتش تثبیت شد ، او را برکنار کند ، ایشان نیز حاضر نشد بر ظلم ها و کژروی ها سکوت کند تا پس از رسیدن به مقام رهبری توصیه ها و نظراتش را عملی سازد. ویژگی هایی چون دانش فقهی بالا ، شجاعت ،صراحت، بصیرت ، انتقاد پذیری ،اخلاق محوری، آزادی خواهی ، ظلم ستیزی ، مردم مداری ،ساده زیستی ، صداقت ، فروتنی، مدارا و ذوق علمی به وی جایگاه برجسته ای در جامعه بخشیده بود.روحیه آزادی خواهانه و مظلوم نوازانه اش باعث شده بود تا بیتش مامن همه کسانی باشد که مورد اذیت و آزار حکومت واقع شده بودند.او قهرمان دفاع از حقوق مخالف بود و بخاطر دفاع از حقوق ملت و آزادی های اساسی عمری را در زندان و حصر خانگی گذراند و عطای قدرت را به لقایش بخشید. زندگی با برکت او مملو ا زتلاش برای ارائه چهره انسانی ، عقلانی و لطیف از دین و مبارزه بی پایان با قرائت های خرافی و آمرانه از دین بود. از منظر این مرجع برجسته جهان تشیع ، اسلام دینی است که بر قلوب انسان ها حکومت می کند و استفاده از زور و اجبار برای هدایت مردم مطرود است . حکومت بدون مقبولیت مردم شرعی نیست. او مجرای حاکمیت حق را پذیرش مردم می دانست. در کنار روشنگری و تلاش علمی و نظری برای ارائه نظامی مردم سالار در اندیشه سیاسی شیعه و تدوین احکام نوین فقه سیاسی ، توجه ویژه ای در استخراج احکام جدید متناسب با نیاز های زندگی در دوران مدرن داشت . پاره ای از نوآوری های فقهی او از جمله در باب موسیقی بسیار جالب توجه بود که با شجاعت وغنای علمی خاص خودش آنها را عرضه کرده بود. او فقیهی بود که در متن جامعه حضوری فعال داشت و اجتهاد در دین را با روشنگری و آگاهی بخشی در جامعه ادغام کرده بود تا دنیا و آخرت مردم آباد شود. او تداوم آن دسته از فقهای شیعه بود که معنویت ، انجام تکلیف الهی، رضایت مردم و پیشرفت و ترقی جامعه را مبنای کار قرار داده بود و به قدرت ،جاه و جلال و زخارف دنیوی بی اعتنا بودند. به عبارت دیگر جایگاه اصلی مرجعیت را در جامعه مدنی و مردم مداری می دانستند . برای آنها رسیدن به قرب الهی بدون رضایت مردم ممکن نبود. در این دیدگاه روحانیت باید پناهگاه مردم از جور و تعدی ساخت قدرت و مدافع حقوق و منافع آنان باشد و از این منظر به کارکرد تحدید گرا و ارشاد گرایانه در برابر حوزه نفوذ قدرت قائل بودند و دعوی تصدی انحصاری قدرت و اداره امور سیاسی کشور را نداشتند. آیت الله منتظری ترجمان کارکرد و نقش مثبتی بود که روحانیت و علمای دینی می توانند خارج از چهارچوب قدرت و دولت در جامعه داشته باشند.
از منظر دیگر این عبد صالح پروردگار اهل استدلال و منطق بود و به شکل عقلاتی از اصول اسلام و تشیع دفاع می کرد. زبان او عاری از تکفیر و تهدید بود. اهل گقتگوی انتقادی با نواندیشان دینی و روشنفکران عرفی گرا بود و هیچگاه از جایگاه دینی خود به عنوان امتیازی برای رویارویی با آنها استفاده نمی کرد.
آیت الله العظمی منتظری اسطوره پیوند اخلاق و سیاست وسیاست ورزی با پرنسیب بود او هیچگاه و تحت هیچ شرایطی حاضر نشد حقیقت را در پای مصلحت ها ومنافع زود گذر مادی قربانی کند. او ارزش های انسانی را مقدم بر هر امری می دانست و برخورداری از حقوق شهروندی را حق همه آدمیان فارغ از تمایزات سیاسی ، فرهنگی و اعتقادی می دانست. اهل تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی نبود.چرا که دانش آموخته مکتب امام همامی بود که در نامه اش به مالک اشتر آدمیان را چنین تقسیم کرد: یا در آفرینش با تو برابرند و یا در دین با تو برادر و در هر دو صورت رعایت حقوق آنها را بر حاکم اسلامی واجب می دانست.
تفاوت اصلی فقیه عالی قدر با آیت الله خمینی در برتری ارزش ها و اصول انقلاب بر مصلحت های مقطعی نظام سیاسی بود. آیت الله منتظری حقوق بشر ، وفای به عهد با مردم، رضایت عامه و آموزه های اصلی تشیع را حوزه های محدود کننده حکومت دینی می دانستند اما آیت الله خمینی مصلحت نظام و حفظ آن را بر همه چیز مقدم می دانست و قائل به مطلقه بودن اختیارات حاکم اسلامی بود که همین نگرش راه را بر تثبیت استبداد مذهبی هموار کرد و فجایعی چون اعدام گسترده هزاران نفر از مخالفان سیاسی در سال ۱۳۶۷ را به بار آورد. گذشت زمان ثابت کرد که حق با آیت الله منتظری بود که شجاعانه در برابر این نگرش انحرافی ایستاد و اصل “حفظ نظام از اوجب واجبات است” را به عنوان سنگ بنای تمام ایرادات، تخلف ها و انحرافات رد کرد. از دیدگاه معظم له چگونگی رفتار و عملکرد نظام و تطبیق آن با آرمان های انقلاب بر نفس تداوم نظام به هر قیمتی ارجحیت داشت. البته هزینه اش را هم مردانه پرداخت تا امروز عزیز دل مردم و همه کسانی باشد که دل در گرو بسط ارزش های انسانی و فضیلت های اخلاقی دارند. آنانی که دین را برای رستگاری مردم می خواهند نه آنکه حقوق مردم و منافع ملی را در خدمت تفسیر خود از دین قربانی کنند و انسان ها را زندانی برداشت خود از دین سازند.
حضور پر رنگ آیت الله منتظری در تمامی صحنه های جنبش اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی در دو دهه گذشته و حمایت بی دریغ و شجاعانه او از مطالبات ملت و ایستادگی در برابر استبداد دینی و بخصوص در اعتراضات اخیر مردم، وی را در جایگاه رفیع پدر معنوی و روحانی جنبش اصلاح طلبی قرار داده بود. حضور پر فیض ایشان تبلیغات دروغین حاکمیت را خنثی می کرد که خواسته های جنبش های اجتماعی و مردم در برخورداری از حقوق انسانی شان را به ضدیت با اسلام و دین ستیزی تعبیر می کرد.
افسوس زمانی چشم بر دنیا فرو بست که بیبش از هر مقطع دیگری به او نیاز بود. انگار تاریخ دوباره تکرار شد .زمانی که نیروهای سیاسی دموکرات ناباورانه عروج مرحوم آیت الله طالقانی را به نظاره نشستند و خلاء وجود توازن بخش آن آموزگار آزادی و مدارا را با تمامی وجود شان در روز های سخت هجوم شیفتگان قدرت انحصاری درک کردند.
آری روح بلند او از میان ما پر کشید ولی راه او ، زبان بی پروای او د رحق گویی و آرمان های بلندش باقی است و الهام بخش همه آنانی است که دین و معنویت را برای رهایی انسان ها از تمامی زندان های درون و بیرون می خواهند. مشی و خصلت آن بزرگوار در مقاومت در برابر استبداد ، دفاع از مظلوم ، پاسداشت اخلاق ؛ آزاد اندیشی ،علم اندوزی و کشف حقیقت منبعی ارزشمند برای بر گرفتن توشه است.
برگزاری شکوهمند مراسم خاکسپاری او حداقل وظیفه همه کسانی است که دل در گرو حقیقت دارند. حضور گسترده مردم ضمن آنکه نشانگر قدرشناسی و سپاس عمومی از مردی است که شخصیت دینی و اجتماعی و رفاه شخصی خود را وقف میهن و ملت کرد ، در عین حال فرصتی است برای نمایش برتری حق بر باطل و دفاع از قرائت انسانی و رحمانی ا زدین در برابر تفسیر واپس گرایانه و خشونت آمیز. موعدی است تا به صاحبان قدرت نشان داد که عزت و شرف واقعی در نیک نامی در بین مردم است و صرف متاع دنیا و پست های حکومتی برای کسی اعتبار نمی آورد و در برخی موارد چون حاکمان فعلی روسیاهی به بار می آورد.
حضور گسترده تاکید دیگری است که مرجع واقعی و روحانیت اصیل امثال منتظری ها هستند نه آنانکه به ضرب زور ، اسلحه ، قوه قهریه و فریب لباس ولایت به تن کرده اند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.