بحران در دیپلماسی تهاجمی دولت دهم

موضع گیری شدید مسئولان فتح بر علیه محمود احمدی نژاد را می توان سرآغاز یک دوره جدید در موقعیت بین المللی حاکمیت نامید. تا کنون نمایندگان و رهبران کشور های خارجی به استثنای اسرائیل اگر چه رویکرد انتقادی نسبت به رفتار جمهوری اسلامی داشتند و هر از چند گاهی به بیان مواضع انتقادی خویش در قالب بیانیه ، مصاحبه و قطعنامه می پرداختند. اما برخورد دولت خودگردان از جنس دیگری است که رئیس جمهور را فاقد مشروعیت می داند و مانند خود احمدی نژاد خارج از موازین دیپلماتیک به مصاف با وی و حکومت ایران می پردازد. همیشه مواجهه اعضاء جامعه جهانی هر چقدر هم تند بود اما قوای سه گانه نظام و مسئولین آن را مشروع می دانستند و به رسمیت می شناختند. حال فتح راهی را گشوده است که ممکن از سوی دیگر دولت های خارجی نیز مورد حمایت قرار گیرد. قبل از این مورد سخنگوی دولت روسیه حمله شدید اللحنی به احمدی نژاد داشت و وی را به عوامفریبی متهم کرد . اکنون نیز فیدل کاسترو به صراحت موضعگیری رئیس دولت دهم در انکار هولوکاست و اذیت و آزار یهودیان را تفبیح نمود. این وقایع به همراه تشدید تحریم ها و افزایش تدریجی تبعات منفی آنها بر پیکره اقتصاد و امنیت کشور نشاندهنده روز های سختی است که حاکمیت د رعرصه بین المللی پیش رو دارد. واکنش تند فتح و اعلام عدم صلاحیت احمدی نژاد همسویی روشنی با نظر اکثریت مردم ایران نسبت به دولت نیز دارد و در واقع یک نوع همراهی با خواست جنبش سبز در عدم به رسمیت شناختن دولت کودتا است. البته به نظر نمی رسد انگیزه این اقدام حمایت و یا سمتگیری به نفع جنبش دموکراسی خواهانه در ایران باشد. بلکه موضع گیری منفی ایران بر علیه دور جدید گفتگو های صلح بین رهبران اسرائیل و فلسطین و کارشکنی حماس و دیگر گروه های فلسطینی مورد حمایت ایران در روند گفتگو ها دلیل اصلی را تشکیل می دهد.
درمجموع این برخورد و فضای جدید جهانی بر علیه ایران حوزه مانور دیپلماسی عمومی دولت دهم را با مشکلات جدی مواجه می سازد. فتح همان ادبیاتی را بر علیه احمدی نژاد بکا رگرفت که او مکررا بر علیه نهاد های بین المللی و کشور های قدرتمند دنیا استفاده می کند. رویکرد غیر دیپلماتیک احمدی نژاد که عمدتا از نزاکت و ادب نیز برخوردار نیست، معمولا در برابر تعهد رهبران کشور های خارجی به رعایت موازین دیپلماتیک ،فضای مانور و تحرکی را برای وی پدید می آورد. این پدیده باعث می شد تا بخشی از افکار عمومی که معترض به نابرابری ها در صحنه جهانی هستند از لحن پرخاشگرانه مندرج در کلام وی شادمان شوند و آن را به حساب قدرت وی بگذارند. اما در مجموع انعکاس سرکوب خونین و خشونت بار اعتراضات مسالمت امیز مردمی به انتخابات ۱۳۸۸ این تلقی مثبت را به میزان زیادی زایل نمود.
آنها دیگر احمدی نژاد را تحسین نمی کنند که محکم در برابر کشور های طراز اول دنیا ایستاده است و با کلمات بی پرده اش به تحقیر آنها می پردازد.در این فضا ،نوع برخورد تهاجمی دولت خود گردان رویکرد تهاجمی وی را خنثی می سازد و این پتانسیل را دارد که او را به موضع دفاعی بکشاند. اساسا دیپلماسی عمومی که یکی از مزیت های اعلام شده از سوی دولت نهم و دهم بوده است در موضع تهاجمی کارکرد دارد و نیازمند آن است که حداقلی از تمایل و اعتماد در جمعیت مخاطب آن وجود داشته باشد . اما فضای جدید نشانگر آن است که احمدی نژاد روز به روز از موضع تهاجمی دور تر شده و ناگزیر به موضع دفاعی نزدیک می گردد. افت محبوبیت سریع و قابل ملاحظه حاکمیت در افکار عمومی کشور های مسلمان و در حال توسعه پس از اوج گیری جنبش سبز پیشاپیش دییپلماسی فعال و تهاجمی دولت را در بن بست قرار داده بود حال انتقاد صریح و علنی فیدل کاسترو نشان می دهد که ستاره دولت ایران در کشور های غیر متعهد نیز در حال افول است.
به تعویق انداختن نا معلوم سفر متکی به مصر و امتناع مقامات مصری از پذیرش وی دیگر نشانه ای است که وضعیت متزلزل دولت را آشکار می سازد. وزارت خارجه مدتی است متوجه این بحران شده و از دولت می خواهد تا جلوی موضع گیری های ناپخته منسوبین رئیس جمهور را بگیرد. البته خطاب به منسوبین می تواند اشاره غیر مستقیمی به خود احمدی نژاد هم باشد. اعتراض به لحن نسنجیده و خارج از موازین ادب و منطق رئیس جمهور دیگر از حوزه مخالفین و اصلاح طلبان خارج شده و حال خود مسئولین رده بالای حکومت اعم از روسای مجلس و قوه قضائیه نیز آشکارا لب به انتقاد گشوده اند.
حال سکاندار کشتی دیپلماسی کشور نیز به میدان آمده و رسما از رئیس جمهور می خواهد که از موازی سازی در زمینه سیاست خارجی دست بردارد. رهبری جمهوری اسلامی نیز از این درخواست حمایت کرده است.
در شرایطی که اجماع جهانی و منطقه ای بر علیه حکومت و بخصوص دولت هر روز شتاب بیشتری پیدا می کند و محدودیت های تازه ای بر علیه فعالیت های اقتصادی و سیاسی حاکمیت وضع می گردد. این فضای جدید ظرفیت آن را دارد که به شکل عینی پرونده دپیلماسی عمومی و تهاجمی دولت را ببندد و آن را در موضع ضعف و دفاع قرار دهد. البته کارشناسان در سالیان گذشته به دفعات نسبت به نتایح منفی این رویکرد نمایشی وبدون پشتوانه تذکر داده بودند اما تصمیم گیران دولت تحت تاثیر برخی از حمایت های محدود جهانی و استقبال رسانه های خبری از تحدی و هماورد طلبی احمدی نژاد به این انتقادات بی توجهی کردند. رفتار شناسی احمدی نژاد در سیاست خارجی نشان می دهد که وی بر اساس الگوی اقتدار گرایی عمل می کند وقتی در برابر موضع تهاجمی وی سکوت اختیار می شود ، حملاتش را شدت می بخشد. اما اگر مشابه مقامات روسی موضعگیری تندی در برابر وی اتخاذ گردد ، سکوت اختیار کرده و جانب احتیاط را نگاه می دارد.
اساسا رویکرد تهاجمی وی در برابر برخود نرم و غیر مصاف جویانه سیاست مداران غربی کاربری دارد که معمولا به پاسخگویی و برخورد متقابل نمی پردازند. ارتقاع یافتن انتساب عدم مشروعیت و صلاحیت به دولت احمدی نژاد در سپهر بین الملل ،حوزه عمل تبلیغاتی دولت دهم در عرصه سیاست خارجی را با تنگناهای جدی مواجه می سازد. در این صورت دیگر نمی توان برای فرار از مشکلات داخلی به تقابل ها و مانور های سیاسی در منطقه و جهان پرداخت.
این مطلب در روزنامه اینترنتی روز در تاریخ ۲۵/۰۶/۱۳۸۹ منتشر شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.