روز های طوفانی در دانشگاه ها

هجوم طوفانی دستگاه سرکوب ، دور جدیدی از فشار ها و محدودیت های بی سابقه را در فضای دانشگاه ها پدید اورده است.اینک چکمه استبداد بیش از هر زمان دیگری گلوی دانشجویان، این حاملان اندیشه و آگاهی را فشار می دهد. روزی نیست که خبر بازداشت دانشجویی پحش نشود، یا سخن از احضار فعالان دانشجویی به کمیته های انضباطی نباشد و یا خانواده ای پس از ناامیدی از جستجو های ناکام و شنیدن جواب های منفی ، از نامعلومی وضعیت فرزندان شان شکوه سر ندهد. کرکره معدود تشکل های مستقل بازمانده نیز توسط عوامل کودتا در حال پایین کشیده شدن است.
اینها و دهها اذیت و آزار دیگر تاوان حق طلبی قشری است که گناهش آزادی خواهی ، ترویج اندیشه انتقادی و برنتافتن احکام خودکامگان و اصحاب جور و جهل است. بی تردید جنبش دانشجویی ریشه دار ترین جنبش اجتماعی ایران است که به شکل مستمر در عرصه دفاع از رعایت حقوق مردم، توسعه کشور ، تحول خواهی و مبارزه با اقتدار گرایی فعال بوده است. تمامی فراز ها و برهه های هفت دهه گذشته تصدیق می کنند که دانشجویان از پاکباز ترین نیروهای اجتماعی بوده اند که فرا تر از مطالبات و خواسته های صنفی خود، در هر دوره پژواک درد ها و خواسته های مردم در جغرافیای زمانی و محدوده گفتمانی آن دوره بوده اند .
آنان در مسیر آبادانی و سرافرازی میهن و ملت پروایی از پرداخت هزینه نداشته اند. اکنون نیز به دلیل آنکه در صف اول مبارزه با استبداد دینی قرار دارند و در متن جنبش سبز حضور موثری دارند ، آماج تهاجم سنگین دولت کودتا قرار گرفته اند.
در حال حاضر وضعیت پلیسی که در دانشگاه ها موجود است به شهادت حجم وسیع بازداشت ها ، احکام حبس سنگین صادر شده ، محدودیت های گسترده واخراج های موقت و دائم از تحصیل پس از انقلاب فرهنگی بی سابقه است. به عبارت دیگر پس از تجدید حیات جنبش دانشجویی از دهه هفتاد به این سو ، هیچگاه فعالان و نهاد های دانشجویی تا این میزان تحت فشار نبوده اند. کافی است تا نگاهی به آمار ها بیفکنیم.
پس از اوج گیری اعتراضات مردمی در روز عاشورا ، بازداشت های دانشجویی شتاب گسترده تری یافت. در حال حاضر بیش از صد و ده دانشجو در زندان با شرایط سختی دست و پنجه نرم می کنند. دانشجویان زندانی از دانشگاه های مختلف هستند که گستره جغرافیایی متنوعی را تشکیل می دهند. بازداشتی ها عمدتا از دانشگاه های تهران ، علم و صنعت ، پلی تکنیک ، شریف ، شهید بهشتی ، چمران اهواز، فردوسی مشهد، خواجه نصیر، علامه طباطبایی، تربیت معلم تهران، دامغان ،آزاد تهران، آزاد کرج ، آزاد مشهد، زنجان، شیراز،آزاد قزوین، بین المللی قزوین، رازی کرمانشاه ، کردستان، همدان و … هستند.
در دو ماه گذشته قریب به هزار دانشجو به کمیته های انطباطی احضار شده اند و برای بیش از دویست نفر انها احکام یک یا دو ترم تعلیق از تحصیل ،ممنوع الورودی به محوطه دانشگاه ، توبیخ کتبی و محرومیت از خوابگاه و امکانات رفاهی صادر شده است. . آقایان فرشاد عزیزی از دانشگاه آزاد مشهد و فرشید اذر نیوش از دانشگاه بین المللی قزوین از دانشگاه اخراج شده اند. در این میان دانشجویان دانشگاه آزاد سهم برجسته ای دارند که پدیده ای جدید است و آشکارا نشان می دهد که سطح فعالیت سیاسی در دانشگاه های آزاد افزایش ملموسی داشته است.
صدور احکام سنگین و شدید قضایی دیگر حوزه تشدید سختگیری ها بر جنبش دانشجویی است.
فقط در یک ماه گذشته دادگاه های انقلاب در مجموع ۶۱ سال حبس برای ۱۱ فعال دانشجویی صادر کرده است:
۱- مجید دری از دانشگاه علامه ۱۱ سال حبس
۲- مجید توکلی از پلی تکنیک ۵/۸ سال حبس
۳- سید ضیاء الدین نبوی از دانشگاه مازندران ۱۵ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق
۴- سلمان سیما دانشجوی دانشگاه آزاد ۶ سال حبس تعزیری
۵- یاشار حکاک پور فعال دانشجویی سابق زنجان ۶ ماه حبس و پنجاه ضربه شلاق
۶- سروش ثابت از دانشگاه شریف دو سال
۷- علی پرویز از دانشگاه خواجه نصیر سه سال حبس
۸-ناصح فربدی از دانشگاه تربیت معلم شش سال حبس و هفتاد ضربه شلاق
۹- -محمد تابع محمدی از دانشگاه شیراز ۴ سال حبس
۱۰-حامئ کاووسی از دانشگاه شیراز سه سال حبس
۱۱- یاشار قاجار از دانشگاه پلی تکنیک دو سال و ۸۴ ضربه شلاق تعلیقی و صد هزار تومان جریمه
پیش از این نیز برای عبدالله مومنی ۶٫۵ سال حکم زندان صادر شد و حکم حبس ۱۸ ماهه پیمان عارف نیز اجرا گشت. همچنین دانشجویان طیف آزادی خواه و عدالت طلب نیز متحمل احکام بی سابقه حبس شدند. شش تن ا زچهره های برجسته این جریان د رمجموع ۲۷ سال حبس گرفتند.
۱- فرهاد حاج میرزایی، فعال حقوق کودک ۱۰ سال و ۴ ماه حبس تعزیری
۲- مهدی گرایلو، ۵ سال حبس تعزیری
۳- کیوان امیری الیاسی، ۵ سال حبس تعزیری
۴- علی کانطوری، ۳۲ ماه حبس تعزیری
۵- مهدی بخارایی، ۳۲ ماه حبس تعزیری
۶- مهدی الله یاری، ۲ سال حبس تعزیری
علاوه بر این موارد شبنم مددزاده ،شیوا آهار نظری، هود یازرلو و یاسر گلی نیز مدت ها است که در زندان با شرایط دشواری مواجه هستند.
دستگیری اکثریت اعضاء شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت به عنوان بزرگ ترین و فراگیر ترین سازمان دانشجویی مستقل کشور ،دیگر حوزه سرکوب را تشکیل می دهد. مهدی عرب شاهی ، بهاره هدایت، میلاد اسدی و مرتضی سیمیاری تحت شدید ترین فشار ها از سوی وزارت اطلاعات هستند تا انحلال دفتر تحکیم وحدت را اعلام کنند.
این اسناد چهره فریبکارانه دولت و حامیان آن را افشا می کند که بی هیچ شرمی از دروغ گویی ، مدعی وجود بالاترین آزادی در دانشگاه های ایران هستند. حال به جرات می توان گفت در حال حاضر ایران یکی از بد ترین کشور ها به لحاظ رعایت آزادی های آکادمیک است.
این اختناق و یورش کم سابقه ناشی از هراس حاکمیت در مقطع کنونی از دانشگاه ها است. تحرک و شکوفایی فعالیت های اعتراضی دانشجویی در سال تحصیلی جدید ، فضای ارعاب و رکود در دانشگاه ها را شکست . در نتیجه حاکمیت پادگانی با برخورد های امنیتی می کوشد تا جلوی گسترش کنش های انتقادی را بگیرد. از سوی دیگر با اوج گیری جنبش سبز و به صحنه آمدن مردم در اصل رسالت اجتماعی جنبش دانشجویی به ثمر رسید چرا که دیگر نیاز به ایفای نقش پیشرو بودن را برطرف ساخت. دیروز این دانشجویان بودند که در غیاب حضور گسترده مردم ، زبان گویای مطالبات ملت بودند . اما خوشبختانه امروز خود مردم به خیابان ها آمدند و خواسته های شان را فریاد می زنند.
اما جایگاه خاص جنبش دانشجویی در متن جنبش سبز و مزیت های ویژه فضا های دانشگاهی برای بستر سازی کنش های اعتراضی این جنبش فراگیر تغییر خواهی بر وحشت حاکمیت افزوده است و از این رو می کوشد تا با افزایش فشار ها بر جنبش دانشجویی و پلیسی تر کردن دانشگاه ها ، مانع شکل گیری توسعه پیوند جنبش سبز و جریان دانشجویی شود.
لذا صدور احکام سنگین حبس ، پایین آمدن آستانه تحمل نظام دردانشگاه ها، پاکساری اساتید و افزایش محرومیت های دائم و موقت ترفند های نیروهای امنیتی با پوشش وزارت علوم دولت کودتا برای ارعاب و افزایش چشمگیر هزینه فعالیت سیاسی دگرخواهانه در دانشگاه ها است. در این سیاست کوشش می می شود تا با امنیتی کردن فضا دانشجویان گرفتار مسائل و مشکلات خود شان شوند و از نقش آفرینی در جنبش سبز باز بمانند.
همچنین این برخورد ها فرصت دیگری برای نظام سیاسی است تا آرزوی دیرینه خود مبنی بر تسخیر دانشگاه و تعطیلی نقادی در دانشگاه ها دست یابد. البته چنین آرزویی محال است و سرنوشت دور جدید سرکوب ها و برخود ها نیز مشابه تجارب شکست خورده قبلی خواهد شد و بر عکس عزم و اراده مقاومت و مبارزه در بین دانشجویان را افزایش خواهد داد.
در یادداشت دیگری به تبعات و پیامد های این برخورد های ظالمانه ، ناقض حقوق بشر و مغایر با آزادی های آکادمیک در دانشگاه ها خواهم پرداخت که منجر به تحولاتی در رابطه جنبش دانشجویی با نظام سیاسی و تغییر الگوی فعالیت سیاسی در دانشگاه ها خواهد شد.
این مطلب در تاریخ ۸/۱۱/۱۳۸۸ در سایت جرس منتشر شد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.