بن بست خاتمی

اظهارات جعفری دولت آبادی دادستان تهران آب پاکی را روی دستان خاتمی ریخت و خیلی زود پرونده استراتژی پیشنهادی وی در خصوص فعال شدن اصلاح طلبان در عرصه سیاسی را بست . وی با بیانی تقریبا آشکار شرط گذاشتن خاتمی را علامت طلبکاری دانست و به نوعی با او اتمام حجت کرد که فرصت تاریخی برای بازگشت به نظام را از دست داده است و باید از کار هایش دست برداشته و آماده محاکمه شود . (۱)
پیش ا زاین هم حمله تند حسین شریعتمداری به اظهارات سید محمد خاتمی در جمع فراکسیون اقلیت مجلس دشواری ها و به بیانی دیگر بن بست های پیش روی بازگشت اصلاح طلبان به حاکمیت را بازتاب می داد. استراتژی انتخابات محور مورد نظر خاتمی صرفنظر از درستی یا نادرستی ، پس از تجربه جنبش سبز و با توجه به نوع نگاه بخش مسلط قدرت مجال و بخت قابل اعتنایی برای تحقق ندارد.
روزنامه کیهان که خطوط کلی آن هماهنگی روشنی با سیاست های رهبری دارد درلحنی بی سابقه خاتمی را به ملاقات های پنهانی با جورج سوروس که در نگاه روان پریش وتوطئه ساز بازجو – روزنامه نگار یکی از اصلی ترین مدیران کودتاهای مخملی است، ابراز دوستی با راسموسن دبیر کل ناتو و حامی کاریکاتوریست دانمارکی مورد اعتراض جهان اسلام ، ائتلاف با منافقین، بهایی ها، سلطنت طلب ها، مارکسیست ها و پژاک در فتنه ۸۸، مصداق سرمایه بزرگ اسرائیل در داخل ایران ، گلو پاره کردن برای دفاع از اسرائیل در روز قدس ، آتش زدن مسجد، قتل بسیجی ها و اجرای نسخه دیکته شده جرج سوروس، جین شارپ و ریچارد رورتی برای کودتاهای مخملی متهم کرده است. (۲) شریعتمداری از این مرحله هم فراتر می رود در برنامه تلویزیوین در شبکه ۳ مورخ ۰۸/۱۰/۱۳۸۹ به صراحت شرکت اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را یک پروژه آمریکایی معرفی می کند که گزینه نهایی آنان در نشست دانشگاه استنفورد تعیین شده است!
این اتهامات بی اساس و مضحک که رویه رسانه پلیسی و تحریف گر کیهان است، خاتمی را به صفاتی توصیف می کند که تفاوت معناداری با اپوزیسیون سیاسی و همان هایی که خاتمی دشمنان انقلاب و نظام می نامد ندارد. اظهارات کیهان فقط نظرات حسین شریعتمداری نیست بلکه مورد حمایت دولت ،نیروهای مسئول سپاه و بسیج و نظامیان پیرو رهبری، مسئولین طراز اول کنونی وزارت اطلاعات ، مدیریت قوه قضائیه ، فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس و بخش های مهم اصول گرایان است. دیگر بخش های اصول گرایان که منتقد دولت هستند و در قیاس با بخش های افراطی میزان برخورد های غیر کارشناسی ، خرد گریزانه و فاشیستی آنها کمتر است نیز عبارات مشابهی را برای موسوی و کروبی بکار می برند. عدم موضعگیری صریح آنها در خصوص خاتمی امید به محکومیت صریح جنبش سبز از سوی وی و مرزبندی آشکار با موسوی و کروبی و اعلام پشیمانی از مواضعش در دوران تحرک جنبش سبز و به زعم آنها فتنه است. تمایل خاتمی به حفظ فاصله با جنبش سبز و طرح کردن جنبش اصلاحات و اتخاذ مواضع ملایم تر از کروبی و موسوی تکیه گاه این امید است. آنها می پندارند خاتمی می تواند جریان اصلاحات را از مدافعان عبور از چهارچوب نظام و رفتارهای ساختار شکنانه پالایش و تصفیه کند.
از آنجاییکه خاتمی علی رغم آشکار سازی تفاوت هایش با موسوی و کروبی ، در مجموع از کلیت مواضع آنها دفاع کرده است ،بسیار بعید است که تن به خواسته محکومیت جنبش سبز بدهد و هزینه چنین کاری برای او در بدنه حامی جریان اصلاحات بسیار سنگین است و به منزله یک خودکشی سیاسی است.. از طرف دیگر کف خواسته نظام و اصول گرایان نیز ابراز برائت کامل و صریح از فتنه گران و به قول دادستان تهران اعلام توبه برای بازگشت به دامان نظام است و لذا امکان نقش آفرینی دوباره خاتمی در درون حکومت بسیار نا محتمل است.
اکثر علائم موجود نشان از این دارد که حاکمیت تصمیم به حذف و اخراج خاتمی از نظام گرفته است. خاتمی بعد از انتخابات ملاقاتی با خامنه ای نداشته است. پاره ای از گزارش ها خبر می دهند که نظر رهبری نسبت به نقش آفرینی وی در عرصه سیاست و بخصوص عرصه بین المللی منفی است . رهبری تا کنون در حمله به کسانی که از منظر وی گردانندگان فتنه هستند ، تفکیکی قائل نشده است و همه را به یک چوب رانده و به القابی چون میکروب ، امید دشمن و بی بصیرت منتسب کرده است . تنها حسن غفوری فرد در میان اصول گرایان بیان داشته است که از دید رهبری خاتمی در چهارچوب نظام محسوب می شود .(۳)
فیلترینگ سایت خاتمی، محدودیت های رو به افزایش برای فعالیت بنیاد باران ، جلوگیری از سخنران در دانشگاه تهران و ممنوع الخروجی وی آشکار می سازند که فصلی جدید در حیات سیاسی خاتمی از دید تصمیم گیران اصلی حکومت فرا رسیده است که دیگر وی داخل نظام بشمار نمی آید و می باید در حد فاصل نظام و اپوزیسیون فعالیت کند شبیه سرنوشت نهضت آزادی و برخی از نیروهای ملی – مذهبی پس از خروج از حاکمیت. او دیگر از حاشیه امنیت درون نظام برخوردار نیست.
حال اگر موضعگیری کنونی خاتمی به معنای آماده شدن برای شرکت در انتخابات مجلس نهم باشد ، نا گفته پیدا است که به جایی نمی رسد و اصحاب قدرت به وی و دیگر اصلاح طلبان میدان نخواهند داد. حداکثر از وی برای گرم کردن تنور انتخابات استفاده می کنند و در موقع مناسب کاندیداهای اصلی در زیر تیغ عدم صلاحیت قربانی می شوند و تعداد کرسی های محدودی در اختیار لایه های دست چندم قرار می گیرد که تنها رگه کمرنگی از جریان اصلاح طلبی را یدک می کشند.
اما سئوال جدی که مطرح می شود این است که منظور خاتمی از اصلاح طلبی چیست؟ عملکرد فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس هشتم با کدام اصول اصلاح طلبی مطابقت دارد؟ نتیجه حضور آنان در مجلس چه تاثیری برای مردم ایران و جنبش دموکراسی خواهی داشته است؟ آیا بود و نبود آنها تفاوت قابل ملاحظه ای در عملکرد مجلس در چهارچوب خواست اصول گرایان داشته است؟ هنگامی که چهره های شاخص اصلاح طلبی در زندان هستند و احزاب مهم آن منحل شده اند ، چگونه می توان سخن از شرکت در انتخابات و تعیین پیش شرط ها گذاشت؟ با توجه به خون های ریخته شده و افرادی که هزینه های سنگینی پرداخت کرده اند و خشونت لجام گسیخته و برخورد بی رحمانه حاکمیت ،چنین موضع گیری غیر مسئولانه است. چگونه می توان از نظامی که متهم به تخلفات انتخاباتی گسترده است و عملا نشان داده که هیچ پروایی در فرمایشی کردن انتخابات ندارد ، انتظارداشت که انتخابات سالم را برگزار نماید؟
چنین موضع گیری خاتمی را در مظان اتهام قرار می دهد که در صدد مصالحه با حاکمیت است. اگرچه لزوما نمی توان چنین نتیجه گیری داشت. از نقطه نظری دیگر ، اصرار خاتمی به فعالیت در چهارچوب نظام سیاسی ، ناگزیر وی را در موقعیتی قرار می دهد که نظر مثبتی به انتخابات داشته باشد و شیب موضع گیری هایش به نفع شرکت فعال و یا محدود میل کند.
البته ممکن است وی خواسته خطوط قرمز و کف مطالبات اصلاح طلبان را بیان کند تا تکلیف برخورد اصلاح طلبان با انتخابات آینده معلوم شود و اگر هم گوش شنوایی در حاکمیت برای شنیدن نظرات اصلاح طلبان فراهم شد، خواسته ها معلوم باشد.
از این منظر هم در سودمندی این سمتگیری تردید های جدی وجود دارد. حاکمیت در انتخابات های قبلی نشان داد که وقعی به
معیار های انتخابات آزاد و منصفانه در تمامی مراحل سه گانه انتخابات اعم از ثبت نام ، اجرا و شمارش آراء نمی گذارد. حاکمیت کلی هزینه کرده است تا جریانی را که به زعم آنها ستون پنجم دشمن و عاملان پروژه براندازی نرم بوده اند ، از میدان بدر کند و به هیچ عنوان نمی پذیرد تا دوباره آنان به عرصه سیاست ورزی قانونی برگردند. از سوی دیگر خامنه ای و جریان راست از ابتدا جریان خط امام و موسوم به طیف چپ نظام را خودی نمی دانستند و در صدد کنارگذاشتن آنها بودند. حال خامنه ای می پندارد که به خواست ۲۱ ساله اش جامه عمل پوشانده است ، لذا در شرایط عادی حاضر نیست آنها از خانه نشینی و در حاشیه بودن خارج شوند.
سابقه خاتمی هم نشان می دهد که وی اهل ایستادگی بر روی خطوط قرمز نیست. همانگونه که از شرطش مبنی بر استعفا در صورت عدم تصویب لوایح دوگانه “اصلاح انتخابات” و “افزایش اختیارات ریاست جمهوری” عدول کرد و انتخابات فرمایشی مجلس هفتم را برگزار کرد. همواره اصلاح طلبان پیش از انتخابات بر طبل تعیین شرایط کوبیده اند و مشارکت مشروط را به عنوان استراتژی انتخاباتی اعلام کرده اند ولی سر بزنگاه از شروط کوتاه آمده اند و با توجیهاتی به صورت مستقیم ویا غیر مستقیم در رقابت های انتخاباتی حضور یافته اند. اساسا مفهوم انتخابات آزاد چون آزادی نسبی است ، استعداد بدفهمی و تفاسیر مختلف را دارد و باعث می شود در عمل معنای واقعی آن تحقق نیابد. از دید عده ای همینکه در انتخابات گزینه های مختلف وجود داشته باشد ، می توان با تسامح آن را انتخابات آزاد نامید.
اما انتخاباتی که در آن فقط اصلاح طلبان و اصول گرایان حاضر باشند انتخابات آزاد به معنای واقعی نیست. از سوی دیگر ایراد مهم انتخابات در ایران غیر موثر بودن آن است که منجر به انتقال قدرت موثر نمی شود. ساختار انتخابات معیوب و ناقص است. رصد شناسی گروه های سیاسی مدافع شرکت در انتخابات گواهی می دهد که آنها همین که روزنه ای ولوهر چقدر محدود را یافته اند ، شرکت در انتخابات را توصیه کرده اند و هیچ مرز و قیودی را عملا لحاظ ننموده اند.
حال عملکرد آینده خاتمی نشان خواهد داد که آیا وی این بار بر سر اصولی که برشمرده است می ایستد یا اینکه در به همان پاشنه سابق خواهد چرخید.
ولی پر ایراد ترین بخش سخنان اخیر خاتمی که ترجیع بند موضع گیری های سالیان اخیر او است اصرار بر مرزبندی با دشمنان انقلاب و مخالفان قانون اساسی است. البته او حق دارد به عنوان یک انسان با اندیشه ها و هویت هایی که نمی پسندد مخالفت کند وصف بندی متمایز خودش را نشان دهد. اما وقتی وی در جایگاه مردم سالاری و دفاع از مشارکت مردم حرف می زند ، مشکل بوجود می آید. از نقطه نظر مشارکت در فرایند های سیاسی ، دموکراسی روشی است معین برای رسیدن به نتایج نا معین.
صدر و ذیل حرف های خاتمی با هم نمی خواند و از انسجام منطقی برخوردار نیست. وی از سویی در جایگاه ملت ایران به معنای عام سخن می گوید ولی در فرازی دیگر تصور خود از ملت ایران را به جای واقعیت می نشاند. ملت فراتر از تعریف هر کنشگر سیاسی است و نمی توان قواره ثابتی را از قبل به اندام ملت پوشاند. یکی از مزیت های بزرگ انتخابات ها ، ارائه فرصت برای شناخت تمایلات سیاسی و اجتماعی مردم است که امری تحول پذیر و تعییر یابنده در طول زمان است.
خاتمی مرتب مقامات نظام و بخصوص شخص رهبری را انذار می دهد که اگر در به روی ما بسته شود ، راه برای دیدگاه های رادیکال که مخالف نظام ، قانون اساسی و اندیشه های آیت الله خمینی هستند ، باز می شود. به عبارت دیگر در تعریف وی مردم سالاری فقط فعالیت مدافعان نظام سیاسی و بنیانگذار جمهوری اسلامی را شامل می شود. او پیشاپیش انتخاب مردم را در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی محدود می کند. این نگرش شباهت زیادی دارد با عملکرد شورای نگهبان که عملا انتخاب مردم را به گزینش منتخبان حکومت تقلیل می دهد. مردم سالاری دینی خاتمی حداکثر گونه دیگری از شبه دمکراسی است که مناسبات خودی و غیر خودی در عرصه حاکمیت بر آن حاکم است. او به صراحت هشدار می دهد که اگر اصلاح طلبان در حکومت مشارکت نداشته باشند ، صدا هایی در فضای جامعه غالب خواهند شد که مورد پسند ما و حکومت نیستند. این ادعا مخدوش کننده دعاوی آزادی خواهانه و حمایت وی از دموکراسی است . پایه های نگاه وی به حکومت و مقوله حکمرانی با نگاه اصول گرایان و خامنه ای تفاوت مبنایی ندارد و فقط وی میدان کنشگری در ظرف نظام را گسترده تر می داند. در دموکراسی در به روی همه گزینه ها برای گزینش مردم باز است. آیت الله خمینی ،گفتمان انقلاب اسلامی ،قانون اساسی ونظام جمهوری اسلامی نه وحی منزل هستند ، نه حقیقت ابدی را آشکار می سازند و نه جزو اصول دین محسوب می گردند ، مخالفت با آنها حق کنشگران سیاسی و اجتماعی است. در قاموس نگرشی که انسان را موجود خودمختار، آزاد ، خرد بنیاد و رها از قیودات عصری و بار انباشته شده روند های تاریخی می داند ، تقدس بحشیدن به این برساخته ها که محصول یک انتخاب تاریخی در شرایط خاص زمانی و مکانی بودند و توسط نسل های خاصی تثبیت شده اند ، وجاهتی ندارد . تازه مقوله های فوق در شرایطی شکل گرفته و با روش هایی تثبیت شده اند که مشروعیت و حقانیت آنها زیر سئوال است. حتی اگر فرض کنیم آنها درست بوده اند و هیچ اشکالی نداشته اند ، باز حداکثر یک انتخاب خاص بوده اند و تغییر و یا تداوم آنها همیشه می باید به قضاوت افکار عمومی گذاشته شود. بخصوص که بیش از پنجاه درصد جمعیت کنونی ایران در تدوین این بر ساخته ها مشارکت نداشته اند و بار انتخاب نیاکان ونسل های قدیمی را اکنون به دوش می کشند.
بعد اساسا دشمن مفهومی مناقشه برانگیز است و تلقی های مختلفی از آن وجود دارد. از دید عده ای نظام جمهوری اسلامی و دیدگاه های آیت الله خمینی چون باعث تباهی کشور شده است لذا شایسته اطلاق عنوان دشمن ملت و میهن هست. بنابراین استفاده از چنین ادبیاتی بر مشکلات می افزاید و فضای ستیز و تقابل را در جامعه متنوع کنونی ایران گسترش می دهد.
کلا استفاده از مفهوم دشمن و مدل سازی مشارکت اجتماعی در قالب ستیز با آن با مبارزه مدنی ،موازین حقوق بشری و پارادایم آزادی خواهی تطبیق نمی کند. دشمن در دستگاه فکری حامنه ای و هر کارگزار نظام های تمامیت خواه معنای برجسته ای دارد که با توسل به آن می کوشند تا جامعه را در جهت منافع خود و حذف مخالفان بسیج کنند اما در سرمشق ” مردم سالاری” دوست و دشمن در سپهر عمومی معنا ندارد . همه علائق سیاسی و اجتماعی حق دارند در وزن کشی اجتماعی شرکت کنند و میدان مشارکت سیاسی در تیول هیچ فرد ، گروه و ایدئولوژی نیست.
عیار مردمی هر جریان در میدان عمل و انتخاب آزادانه مردم با حضور دیدگاه های رقیب معلوم می شود . نمی توان به بهانه نداشتن پایگاه مردمی و یا گرفتن نمره مردودی از سوی مردم در یک مقطع خاص تاریخی ، گرایش سیاسی مشخصی را پیشاپیش و برای همیشه از مشارکت در فرایند های سیاسی محروم کرد. انتخاب های مردم در معرض تغییر است و محبوبیت هر ایده و متاع سیاسی زمانمند بوده و جنبه دائمی ندارد و زمانی می تواند به شکلی مشروع و موجه تداوم یابد که در انتخابات های ادواری با حضور اندیشه های رقیب و مخالف اعتماد مردم را جلب کند.
از زاویه ای دیگر چنین رویکردی با اخلاق نیز ناسازگار است که جریانی با نفی دیگری خود را جا بیندازد و از طریق حذف حقوق شهروندی و آزادی های اساسی آنها برای خودش موقعیت سیاسی ایجاد کند. در نگاه اخلاق مدارانه و انسانی به سیاست این روش ها پسندیده نیست و در واقع از این زاویه بین عمل خاتمی و ادعاهایش در تجلیل از اخلاق و کرامت انسانی تعارض وجود دارد. این هشدار و تهدید تلویحی تاثیر مثبت بر نظام سیاسی نیز ندارد و نوعی باجگیری تفسیر می شود. وقتی نیرویی که خود را داخل نظام معرفی می کند به بخش فرادست تذکر می دهد که اگر پذیرای من نباشی دشمنانت تقویت خواهند شد ، عملا تصویری از خود منتشر می سازد که ببیشتر نزدیکی با مخالفان دارد. نتیجه منطقی این رویکرد کاهش اعتماد حکومت خواهد بود که چنین جریانی را تسهیل کننده سقوط خود و قدرت گرفتن دیدگاه های مخالف می پندارد. پاره ای از حملات بخش های افراطی که اصلاح طلبان را ستون پنجم دشمن و یا تقویت کننده به اصطلاح معاندین می دانند ،از این مسئله بر می خیزد.
اما ایراد اصلی که رویکرد خاتمی را ناکارآمد می سازد و بدان وجهه غم انگیزی می دهد ، نادیده گرفتن نظر منفی حاکمیت و هسته اصلی قدرت است که فرق معناداری بین خاتمی و کسانی که خاتمی آنها را دشمن می خواند و سعی در مرزبندی با آنها دارد ،قائل نیست. خاتمی خود نامحرم است که در بهترین تحلیل اگر خودش مشکل نداشته باشد اما هموار کننده راهی است که به استحاله نظام و به بنا به اظهارات منسوب به رهبری به فاسد شدن مذهب مردم منتهی می شود(۴). بنابراین کرشمه ها و تحرکات خاتمی در اثبات وفاداری به نظام سیاسی ، توجه ای در خامنه ای و نیروهای نظامی و امنیتی حامی وی بر نمی انگیزد و در حکم گره زدن بر باد است. از دید سینه چاکان ولایت خامنه ای چون مهدی طائب خاتمی در خواب است و پیشروی دشمن را نمی بیند و در عوض نیروهای خودی را آماج حمله قرار داده است و امیدی هم به بیدار شدن او نیست و تنها مرگ وی را از خواب بیدار خواهد ساخت!(۵) نتیجه منطقی این برخورد ضمن نمایش تداوم تزلزل و تعارض در مواضع خاتمی ،چالش های جدی برای وی در افکار عمومی ایجاد کند و برآیند آن بهره برداری حاکمیت ، دور شدن از رفتار اخلاقی و آئین جوانمردی ،نفی حقوق برخی از ایرانیان ، سقوط پایگاه اجتماعی و تضعیف موقعیت وی خواهد بود.
منابع :
۱- سخنرانی جعفری دولت آبادی در نماز جمعه تهران مورخ ۱۰/۱۰/۱۳۸۹، خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8910100239
۲- راست بگو ، نهان مکن ، حسین شریعتمداری ، سرمقاله کیهان مورخ ۰۸/۱۰/۱۳۸۹
http://www.kayhannews.ir/891008/2.htm#other200
۳- اظهارات حسن غفوری فرد ، سایت جرس
http://www.rahesabz.net/story/28997/
۴- اظهارات سردار مشفق در خصوص بیان نظرات خاتمی در مورد احکام شرعی مربوط به زنان در پیش رهبری ، فایل صوتی
۵- اظهارات مهدی طائب در مسجد مهدیه تهران ، ۰۹/۱۰/۱۳۸۹ ، خبرگزاری فارس
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8910100734
این مطلب در روزنامه اینترنتی روز مورخ ۱۰/۱۳/۱۳۸۹ منتشر شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.