کنکاشی در معمای عسگری

انتشار خبر خودکشی علیرضا عسگری این معمای ۴ ساله را وارد مرحله جدید کرد. ریچارد سیلور شتاین روزنامه نگار یهودی – امریکایی نه تنها خاتمه زندگی عسگری را اعلام کرد بلکه افشاگری او این معمای سیاسی را نیز به چالش طلبید تا گمانه ها برای بر ملا شدن راز آن رونق گیرد. اگرچه این خبر سریعا از روی تارنماها برداشته شد و صحت آن مورد تردید قرار گرفت. ولی همین خبر کوتاه که به نقل از نزدیکان ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل بیان شده بود ، بازتاب گسترده در محافل خبری دنیا پیدا کرد. مقامات جمهوری اسلامی با نامه نگاری به سازمان ملل و درخواست استمداد از صلیب سرخ جهانی ، کارزار تبلیغاتی سنگین علیه اسرائیل و سیستم های امنیتی آمریکا ، آلمان ، انگلستان و آمریکا راه انداخته اند. از سویی دیگر حاکمیت این اتفاق را به منزله فرصتی دید تا شاید بتواند از وضعیت عسگری اطلاع یابد و تلاش های مستمر رسمی و غیر رسمی چهار ساله خود را به نتیجه نزدیک تر گرداند.
حکومت از ابتدا حساسیت و اصرار زیادی برای بازگرداندن عسگری به خرج داد. فراخوانی و بازگرداندن وابسته های نظامی وامنیتی ایران در عمده سفارتخانه ها پس از ناپدید شدن وی نشان از اهمیت بالای عسگری و اطلاعات او از منظر حکومت ایران داشت. وی که از نیروهای قدیمی سپاه پاسداران است سابقه فعالیت در بخش های اطلاعاتی سپاه و واحد های برون مرزی دارد. وی در جریان تاسیس حزب الله لبنان نقش فعالی داشته است و بعد ها با پیوستن به وزارت دفاع اشراف کاملی به زیر ساخت های نظامی ، برنامه های دفاعی ایران و فعالیت های نظامی و امنیتی برون مرزی پیدا کرد و گویا مدتی نیز در زمینه خرید های نظامی فعالیت کرده است. وی در اواخر دوران خدمتش در معاونت علی شمخانی در وزارت دفاع مشکل دچار مشکل شد و پرونده قضایی برای او تشکیل شد و سرانجام یک سال را در زندان بسر برد. دلیل زندانی شدن وی مشخص نیست ولی عده ای معتقدند اعتراض او به فساد و اختلاس در بخش های نظامی باعث شد تا برای او پاپوش بدوزند. اما نظر دیگری ، مشارکت وی در برخی از سوء استفاده های مالی را دلیل گرفتاری بر می شمرند. وی بعد از آزادی از خدمات دولتی کناره گرفت و به تجارت زیتون و روغن زیتون پرداخت. وی همچنین با پرشین بلاگ همکاری داشت و وبلاگی را هم راه اندازی کرده بود . آنگونه که حسین علایی از مقامات سابق سپاه پاسداران می گوید وی پس از آزادی از زندان به لحاظ معیشتی در مضیقه بود. وی در آذره ماه ۱۳۸۵ در سفری که قرار بود از سوریه عازم ترکیه شود. مفقود گشت. وی قبلا هتل بین المللی سیلان ترکیه را رزرو کرده بود اما هیچگاه در این هتل حضور نیافت و آخرین بار در هتل معمولی جیران ترکیه مشاهده شد. خبر گم شدن وی ابتدا در روزنامه حریت چاپ شد. بعد حکومت با استناد به خبر روزنامه الوطن مدعی سرقت عسگری توسط نیروهای اسرائیلی شد. مقامات ترکیه مدعی شدند که ایران دو ماه پس از اعتراض به ناتو برای ربوده شدن عسگری موضوع را به آنها اطلاع داده است. سفییر وقت اسرائیل در آنکارا منکر حضور عسگری در اسرائیل شد و گفت عسگری ارزش این را نداشت که توسط کشور متبوعش ربوده شود. دولت اسرائیل نیز رسما ادعای سرقت وی را تکذیب کرد.ولی روزنامه واشنگتن پست به نقل از بائر از افسران سابق سیا نقل کرد که عسگری به صورت داوطلبانه همکاری می کند و در اسرائیل است. از نظر وی عسگری اطلاعات ارزشمندی در خصوص انفجار ناو آمریکایی و دفتر سیا در بیروت در سال های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ داشت. برخی از روزنامه های اسرائیلی بیان داشتند که عسگری مطالب مهمی در زمینه نحوه فعالیت حزب الله لبنان و ساز و کار ارتباطی آن با جمهوری اسلامی دارد. چندی بعد العربیه فاش ساخت که عسگری با توافق خود را تسلیم نیروهای اسرائیل کرده است و آنها وی را با همکاری کشور آلمان به دفتر ناتو در آلمان منتقل کرده اند و در حال بازجویی از وی هستند. سایت الف در اظهار نظر مشابهی اعلام کرد که یک تحقیق دو ساله حاکی از ربودن عسگری توسط اسرائیل و انتقال وی به آلمان با همکاری دستگاه های امنیتی آلمان و انگلستان است . همزمان روزنامه ساندی تایمز لندن مدعی شد که عسگری از سال ۲۰۰۳ شروع به همکاری با سرویس های اطلاعاتی اسرائیلی کرده بود و بر اساس نقشه قبلی خود را ناپدید ساخت. نقل قول های دیگر از انتقال برخی از اعضاء خانواده عسگری و بخصوص همسر دومش به خارج پیش از ناپدید شدنش خبر می دهند. هانس روله روزنامه نگار معروف آلمانی و رئیس پیشین ستاد برنامه ریزی وزارت دفاع آلمان در سال ۲۰۰۸ مدعی شد که عسگری اطلاعات مربوط به مرکز اتمی سوریه در کبر را در اختیار نیروهای اسرائیلی گذاشت. بر اساس این ادعا ،عسگری بخش هایی از ابعاد این پروژه همکاری بین کره شمالی وسوریه را برای نیروهای امنیتی اسرائیل فاش ساخته بود.
قبل از انتشار خبر مرگ او ، روزنامه لبنانی الدیار خبر داد که عسگری یکی از شاهدان دادگاه ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان بوده و گواهی داده که حزب الله وی را ترور کرده است. برخی از اخبار غیر رسمی حکایت می کند که سعد حریری در سفرش به ایران این موضوع را به اطلاع مقامات ارشد ایران رسانده است.
حجم گسترده اخبار و ضد ، نقیض بودن برخی از آنها و نبود اطلاعات معتبر گمانه زنی پیرامون وضعیت واقعی سردار سابق سپاه را با مشکل مواجه می سازد. خبر سایت اسرائیلی موثق نیست و نمی تواند به تنهایی مبنای تحلیل قرار گیرد. ولی سرگذشت اسرار آمیز عسگری کلاف سر بسته ای است که باز شدن آن در افرایش شناخت از مناسبات و برخورد های سیستم های امنیتی ایران ، اسرائیل ، ترکیه ، آمریکا و اروپای غربی مفید و موثر است.
علی رغم اینکه نهاد های رسمی چون وزارت خارجه جمهوری اسلامی از اظهار نظر قطعی پیرامون سرنوشت عسگری خود داری کردند ولی شیب نهاد ها و رسانه های حکومتی تقویت کننده تصوری است که وی توسط اسرائیلی ها در زندان آویلن اسرائیل کشته شده و ماجرای خودکشی وی صحنه سازی است. تنها سایت بازتاب این احتمال را مطرح ساخت که ممکن است خبر خودکشی عسگری ترفندی برای انحراف اذهان باشد و مدعی شد که بنا به اخبار موثق عسگری در ایالت تگزاس آمریکا مشغول زندگی است. البته این ادعا از سوی مقامات آمریکایی تایید نشده است که عسگری در آمریکا زندگی می کند.
اما علی رغم پیچیده بودن این پرونده و انبوه سئوال های بی جواب می توان فرضیه کلی را تدوین کرد و بر اساس آن به تحقیق پرداخت. در شرایط کنونی و بنا به اطلاعات موجود امکان داوری قطعی در خصوص چگونگی ماجرای عسگری وجود ندارد.
شواهدی وجود دارد که ادعای ربوده شدن عسگری را زیر سئوال می برد و بر عکس همکاری داوطلبانه وی را تقویت می سازد. وی با حکومت دچار مشکل شده بود ودر محافل خصوصی آشکارا به بدگویی از رهبری می پرداخت. مطالب مندرج در وبلاگ وی نیز دارای مضامین انتقادی از سیاست های جاری بود. شایع است که وی در آخرین روز های اقامتش در ایران ضمن دیدار ناطق نوری به بدگویی از رهبری پرداخته بود. ناطق نوری در واکنش برآشفته بود و وی را تهدید کرده بود که به خاطر سوابق مثبت گذشته اش با او برخورد نمی کند و سخت وی را از بیان انتقاد به رهبری بر حذر ساخته بود. وی در در سفر از سوریه به ترکیه در هتلی که از قبل در نظر گرفته بود نرفت و به جایش سر از هتل دیگر در آورد که به نوعی برنامه ریزی از قبل را به ذهن متبادر می کند. خروج برخی از اعضاء خانواده و بخصوص همسر دومش قبل از سفر اسرار آمیز وی ، دیگر عنصر تایید کننده است. یادداشت حسین علایی نیز فرضی را مطرح می سازد که وی پس از ترک کار دولتی دچار مشکل شده بوده است و از این رو ممکن بوده است که بیگانگان از طریق برقراری معامله وی را بازی داده باشند. البته این سخن تقویت کننده همکاری عسگری قبل از خروج از کشور با سیستم های امنیتی خارجی نیز است. سکوت سیستم امنیتی ترکیه که هم رابطه خوبی با وزارت اطلاعات و موساد دارد و هم روابط نزدیکی با ناتو دارد نیز بیشتر گمانه همکاری داوطلبانه عسگری را قوت می بخشد. اگر عسگری در خاک ترکیه ربوده شده بود ،این کار به معنای تعرض به حق حاکمیت ملی ترکیه است و با توجه به رابطه نزدیک ترکیه با ایران ، سکوت آنها دشوار قابل قبول خواهد بود . اگر گفته شود که پیچیده و مخفیانه عمل کرده اند تا ایران نفهمد. در پاسخ باید گفت : اهمیت این موضوع برای ایران آنقدر بود که آن را به موضوع مهم در تداوم رابطه استراتژیک امنیتی ایران و ترکیه بدل سازد . بنابراین در چنین شرایطی ترک ها ریسک نمی کردند مگر آنکه رضایت عسگری بهانه لازم را به آنها داده باشد تا مزاحم فعالیت دیگر متحدان اروپایی و اسرائیلی نشوند. از سویی دیگر صاحب منصبانی در سطح عسگری به ترکیه و کشور های غربی سفر های مکرری داشته و دارند ولی چنین اتفاقی برای آنها نیفتاده است.
از سوی دیگر دبیر کل سازمان ملل نامه صالحی سرپرست وزارت خارجه را به قسمت امور پناهندگان سازمان ملل احاله داده است که خود می تواند به معنای تقویت فرضیه تقاضای عسگری برای پناهندگی باشد.
بنابراین احتمال اینکه عسگری با پای خود به استقبال همکاری با سرویس های اسرائیلی و غربی رفته است ،به طور نسبی بیشتر است. انگیزه همکاری او مانند اکثر جاسوس- پناهنده ها می تواند مواردی چون انتقام جویی شخصی ،نجات خود و یا کمک به میهنش در راستای افشاگری علیه برنامه های مخربانه و ضد منافع ملی حاکمیت و … باشد.
اما گمانه زنی وضعیت روز ها بعد از غیب شدن عسگری سخت تر است. البته بر مبنای اطلاعاتی که هست احتمال اینکه او در اسرائیل باشد از جاهای دیگر بیشتر است . امکان اروپا هم از آمریکا بیشتر است. او به خاطر تجربه طولانی و سابقه فعالیت در محیط های مختلف امینتی و نظامی از همکاری های ایران و حزب الله لبنان گرفته بخصوص در دهه هشتاد میلادی تا پروژه ها و ساختار های دفاعی و نظامی ایران و فعالیت های برون مرزی سپاه پاسداران ، اطلاعات ارزشمندی داشت و یک کارت بازی طلایی برای غرب به حساب می آمد. بنابراین می توان حدس زد که دوران تخلیه اطلاعاتی و بازجویی از وی طول بکشد. اما می توان چند حالت را برای وضعیت کنونی وی تخمین زد. ممکن است وی نظیر موارد مشابه در حال حاضر با هویتی دیگر در حال زندگی است و انتشار خبر تایید نشده اسرائیلی ، شایعه ای برای مخفی کردن او در دنیا است تا راحت تر به زندگی خود ادامه دهد. اما حالت دیگری نیز متصور است که این خبر شایعه ای بیش نبوده و برای تست رفتار حکومت ایران، این خبر منتشر شده است. امکان قتل او توسط اسرائیل نیز بالا نیست. جاسوس- پناهنده هایی که تا کنون به اسرائیل رفته اند چون منیر دخا خلبان عراقی ، عباس حلیمی خلبان مصری و یوری لومرو از روسیه بدون مشکلی دوران بازجویی را سپری کرده و بعد آنجا را ترک گفته اند. چنین رفتاری توان موساد در جذب جاسوس ها و همکاری های اطلاعاتی با نیروهای بریده کشور های متخاصم را تضعیف می کند. تنها می توان یک حالت را تصور کرد که شرابط دشوار زندگی جاسوس – پناهنده عسگری را به ستوه آورده باشد و به همین دلیل وی دچار اصطکاک با نیروهای اسرائیلی شده و یا دست به خودکشی زده باشد.
اما در کل احتمال زنده بودن وی بیشتر است. به نظر می رسد مقامات حکومت نیز بیشتر از انکه دنبال خود عسگری باشند ، کنجکاو هستند تا ببینند چه اطلاعاتی از ناحیه وی نشت کرده است وبدترتیب عملیات بازسازی وجبران لطمات را به نحو موثری انجام دهند تا آسیب های وارد شده را حداقل سازند . به هر حال آینده روشن خواهد ساخت که عسگری دچار چه فرجامی شده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.