دردسر “خود برتر بینی” ملی

زلزله سیاسی که در جهان عرب با تونس شروع شد ، می رود تا کل نظام های سیاسی غیر دموکراتیک منطقه را در بر گیرد. بی شک انقلاب های جدید در آغاز راه هستند و پتانسیل مثبت آنها در به ثمر رساندن دموکراسی ،فرایندی زمان بر را می طلبد. اگرچه هنوز گذار به دموکراسی در آنها نیز قطعیت نیافته است و احتمال باز تولید نظام های استبداد در قالب و قامتی دیگر هنوز منتفی نیست.
البته موج توده ای ملیونی به خیابان آمده در شهر های امان ، قاهره ، تونس ،صنعا و . ..بالاخره اراده شان را هم بر شکل و هم بر محتوی نظم های سیاسی در حال شکل گیری تحمیل می کنند.
.امواج این تاثیرات به فضای سیاسی ایران نیز سرایت خواهد کرد . منتها دامنه متغیر این تاثیرات نامعلوم است.
ملتی که بیش از صد سال است برای رسیدن به حاکمیت قانون ،الغای خودکامگی و آزادی مبارزه می کند ، در شرایطی که دیگر ملل منطقه چنین سابقه ای ندارند ، خواهی نخواهی تصور نوعی پیشگامی بر ذهنش نقش می بندد و خود را در موضعی بالا تر می بیند.
بنابراین در ذهنیت جامعه ایران هر آنچه امروز در جهان عرب در جریان است ،الهام یافته از الگوی مبارزات مردم ایران تحلیل می گردد. هم خامنه ای به عنوان نماد قدرت ، مبارزات مردم مصر و تونس را تداوم انقلاب اسلامی و به پای گسترش نظرات آیت الله خمینی می گذارد و آن را به مثابه حلقه هایی از زنجیره خاورمیانه اسلامی توصیف می کند، هم میر حسین موسوی به عنوان نمادی از مخالفان سیاسی و نیروهای مدافع تغییر ، طوفان بپا خواسته در جهان عرب را نتیجه ظهور جنبش سبز در ایران معرفی می کند!
البته در این نگرش، رد پای نوستالژی سیطره امپراطوری ایران و شکوه دوران عظمت تمدن ایرانی دیده می شود.
همچنین دم خروس رقابت بر سر رهبری جریان موسوم به بیداری اسلامی نیز قابل مشاهده است.
برخی نیز بر پایه دعوای قدیمی عرب – عجم و یا ایرانی – انیرانی پیشاپیش آیه یاس می خوانند که جماعت عرب را راهی به دموکراسی نیست! برخی دیگر نیز که صابون ولایت فقیه به تن شان خورده است ، با عینک بدبینی به تحولات جهان عرب و تحرکات اسلام گرایان می نگرند.
اما جمعی و بویژه جوانان که هنوز دل در گرو احیای جنبش سبز دارند ،امیدوارانه لحظه به لحظه رویارویی مردم و حکومت در مصر و دیگر کشور های عربی را دنبال می کنند و نوعی هم ذات پنداری با مردم معترض آن کشور ها دارند.
ملت ایران از جهاتی در مرحله توسعه یافته تری نسبت به دیگر ملل خاور میانه قرار دارد اما این مسئله بدین معنا نیست که ایران کانون هر تحولی در منطقه است. حداقل مروری بر تاریخ معاصر مصر یادآوری می کند که جامعه نخبگان و روشنفکران مصری چه لائیک و چه مذهبی نه تنها دست کمی از همتایان ایرانی شان نداشته اند بلکه در برخی موارد پیشروتر والهامبخش متفکران ایرانی نیز بوده اند .
مردم مصر زود تر از ایران بنیاد سلطنت را بر انداختند. حکومت مبارک میراث دار کودتای نظامی است که به رهبری افسران ارتش و با چاشنی ناسیونالیسم عربی بوقوع پیوست و با گذاردن تاثیری انقلابی بر جامعه مصر ، جمال عبدالناصر را بر کرسی زعامت نشاند. حرکت کنونی مردم مصر انقلاب علیه کودتایی است که شش دهه حکومت ناصریست ها بر جامعه مصر تحمیل ساخته است.
اما آنچه در متن رویداد های اخیر در جهان عرب و بطور مشخص مصر و تونس جریان دارد ، قطعا درس های مفید و عبرت آموزی برای جنبش دموکراسی خواهی در ایران دارد به شرط آنکه حس خود برتربینی و خود شیفتگی کنار گذاشته شود و با نگاهی دقیق نقاط قوت این حرکت های اجتماعی پر توان ارزیابی گردد.
این اصراری غیر منطقی است که عده ای در تحلیل هر پدیده جدید و قدیمی بکوشند تا ثابت کنند که آغاز آن از ایران بوده است ! و ما خالق تمام ابداعات مهم تاریخی بوده ایم. چنین نگرشی ضمن آنکه غیر واقعی است ،نشانگر خود شیفتگی حادی هم هست.
هیچ ملتی در دنیا از یادگیری تجارب دیگر ملل بی نیاز نیست.در خصوص مزیت ها و محاسن ویژه جامعه ایران در منطقه خاور میانه نباید جانب افراط را پیمود. تعامل مثبت بین ملل خاورمیانه که تحت سیطره حکومت های خودکامه هستند ،نیروی انفرادی هر کدام را تقویت خواهد کرد چرا که آنها اشتراکاتی با هم دارند و در مقاطعی از تاریخ در یک حوزه تمدنی قرار داشته اند. خود محور بینی و برتری طلبی مکانیزم دریافت واقعیت را مختل می سازد و همچنین استعداد دارد تا نوعی بد گمانی و سوء ظن بین مردم منطقه پدید آورد.
قطعا چنین رویکرد مخربی ، زمینه ساز خصومت و تقابل در بین جوامع خواهد شد. یکی از نتایج این اتفاق تقویت حکومت های افتدار گرا در ایجاد بحران های مصنوعی خواهد بود تا با بسیج افکار عمومی علیه ملت دیگر که به زعم آنها سودای تفاخر و ارشدیت دارد ،قدری از کمبود های های شان بکاهند و حواس مردم را از درد های اصلی منحرف سازند.
چنین نگرشی همچنین ممکن است نوعی حس تحقیر در مردمی ایجاد کند که تحرکات و شجاعت های آنها بپای دنباله روی از مردمانی دیگر گذاشته شود . چنین حالتی بسار مستعد شکل گیری رقابت منفی است .
بنابراین بهتر است برای حمایت از یک جنبش اجتماعی همسو در دیگر نقاط جهان بر فصل های مشترک تاکید شود تا اینکه صحبت از پیشگامی و آوانگاردی به میان آید. هر تجربه سیاسی و اجتماعی یک تجربه خاص و بی همانند است که در بطن خود حاوی عناصر تازه ای است. خرد حکم می کند تا این جنبه های خاص را شناسایی کرد و در شکل مناسبی از آنها استفاده نمود. کاروان تکامل بشری تا کنون بر این مسیر به جلو حرکت کرده است.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.