خاتمی و شکاف اصول گرایان

سید محمد خاتمی در واکنش به حملات اصول گرایان بر شروط خود به عنوان راه برون رفت کشور از بحران تاکید کرد و کماکان به حاکمیت هشدار داد که تنگ کردن عرصه بر او و اصلاح طلبان معتدل راه را برای عبور از نظام ، افکار آیت الله خمینی و اسلام هموار خواهد ساخت. البته وی لحن ملایم تری را در مقایسه با موضع گیری قبلی خود اختیار کرد.
موضع گیری خاتمی بازتابی بیش از حد انتظار در فضای سیاسی کشور یافت و واکنش های زیادی را چه در داخل حکومت وچه در بین نیروهای اپوزیسیون پدید آورد. در واقع سمت گیری های معطوف به رویکرد انتخاباتی خاتمی آینه ای است که می توان دسته بندی و نوع نگرش بخش های مختلف اصول گرایان را در آن مشاهده کرد. رهیافت خاتمی از همان بن بستی رنج می برد که وی در صدد رفع آن است و به نوعی بن بست در بن بست است. راه حل وی و ایستادگی روی موضعش بر نگرش و اصولی دست می گذارد که خوشایند کلیت جریان اصول گرایی نیست. تصویری که خاتمی از نظام مطلوب تصویر می کند ، از دید اصول گرایان و بخش های اصلی قدرت انحراف از نظام است . با چنین نگرشی است که کیهان بدون هر گونه پرده پوشی وی را خائن و منحرف می خواند. از این به بعد از دیدگاه حاکمیت دو ضلعی رهبران فتنه به مثلث خاتمی ، موسوی و کروبی تحول یافت. رسانه های اصول گرا و نمایندگان بخش های دولت و قوه قضائیه حکم حذف خاتمی را صادر کردند که دیگر شایستگی فعالیت در عرصه سیاسی را ندارد و حتی هشدار دادند که وی به جای تعیین شرایط باید خود را آماده محاکمه کند.
رهبری و عمده چهره های اصول گرا انتظار داشتند که وی با اعلام برائت از جنبش سبز و محکوم کردن استفاده از ظرفیت اعتراضات خیابانی ، مشوق فعالیت اصلاح طلبان در چهارچوب نهاد های قانونی و فصل الخطابی رهبری شود. وی می بایست تنور انتخابات را گرم سازد تا از عبور بخشی از بدنه حریان اصلاحات به قهر با انتخابات و مخالفت با قانون اساسی جلوگیری کند. در واقع وی می باید قرائتی ازاصلاحات را در جامعه مطرح سازد که به دنبال دوگانه کردن حاکمیت نرود و لبه تیز حملاتش متوجه اپوزیسیون و مخالفان نظام شود و نیروهای تجدید نظر طلب در جناح خط امام را هشدار دهد که بازیچه دست دشمن شده اند. در عوض وی امکان می یافت تا به صورت محدود در عرصه سیاسی نقش آفرینی کند و فراکسیونی کم شمارتر و ضعیف تر از فراکسیون اصلاح طلبان در مجلس هشتم را در انتخاباتی مهندسی شده تشکیل دهند. انتظار حاکمیت همراهی وی با تداوم وضع موجود و عمل در حاشیه بود نه اینکه خواهان تغییر وضع موجود و جایگزینی متن گردد. اصلاح طلبان در انتخاباتی باید شرکت کنند که نتیجه صندوق ها ارتباطی با رای مردم ندارد همانگونه که احمدی نژاد برنده انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اعلام شد.
ارزیابی کف خواسته های اصلاح طلبان از سوی اصول گرایان نمره مردودی گرفت و پیشنهاد خاتمی در نطفه خفه شد. او به احتمال زیاد باید تاوانی نیز پرداخت کند که ممکن است انحلال و تعطیلی بنیاد باران و تشدید محدودیت ها بر وی باشد.
پسامد موضع گیری اخیر خاتمی بر خلاف خواست اولیه وی مبنی بر تمایز گزاری بین جنبش سبز و اصلاحات ، نزدیک شدن بیشتر وی به موسوی و کروبی است.
بر خلاف تعریف خاتمی ،رهبری و بخش های اصلی قدرت هستند نه یک جریان خاص که دنبال حذف و خانه نشین کردن هر کسی هستند که روند حاکم بر مناسبات قدرت را بر نمی تابد. رهبری پذیرای انتخابات آزاد و سالم نیست و نمی پسندد فردی چون خاتمی و یا با دیدگاه مشابه در راس قوای سه گانه کشور قرار گیرد . انتخابات در جمهوری اسلامی به لحاظ ساختاری با اصول انتخابات آزاد ، منصفانه و موثر تعارض دارد و دستیابی به ظرفیت دموکراسی حداقلی و محدود آن نیز مستلزم برکناری خامنه ای از سمت رهبری است
او از فردای رهبری اش عزمش را جزم کرد که جناج چپ و در ادامه هر نیرویی که بخواهد جلوی حکمرانی مطلق وی را بگیرد، کنار بزند. وی سهمیه ناچیزی برای وابستگان به جناح چپ نظام در نظر گرفته بود . اما مقاومت آنان باعث کشمکشی در طول دو دهه گذشته شد و اوج رویارویی در جنبش سبز بوقوع پیوست.
حال رهبری می خواهد برنامه اش را به نقطه پایان نزدیک کند و هم ترتیبی اتخاذ کند که این باب بسته شود که نیروهایی در درون حکومت به نافرمانی کنترل شده در برابر وی دست بزنند و از انتخابات به عنوان ابزاری برای امتیاز گیری استفاده کنند. معیار بصیرت از نظر او همراهی تمام و عیار با منویات ولی فقیه و پذیرش سهمیه اعطایی وی در قدرت است .
البته تحقق کامل چنین آرزویی ، تصوری محال است. ویژگی های انسان ، ناتوانی حاکمیت در برقراری سرمشق تمامیت خواهی ، ذات رقابت ساز قدرت و کاهش قدرت خامنه ای در منازعات اخیر اجازه نمی دهد تا امور طابق النعل بالنعل به دلخواه سلطان پیش رود.
طرح خامنه ای اجتناب از بحرانی شدن کشور به بهانه انتخابات و در عین حال تداوم نمایش انتخاباتی برای نشان دادن مردمی بودن نظام است. از این رو چشم طمع به مشی ناپایدار و روحیه آشتی جویانه خاتمی دوخته بود تا هم کابوس انتخابات ۸۸ تکرار نشود و هم عده ای از لایه های خاکستری جامعه سرگرم بازی انتخابات گردند.
اما شرط گذاشتن خاتمی تقویت کننده رویکردی است که انتخابات را از مسیر مورد نظر حکومت دور می سازد و فضا را برای تحرک مخالفان و جان گرفتن دوباره جنبش سبز مساعد می سازد. در اصل نگرانی از خود فرایند انتخاباتی نیست بلکه استفاده از فضای انتخاباتی برای تقویت و بازسازی جنبش دموکراسی خواهی است. از این رو بخش های افراطی اصول گرایان این رویکرد را ترفند جدید تحت عنوان “عقب نشینی با حفظ تابلو ” و یا گذر از تقابل با نظام به امتیاز گیری و تعامل معنی کردند و با داستان پردازی های ذهن های مغشوش و مالیخولیای شان، موضوع را یکی از تکنیک های براندازی نرم آموزش داده شده از سوی جین چارب ، سوروس و ریچارد رورتی جلوه دادند !
رصد کردن واکنش ها به اظهارات خاتمی همچنین شکاف های موجود در بین اصول گرایان را نیز آشکار می سازد. اگرچه اکثر اصول گرایان علیه خاتمی موضع گرفتند و به قول حبیب الله عسگر اولادی مشروعیت قانونی و مردمی وی را از دست رفته قلمداد کردند ،اما نوع مواجهه آنها با هم تفاوت دارد. این تفاوت که در عین حال مبین رقابت ها و منازعات در بین اردوگاه اصول گرایان بوده و بلوک قدرت را ناپایدار ساخته است ، به نوبه خود عاملی است که اسباب نگرانی رهبری و بخش های مدافع دولت اصول گرایان را فراهم می کند که مبادا جمعی هایی از اصول گرایان در انتخابات های پیش رو از مدل جنبش سبز استفاده کنند و با لشگرکشی خیابانی طرح های افراطیون و جناح نظامی – امنیتی که مورد حمایت خامنه ای است را به هم بزنند و یا نگذارند به شکل کامل تحقق یابد.
در کنار این ترس ، اصول گرایان حامی دولت این مسئله را علاوه بر تهدید بودن ، فرصت نیز بحساب می آورند تا با اخراج کامل اصلاح طلبان و پیوند زدن هاشمی رفسنجانی به آنها ، عرصه را برای حذف و یا حاشیه ای کردن رقبای درون اردوگاه اصول گرایان آماده سازند.
اظهارات غلامحسین الهام که تاکید می کند وقتی ظرفیت کوبیدن فتنه فراهم شده است نباید با بایگانی وفراموش کردن تجربه و تسامح در برخورد ، فرصت احیا را به فتنه گران داد ،به نحو مناسبی اراده .و خواست جریان سیاسی همسوی وی را نشان می دهد. او متذکر می شود که ممکن است چهره فتنه گران کنونی سوخته باشد اما ممکن است فتنه گران از سبک جدید و آدم های جدید استفاده کنند تا به زعم او سیستم دو رهبری را در جامعه گسترش دهند . سیستمی که او در تحریفی آشکار و اتهاماتی بی پایه این چنین توصیف می کند: ” از ابتدای انقلاب تا کنون دشمن روی بسیاری از اشخاص تکیه کرده که از آن جمله می توان به آیت الله طالقانی(ره) در بحث ایجاد دو رهبری، بنی صدر، آقای منتظری، خاتمی در حوادث۱۸تیر ۷۸، و هاشمی در فتنه اخیر اشاره کرد.”
از آنجاییکه مدافعان دولت رهبران سمبولیک حنبش سبز را اخراج شده از نظام سیاسی تلقی می کنند ، لبه تیز حملات شان را متوجه رفسنجانی کرده اند که می پندارند وی بالقوه ظرفیت تحریک نیروهای اصول گرای معتدل را دارد تا در انتخابات های آینده تداوم بقای بافت کنونی حاکمیت را به چالش طلبند.
اما نکته جالب توجه حمله عده ای از جمله مصباح یزدی به مدافعان دولت احمدی نژاد به عنوان فتنه گران جدید است . یا حمله قریب به تمام نیروهای اصول گرا به اسفندیار رحیم مشایی .
به نظر می رسد خود واژه فتنه ، جبهه جدیدی را در جنگ قدرت و اختلافات هویتی بین جناح های حکومتی گشوده است! بدینترتیب بعید است که بصیرت مورد نظر رهبری در تشخیص مصادیق فتنه در کارگزاران نظام حاصل شود چون هر کدام از گروه ها می کوشد برچست فتنه را بر پیشانی رقیب نصب کند.
اما اصول گرایان معتدل که عمدتا وابسته به بخش های سنتی جناح راست هستند چون حزب موتلفه ، جامعه روحانیت مبارز تهران و گروه های ائتلاف همسو موافق حذف همه اصلاح طلبان نیستند و از فعالیت محدود آنها استقبال می کنند منتها بشرط اینکه کاملا در چهارچوب گفتمان نظام و نظریه ولایت فقیه عمل نمایند ، با نیروهای غیر خودی مرزبندی آشکار داشته باشند و مواضع تجدید نظر طلبانه وساختار شکنانه اتخاذ نکنند. در واقع توصیه عسگر اولادی بر ای این ذهنیت استوار است که به اصلاح طلبان می گوید : “دوم خردادی‌هایی که در فتنه سال ۸۸ با سران فتنه و دشمنان نظام همکاری نکردند و جرمی را مرتکب نشدند می‌توانند با تعریف یک هویت جدید اول برادری خود را با مردم و نظام اثبات کنند بعد در انتخابات آینده ادعای ارث نمایند. آن‌ها می‌توانند از بدنه خود رهبرانی را برگزینند که سابقه بی‌مهری با نظام و مردم را نداشته باشند.:”
امادر کنار این دو قطب اصلی گرایش های حاشیه ای هم هستند چون علی مطهری که پیش شرط های خاتمی را منطقی بشمار آورد و یا صفار هرندی که پاداش توبه رهبران جنبش سبز را عدم برخورد قضایی و سپری کردن باقی عمر در مسجد برای آمرزش گناهان می داند.!
البته علی لاریجانی که از سوی برخی نمایندگان هوادار دولت متهم است مذاکرات غیر مستقیمی از طریق فراکسیون اقلیت مجلس با خاتمی دارد ،نیز از موضع گیری آشکار طفره رفته است.
در مجموع اصل پیشنهاد انتخابات محور خاتمی ره به جایی نمی برد اما حاشیه های آن زاینده اتفاقاتی در صحنه سیاست است البته این اتفاقات آنگونه که برخی از سر تخیل و رمانتیسم سیاسی پنداشته اند از نوع انقلاب نیستند ، بلکه برخی از لایه های پنهان و یا نیمه پوشیده شکاف های سیاسی را روشن می سازند و در عین حال ظرفیت استفاده از فضای انتخابات به عنوان مطرح ترین رویداد سیاسی کشور را بر ملا می سازد.
منتها این ظرفیت با شرکت در انتخابات مهندسی شده ، نمایشی ، غیر موثر و نا سالم محقق نمی شود بلکه بهره جستن از انتخابات به عنوان یک تاکتیک برای فعال کردن جامعه و رونق بخشیدن به اصلاحات ساختاری و احیاء اعتراضات خیابانی قابلیت اثرگذاری مثبت را دارد. با توجه به شرایط کنونی ایران و ماهیت بسته نظام، خیابان ها پارلمان مردم هستند نه مجلس گزینش شده شورای نگهبان منتخب رهبر .
ولی اگر خاتمی بر این موضع بماند و.بر خلاف گذشته در برابر فشار ها تن به عقب نشینی ندهد ،باز می توان حداقل از وی سپاسگذار بود که دست رد بر سینه انتظار خامنه ای زد. ولی این اقدام تاثیری معنادار در تغییر توازن قوای موجود بین حکومت و ملت ندارد. حتی اگر حاکمیت شروط خاتمی را قبول کند باز حداکثر انتخابات هایی مشابه دوم خرداد و بیست و دوم خرداد خواهد بود که سرانجامش رسیدن به وضعیت انسداد کنونی است.
این مطلب در تاریخ ۳۰/۱۰/۱۳۸۹ د ر بخش فارسی سایت العربیه منتشر شد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.