سرنوشت عجیب خاتمی

در بین هیاهو ی مفسد فی الارض خواندن موسوی ، کروبی و خاتمی در مجلس و تقاضای اعدام آنها از سوی نیروهای افراطی اصول گرایان عجیب ترین نکته، حمله به خاتمی است. محدودیت ها بر علیه وی نیز گسترش یافته ولی تا کنون به حد موسوی و کروبی نرسیده است. وی نقش خاصی در جنبش سبز تا کنون ایفا نکرده است و همواره نیز کوشیده تا در عین حمایت مرز بندی اش با این جنبش را حفظ کند. از سوی دیگر خاتمی پس از تعیین شروط اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس نهم ، از صحنه سیاست غایب شده است . وی در فراخوان برای راهپیمایی ۲۵ بهمن ماه هیچ مشارکتی نداشت و تا کنون نیز پیرامون آن سکوت کرده است. طبع و منش سیاسی خاتمی اصلا سازگاری با اعتراضات خیابانی وشعار های رادیکال سر داده شده در ۲۵ بهمن ندارد. وی از این زاویه همواره مورد انتقاد برخی از نیروهای دموکراسی خواه بوده است که اهل ایستادگی نیست و در شرایط بحرانی ترجیح می دهد تا در صحنه حاضر نباشد . خاتمی در تمامی موضع گیری هایش پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری دهم بر پایبندی به اصول انقلاب ،نظام ، امام و رهبری تاکید کرده است. راه حل مورد نظر وی عمل در چارچوب های قانونی و اصلاحات پارلمانتاریستی است. از این رو با تعیین شروطی کوشید تا راه وسطی بین مطالبات نیروهای خواهان تغییر و حفظ نظام سیاسی بگشاید. البته مزیت این راه حل برای جناح چپ و خط امام و تثبیت موقعیت آنها در شکاف دولت – ملت نیز در گزینش این رویکرد نقش دارد.
تهاجم جدید حاکمیت نشان از اراده جدی برای حذف کامل وی از نظام سیاسی دارد . در این میان بعید است ملاحظات شخصی و اصرار وی بر نمایش چهره معتدل تر و مقید به چارچوب های نظام کارساز افتد و باعث شود تا از دایره خشم و غضب نظام بیرون بیاید.
اتخاذ رویکرد انتخابات محور خاتمی هم از سوی برخی گرایش های رادیکال اصلاح طلب با انتقاد مواجه شد و به عنوان عملی محافظه کارانه و بی حاصل مورد نکوهش قرار گرفت و هم زمینه حمله شدید بخش های مختلف اصول گرایان را فراهم ساخت. بنظر می رسد راس هرم قدرت تعیین شروطی چون آزادی زندانیان سیاسی ،احزاب و مطبوعات و انتخابات آزاد و سالم را حرکتی در راستای تقویت مخالفان ارزیابی کرده است.
در حالی که اصول گرایان انتظار داشتند تا خاتمی رهبری جریان بازگشت به نظام را در بین جنبش سبز و اصلاح طلبان بر عهده بگیرد و مانع از عبور آنها از مرز های نظام شود. برائت از موسوی و کروبی و تاکید بر پیروی از رهبری حداقل هایی بودند تا خاتمی بتواند در ساختار حکومت و چارچوب نظام سیاست ورزی کند.
بدینترتیب اصرار خاتمی برای گشودن راه سوم و پیوند زدن مطالبات نیروهای خواهان تغییر با تبعیت از امام ، رهبری و رعایت موازین قانونی نظام ره به جایی نبرد. اینک وی علی رغم تفاوت های فاحش ،با مشی موسوی و کروبی به ناچار هم سرنوشت شده است.
البته وی در حوزه نظری و تئوریک دیدگاه های مترقی تری از کروبی و موسوی دارد و غلظت روشنفکرانه دیدگاه هایش بیشتر است اما در میدان عمل و ایستادگی بر مواضع به میزان چشم گیری از آنها عقب تر است.
جدا از تفاوت در دیدگاه و مشرب سیاسی ،خلق و خوی خاتمی بگونه ای نیست که کشش حضور در منازعات سیاسی سنگین و حرکت های رادیکال سیاسی را داشته باشد. وی اگرچه در خرداد ۷۶ حمایت اغلب نیروهای تحول خواه و بویژه جوانان را در پشت سر خود داشت ولی به تدریج مشی سازش کارانه ،مذبذب و غیر قاطع وی باعث ریزش برخی از نیروهای حامی اش شد . عقب نشینی های پی در پی وی و عدول از شروطی که خود تعیین کرده بود مانند لوایح “افزایش اختیارات رئیس جمهوری” و “اصلاح قانون انتخابات ” و همچنین برگزاری ” انتخابات فرمایشی مجلس هفتم ” عوامل اصلی رویگردانی از خاتمی بودند.
مرداد ۱۳۷۹ آغاز راه متفاوت جنبش دانشجویی از پویش سیاسی خاتمی بود که در آخرین حضور وی در بین دانشجویان در سال ۱۳۸۳ به اوج تقابل رسید . اما سال های بعد و سخت گیری دولت احمدی نژاد در دانشگاه ها سبب شد تا فاصله ها کاهش یابد ولی هیچگاه اکثریت دانشجویان با مواضع سیاسی خاتمی همراهی نکردند.
سمت و وسوی ساختار شکنانه شعار های معترضان در ۲۵ بهمن ماه و واکنش خشم آلود جناح های حکومتی نسبت به خاتمی نشان داد که “عبور از خاتمی” از یک سو و “حذف خاتمی ” از سوی دیگر سیاست ورزی مطلوب و مورد نظر مرد “عبای شکلاتی پوش” اصلاح طلبان را به بن بست رسانده است. به نظر می رسد در فضای کنونی سیاسی ایران از قطبی شدن گریزی نیست. شاید اگر فضای سیاسی کشور رمانتیک و فانتزی بود ، خاتمی می توانست موفق شود.
نقل یک روایت تاریخی به روشن شدن جایگاه خاتمی در میدان سیاست کمک می کند . وقتی سردار سپه آن روز و رضا شاه سال های بعد در صدد افزایش قدرت خود با جلوس بر مسند رئیس الوزرایی د رسال ۱۳۰۲ بود ،برخی از نمایندگان مجلس برای جلوگیری از قدرت یافتن سردار سپه میرزا حسن خان مستوفی الممالک معروف به آقا را برای نخست وزیری پیشنهاد می کردند ولی مدرس موافق قوام السلطنه بود و استدلال می کرد آقا بسیار مرد محترم وشریفی است ولی مانند شمشیر مرصع نشان است که به هنگام بزم به کار می آید ، اما برای توقف رضا خان نیاز به شمشیری است که در میدان رزم کارایی داشته باشد و قوام السلطنه چنین خصوصیتی دارد.
در کل ویژگی های شخصیتی خاتمی که بیشتر به مسائل فرهنگی علاقمند است به وی مجال نمی دهد تا در فضای تقابل و رویارویی سنگین سیاسی نقش آفرینی کند. اما مقاومت وی در برابر پذیرش خواست های حاکمیت و بخصوص رهبری باعث شد تا همان فرجامی را پیدا کند که می کوشید با کند روی و اعتدال به آن دچار نگردد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.