متن سخنرانی در تجمع ۱ اسفند ۱۳۸۹ در واشنگتن دی سی

امروز ده ها هزار زن و مرد ،پیر و جوان ایرانی با مشت های گره کرده و غریو فریاد بر سنگ فرش های خیابان ،رای ونظری را اعلام کردند که در صندوق های رای انتخابات های فرمایشی و تقلب ها و دستبرد های انتخاباتی از آنها دریغ شده بود.
امروز روز غرور و شرف ایرانیان بود. روز ترکیدن بغضی دیرینه ، روز فریاد خواستی تاریخی ،روز خروش بر علیه ظلم و جهل ،روز نافرمانی در برابر خدایان دروغین زمینی ، روز تجدید عهد با ابر انسان های مظلومی که با “شکست مرگ” جاودانه شدند ، روز غریو عظمت دلاورانی که در برابر گلوله ، باتوم ،گا ز اشک آور و دستبند ایستادند و در یک کلام روز خشم مردم ایران بر علیه غاصبان و بیدادگرانی بود که دیری است سایه شوم و ضحاک وار خود را بر آسمان جامعه ایران پهن کرده اند.
امروز نیز چون ۲۵ بهمن سید علی خامنه ای دیکتاتور مذهبی ایران آماج حملات معترضین قرار گرفت. مترلزل شدن شخصیت فردی و جایگاه حقوقی وی که علت العلل مشکلات و ستون فقرات دشمنان آزادی و حقیقت و شیفتگان قدرت انحصاری است ، گامی اساسی در گذار به دموکراسی در ایران است.
ولایت فرعونی او و خود رایی و استبداد لجام گسیخته اش سالیانی است که کام ملت و میهن را تلخ کرده است. فریاد های اعتراضی امروز نشان داد که گریز از سرنوشتی متفاوت با بن علی ، مبارک ،صدام ، محمد رضا شاه پهلوی و دیگر دیکتاتور های رو سیاه تاریخ برای او روز بروز دشوار تر می گردد.
نسیم دموکراسی در منطقه استبداد زده خاور میانه وزیدن گرفته است. ملت ایران به عنوان ملتی که پیش از همه با کشف رمز و راز نیروی ” قدرت مردم” تکاپوی دموکراسی خواهانه را آغاز کرده است ،سزاوار است زوال استبداد دینی و رویش آزادی و مردم سالاری را جشن بگیرد.
ما اینجا جمع شده ایم تا حمایت خود را از مبارزات هم میهنانمان اعلام کنیم. اگر امروز از توفیق حضور در میان انها محرومیم ، اما اماده ایم تا بگوئیم که قلب های مان با آنها است و به شوق رشادت های شان می تپد. آمده ایم تا بگوئیم که آنها تنها نیستند و هزاران ایرانی مهاجر مشتاق وطن خود را بخشی از مبارزات داخل ایران و مکمل آن می دانند.
نیروهای متفاوتی در جنبش حضور دارند این تنوع نقطه قوت جنبش هست اما برای موثر شدن نیاز دارد تا در متن رهبری جنبش بروز و نمود پیدا کند. برخی هنوز به اندیشه های آیت الله خمینی و ظرفیت ها مغفول قانون اساسی دلبسته اند اما جمعی دیگر تغییر زیر بنایی نظام سیاسی و عبور از اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی را چاره راه می دانند. به باور اینان پایه اصلی مشکلات میراث آیت الله خمینی است . کنار گذاشتن مشی وی ، حذف نظریه ولایت فقیه و جدایی نهادی و حقوقی دین و دولت گامی ضروری برای رسیدن به دموکراسی است.
قدرت جنبش در گرو حفظ این تنوع است . حفظ این تنوع مستلزم پذیرش خواست بدنه جنبش سبز و مردم به عنوان مبنای تصمیم گیری و تعیین سمت و سوی حرکت جنبش است . نمی توان حضور مردم در خیابان ها را به پای جنبش سبز گذاشت ،اما شعار های غالب آنان را از جنس این جنبش ندانست.!
آقایان موسوی و کروبی با رشادت و پایمردی شان نشان داده اند که جایگاه رفیع و نقش محوری در جنبش دارند. اما جنبش مساوی با آنان نیست. رهبری مشارکتی و متعهد به خواست بدنه چاره کار است تا بازتاب دهنده تنوع و وزن گرایشات گوناگون جنبش باشد. اجرای بی تنازل قانون اساسی و کوتاه کردن دست نظامیان و اقتدار گرایان از حکمرانی و پذیرش حقوق ملت در قانون اساسی موجود ، به معنای دموکراسی کامل و حاکمیت ملی نیست اما می تواند با تضعیف ماشین سرکوب و ایجاد آزادی های نسبی ، فرصت مناسبی برای استفاده نیروهای خواهان تغییر قانون اساسی فراهم کند.
گذار به دموکراسی فرایندی زمانبر است و عقلانیت سیاسی حکم می کند تا آن را مرحله ا ی دید. پایان فضای امنیتی و برقرار شدن نسبی آزادی ها و برگزاری انتخابات آزاد در چارچوب جمهوری اسلامی برای اصلاح طلبان پایان کار است اما این خواسته ها برای نیروهای انقلابی و ساختار شکن آغاز پایان است.
منتها فراموش نکنیم که در این روند ، توهم ،رمانتیسم سیاسی و بزرگنمایی سم مهلک هستند . واقعبینی سیاسی و برنامه ریزی محتاطانه بر اساس توانایی ها و ظرفیت های موجود موفقیت جنبش را تضمین می کند . همچنین باید مراقب بود در دام خشونت و مرگ خواهی نیفتاد. استفاده محدود و کنترل شده از نیروی قهر در مقام دفاع و عقب راندن مهاجمان سرکوبگر، خشونت نیست . اما استفاده از خشونت در مقام تهاجم و برخورد فیزیکی ابتدا به ساکن با نیروهای هوادار حکومت و ضرب و شتم آنان خارج از اصول مباراتی بی خشونت است. البته مبارزه مسالمت آمیز به منزله تسلیم و انفعال در برابر خشونت دولتی به مثابه مخرب ترین نوع خشونت نیست .
در تهران می توان یک میدان تحریر ایجاد کرد اما این اتفاق زود رخ نمی دهد. باید صبور بود و مومنانه و امید وار و با سماجت در تعقیب خواسته ها کوشید.
هموطنان ،
امروز میهن مان در شرایط خطیر و تعیین کننده ای قرار دارد. بیائید دست های مان را به یکدیگر بدهیم و با حفظ استقلال و هویت های متمایز حول سرمشق دموکراسی و “فرهنگ مشارکت” ائتلاف کنیم. باید انگاره های ایدئولوژیک ، خواست های فردی و گروهی و نگاه فرقه گرایانه را کنار گذاشت تا بنای دموکراسی در ایران استقرار یابد . بعد از ان هر گروه می تواند بر اساس پلورالیسم سیاسی در ترویج متاع سیاسی ،ایدئولوژیک و عقیدتی خو د به صورت جداگانه بکوشد اما پیش از آن باید دموکراسی را به عنوان چتر فراگیر پذیرفت. همه خانواده های سیاسی ایران اعم از جمهوری خواه ، سلطنت طلب ، مشروطه خواه ،لیبرال ، سوسیال و کمونیسم ، مذهبی و لائیک حق دارند در فرایند شکل دهی نظم سیاسی جدید در رقابتی منصفانه و سازنده شرکت کنند ، اما نهایتا نظر مردم به عنوان داور نهایی تعیین خواهد کرد که جنبه شکلی دموکراسی چه خواهد شد. ایران معادل و مساوی با هیچ گرایش سیاسی و ایدئولوژیک نیست. شیعه ،سنی ، مسیحی ،یهودی ،بهائی ،خدا ناباور و فرق مختلف عرفانی همان قدر مستحق برخورداری از حقوق شهروندی هستند که هموطنان فارس ، ترک ،کرد ، لر ، عرب ،بلوچ و ترکمن هستند. ترجمان عملی “ایران برای همه ایرانیان” دموکراسی مبتنی بر نگرش غیر ایدئولوژیک ، تکثر گرا و اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
در پایان درود می فرستم به روان پاک صانع ژاله که جسم زنده و مرده اش توامان آماج یورش حرامیان واقع شد و محمد مختاری جوان مظلومی که به آرزویش رسید و ایستاده مرد.
آنها به معنای واقعی شهید بودند چون هم مرگ شان شاهدی بود بر قساوت و درنده خویی حاکمان و هم دزدیدن و مصادره جنازه آنها گواهی بود بر شدت دروغ پردازی و نفاق مدعیان دروغین اخلاق و دیانت.
خون های به نا حق ریخته شده آنان چون دیگر سرو قامتان تاریخ معاصر ایران ، طبل سرخی است که نوای زندگی سعادتمند را به صدا در می آورد. امروز هر نعمتی که داریم و میدان مبارزه گشوده است مدیون دلاوری های بی باکانه مردان و زنانی هستیم که دست رد بر سینه تسلیم و زانو زدن در پای اربابان قدرت زدند . آنانی که سینه های شان در خیابان ها گلوله آجین شد و یا در پشت دیوار های ستبر زندان ها با بند ” ترازوی عدالت” ستم گران به دار آویخته شدند و یا در برابر جوخه های مرگ سینه سپر کردند. آری “این عاشق ترین زندگان ” آموزگار هایی هستند که درس شرافت و رستگاری را به ما می آموزند و نهال مبارزه را تنومند تر می سازند.
این اصل تخلف نا پذیر تاریخ است که از سقوط حکومت متکی به زور عریان و فاقد مقبولیت مردمی گریزی نیست. بر سر نیزه شاید بتوان چند صباحی تکیه زد اما قطعا بر آن نمی توان نشست.
به امید حضور در بزمگاه سقوط دیکتاتوری و بر افراشتن پرچم دموکراسی در ایران
زنده باد آزادی

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.