بحثی پیرامون هویت ملی

هویت ملی در عین حال که امری صریح و روشن به نظر می رسد اما در مقام تعریف و تبیین ،مفهومی پیچیده و غامض است.پاسخ به این سئوال که معنای ایرانی بودن در قرن بیست و یکم و ویژگی های آن چیست نیازمند توجه به ابعاد مختلفی است. نخست باید اعلام کرد که هویت ملی و ایرانی یک برساخته و پدیده تاریخی است. به عبارت دیگر ذات و جوهره فرا زمانی و مکانی ندارد. مثل یا تصور افلاطونی بر آن تطبیق نمی کند . حقیقت و امر ثابتی به نام روح ایرانی وجود ندارد که ویژگی ها و خصوصیات ایستایی را به مثابه یک نژاد خلق کند و از نسلی به نسل دیگر به صورت تغییر ناپذیری انتقال دهد. بنابراین هویت ملی امر ثابت و ساکنی نبوده و بر عکس خصلت پویا و تحول یابنده ای داشته است. بررسی تاریخ میهن از سپیده دم شکل گیری تمدن در فلات ایران ، دگرگونی ها و نوسانات زیادی را نشان می دهد که انگاره وجود یک سیمای یکسان هویتی در تمامی اعصار و دوره ها و در یک کلام روح ثابت آریایی را باطل می سازد. از خلال هزاره ها اگر تاریخ ایران را واکاوی کنیم. می بینیم از زمانی که نخستین گروه ها و قبائل انسانی در هفت هزار سال پیش در منطقه حعرافیایی ایران زندگی را آغاز کردند و نخستین آثار را در دوران پارینه سنگی بر آن یادگار گذاشتند ،ایران زمین دوره های مختلف و پر تلاطمی را تا کنون گذرانده است که هر بار جمعیتی تازه وارد این خاک شدند و تعریف جدیدی از هویت ملی وایرانی خلق کردند. البته این تعریف جدید مفهومی کاملا گسسته از قبل نبود بلکه عناصری از گذشته را در خود حمل می کرد و عناصر جدیدی بر آن اضافه می کرد. بنابراین ما به جای اینکه با هویت معین ایرانی مواجه باشیم هویت های گوناگون ایرانیان در اعصار مختلف را مشاهده می کنیم.
بر خلاف تصور غالب، تاریخ و پیشینه ایرانیان با قوم آریایی شروع نمی شود. اگر چه اولین واحد سیاسی و فرهنگی بزرگ در ایران با امپراطوری هخامنشی و سیطره قوم آریایی بر فلات ایران شکل می گیرد اما نقطه عزیمت تمدن ایرانی دوره تاسیس حکومت هخامنشی به همت کوروش کبیر و حتی شکل گیری دولت ماد ها هم نیست.
قرار گرفتن ایران در چهار راه حوادث وموقعیت سوق الجیشی آن باعث شد تا آماج حمله هر جهانگشای ماجراجویی باشد. این ویژگی باعث شده است تا ایرانی همواره در تاریخ بلندش در زیر سایه هراس از تجاوز بیگانه زندگی کند. اما حضور بیگانه واقعیت تلخی بوده است که گریزی از ان نبوده است. سلاح اصلی ایرانیان خصلت شگفت انگیز انعطاف ،تطبیق پذیری و استحاله قوم بیگانه در فرهنگ ایرانی بوده است. البته این تدبیر اگر چه کارساز بوده است اما موجب تغییر و تحول در هویت ایرانی نیز شده است. این چنین است که هویت ایرانی در میان دو چرخ آسیاب ضدیت با بیگانه و هضم و سازش با آن صیقل خورده و سنتزی از این تز و آنتی تز پدید آورده است. این برخورد پارادوکسیکال سنگ بنای اصلی استمرار هویت پویا و جغرافیای سیاسی متغیر ایرانی را تشکیل می دهد. در چنین برخوردی تهدید یونانیان، رومیان ، اعراب ، مغول ها ، ترکان آسیای میانه ، افغان ها ، روس ها و غربیان خنثی شده است ولی آثار وجود آنان در هویت ملی ما خواسته و نا خواسته باقی مانده است و چیستی و ماهیت ایرانیان را نسبت به قبل از حمله آنان تغییر داده است. در این میان یکپارچگی و گستره جعرافیایی ایران بزرگ نیز محفوظ نماند وبخش های مهمی از حوزه تمدنی ایران جدا شدند که در برهه هایی از تاریخ قلب و مرکز فرهنگ ایرانی بودند.
ملت ایران در تاریخ معاصر در مواجهه با مسئله هویت رویکرد های متضادی را تجربه کرده است. از نظام پهلوی که می خواست با نادیده گرفتن ۱۴۰۰ سال از تاریخ ، دوره پیش از اسلام و خصایص آن دوره را بازسازی کند. از روشنفکرانی که چاره علاج درد عقب ماندگی را تقلید کامل و هضم شدن در هویت غربی می دانستند. از چپ گرایانی که تمامی تاریخ گذشته را مایه شرمساری و حاکمیت اسثمارگران می دانستند که می بایست با بریدن بند ناف این میراث شوم به اردوگاه انترناسیونال با زعامت برادر بزرگتر( حمهوری خلق شوروی ) پیوست تا نظام جمهوری اسلامی که می کوشد مبدا تاریخ ایران را ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قرار دهد. اما در میان این امواج متضاد و برخورد هویت های متخاصم ، هویت واقعی ایرانی چیست؟
هویت واقعی ایرانی را باید پدیده ای چند بعدی و پویا دانست که در واقع هویت ایرانیان است که باید شامل عناصری عام باشد که در بر گیرنده مشترکات همه ایرانیان در واحد زمان است. به عبارت دیگر هویت ثابت و فرا زمانی وجود ندارد. هویت ملی امر تحول یابنده است که ساز و کار مشخصی برای رشد و تعییر خود دارد. بنابراین ساحت نخست محل نزاع ثبات یا تغییر پذیری هویت ملی است.
اساسا هویت عنصر وابسته ای است که تابع مولفه هایی چون شیوه اقتصادی و نوع زیست ،تنوع زبانی و قومی، میزان پراکندگی مذهبی، هژمونی مذهب و زبان خاص، میراث تاریخی ، تبادل فرهنگی ، قدرت سیاسی ، پیشرفت و توسعه، موقعیت بین المللی ، نوع نظام سیاسی و رابطه بین ملت و دولت است.
مسئله دیگر مبنا قرار دادن میراث تاریخی است که محصول استمرار تاریخی کشور ایران به عنوان یکی از قدیمی ترین ملل جهان است. تلاش هایی که بخواهد این میراث تاریخی را نادیده بگیرد و بر فراز سر آن ها پل بزنند تا هویت کاملا متمایزی را خلق کنند ، گام زدن در مسیر بیراهه و بی حاصل است. هویت ایرانی نمی تواند خود را کاملا از بار گذشته جدا کند. بنابراین یک ساحت محل نزاع تبیین ملاک هایی برای حفط عناصر مثبت سنت و میراث نیاکان و تلفیق آن با عناصر جدید است. فرهنگ ،رسوم و آداب موجود از منابع اصلی شکل دهنده به هویت ملی هستند.
عنصری که ساحت دیگری از محل نزاع را بازتاب می دهد خصلت متکثر هویت ملی است. تنوع و گوناگونی نژادی ، زبانی و مذهبی اجازه نمی دهد تا الگویی یکسان را برای تمامی ایرانیان تعریف کرد. در عوض می بایست این تفاوت ها را به رسمیت شناخت و هویت ملی را بر فراز این تنوع تعریف کرد تا چون چتری وحدت بخش در برگیرنده همه ایرانیان باشد.
قاکتور مهم دیگر نوع مواجهه با جهانی شدن و شهروند جهانی است. در زمانه کنونی که مرزهای جعرافیایی فرو ریخته است وبه مدد پیشرفت فناوری های اطلاعاتی دنیای مجازی همه جهانیان را ساکن اقلیمی واحد کرده است ،خاک و وطن دیگر مفاهیمی جدا کننده نیستند. البته جهانی شدن به معنای محو شدن هویت ملی نیست اما هویت ملی اینک یک بعد بین المللی هم پیدا کرده است. در واقع ملت ها اعضاء خانواده بزرگ جامعه مدنی جهانی هستند. این رویکرد برتری طلبی نژادی و ملی را نفی می کند و بر وحدت انسان ها در یک واحد بزرگ بین المللی تاکید می کند. بدینترتیب معین کردن نسبت هویت ملی با جهانی شدن و چگونگی ترکیب شهروند جهانی با شهروند ملی دیگر ساحت محل نزاع را مشخص می سازد.
عامل دیگر تاکید بر حنبه ایجابی و کم رنگ کردن جنبه سلبی است. تا کنون هویت ملی ایرانیان بیشتر مبتنی بر غیریت سازی بوده است. ایرانی کسی بوده است که انیرانی نبوده و با تورانیان و سلمیان در جنگ و تضادی آشتی ناپذیر بسر برده است. تحقیر و نکوهش ملل دیگر و کوچک جلوه دادن انها اعم از ترک ،عرب، خاور دوری و چشم آبی های موبور ریشه در این ذهنیت بیگانه ستیز دارد. تبیین هویت ملی نیاز به رهایی از نفی دیگری دارد و شایسته است تا بر اساس ویژگی های مثبت و سازگاری با دیگر ملت ها مهندسی گردد. همچنین مرکز ثقل و اولویت را باید داخل و جامعه ایرانی در نظر گرفت تا اینکه عنصری خارجی مانند جهان اسلام یا پان ترکیسم و کردیسم و یا اردوگاه ضد امپریالیسم وراه رشد غیر سرمایه داری را مبنای اصلی قرار داد.
اما در این میان باید در نظر داشت که زبان و ادبیات فارسی و مذهب تشیع به دلیل ریشه دار بودن در تارو پود جامعه ،نقش بیشتری در ملات شکل دهنده هویت ملی دارند. تلفیق این مسئله با حفظ تنوع و برخورداری از زبان مادری و آزادی مذهب می تواند تعارض ها و تضاد های موجود را به نحو مناسبی فیصله بخشد. البته این ویژگی با توجه به مختصات کنونی جامعه ایران است. ممکن است در آینده این وضعیت تغییر پیدا کند. اما عمده سنت ها .آداب و رسوم تمایز بخش ایرانیان در حال حاضر ریشه در این دو عامل دارد.
در پایان باید تاکید کنم که موارد بر شمرده صرفا توصیه ها و ملاک هایی برای روشن شدن مسائل کلیدی و مورد منازعه در بحث تبیین هویت ملی است. تعریف هویت ملی نیاز به مشارکت گسترده نخبگان ، روشنفکران ،کارشناسان و اصحاب نظر در یک گفتگوی ملی دارد تا بتوان قرائتی مناسب که مورد وفاق عمومی است را شکل داد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.