راز شکوفایی ” قدرت مردم”

قدرت مردم و توان آن برای تغییر یکی از مهمترین و شناخته ترین مفاهیم سیاسی دردوران معاصر است. این مفهوم که بازتاب دهنده یک واقعیت عینی بوده و نیرویی تعیین کننده در معادلات اجتماعی را کشف کرده است پس از انقلاب های آمریکا و فرانسه وارد تاریخ و صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی شد. تا پیش از آن مهارت جنگی ، جنگ آوران ورزیده وسلحشور ،دسیسه چینی ،منابع مالی مکفی و استفاده از ادوات نظامی پیشرفته روش های سرنگونی نظام سیاسی و یا تغییر حکومت ها بودند.
قبل از آن در مخیله رویا پرداز ترین افراد هم نمی گنجید که اجتماع فراگیر مردمان عادی و وحدت آنها حول خواستی مشترک می تواند منجر به دگرگونی های عمیق سیاسی شود. البته در این انقلاب ها به دلیل استفاده از نیروی نظامی و ابزار قهر آمیز در کنار خروش فرا گیر توده های ناراضی ، مفهوم قدرت مردم به شکل کامل شکوفا نشد .
نهضت ضد آپارتاید آفریقای جنوبی در سال ۱۹۸۵ این قوت و توان را برجسته تر کرد اما به دلیل بهره برداری از نیروی نظامی توسط برخی از پشتیبانان جنبش باز پیروزی مردم صرفا متکی به اراده و عمل مسالمت آمیز آنان نبود .
انقلاب زرد فیلیپین در سال ۱۹۸۶ برای نخستین بار گونه جدیدی از انقلاب های غیر خشونت آمیز را خلق کرد. این رویداد دوران ساز تاثیرات فرا جغرافیایی پیدا نمود و الهامبخش سری انقلاب های سال ۱۹۸۹ علیه حکومت های تمامیت خواه وابسته به بلوک شرق در اروپا شد. تجمیع توان فردی مردم غیر مسلح که با عزم تغییر و عدم استفاده از خشونت پا به میدان گذاشته بودند چونان سیل بنیان افکنی پایه های امارات حکومت های ضد مردمی را فرو ریخت. از آن به بعد تا کنون ” قدرت مردم ” جلوه های گوناگونی داشته است و آخرین نمود آن در حاور میانه جاری است تا موج چهارم دموکراسی در دنیا را شکل دهد.
در ادامه مطلب تلاش می شود تا توضیح داده شود که چگونه و در چه شرایطی ” قدرت مردم” خلق می گردد.
قطعا این نیروی قدرتمند در هر شرایطی قابل دسترسی نیست. نخست محتاج زمینه های مساعد ساختاری و پیش نیاز ها است. سپس روش ها و بستر مناسبی را می طلبد تا بروز یابد.
وجود شکاف عمیق بین ظرفیت نهاد های موجود وخواست فراگیر عمومی شرط لازم است. تا زمانی که نارضایتی عمیق و ناامیدی گسترده از حل مشکلات و رسیدن به مطالبات از طریق راه های عادی و نهاد های حکومتی وجود نداشته باشد نمی توان عصیان توده ها و سرازیر شدن سیل اعتراضات مردمی به خیابان ها را به نظاره نشست. تضاد عمیق و آشتی ناپذیر بین حکومت و ساختار های رسمی ، ناگزیر خیابان ها را به صحنه تعیین سرنوشت تبدیل می کند. بسته شدن تمامی مجاری رسمی وقانونی به روی تحولات و دهن کجی اصحاب قدرت به تقاضاهای افکار عمومی و انباشته شدن مطالبات ، جامعه را به سمت انفجار خشم عمومی سوق می دهد.
همانگونه که مارکس می گوید : ” قدرت اجتماعی ، یعنی نیروی تولید چند برابر گشته که از همکاری مشروط به تقسیم کار افراد مختلف بوجود می آید” ،قدرت مردم از کنار هم گرفتن افراد و متحد شدن آنها حول خواستی مشترک ، صریح و با حداقل تفسیر بوجود می آید.
وقتی مبارزه با ظلم و بیداد گری ، توقف خودکامگی ، تلاش برای رسیدن به عدالت اجتماعی و جلو بردن دموکراسی در رویه های جاری و استفاده از ظرفیت های قانونی به بن بست می رسد ، آنگاه آتشفشان نیروی مردم فعال می شود. در غیاب ساز و کار های متعارف حل منازعات و به بن بست رسیدن راهکار های پارلمانتاریستی عرصه برای خلق فشار اجتماعی مهیا می گردد. از این مرحله به بعد موفقیت و نیک فرجامی انفجار خشم و قهر مردم مستلزم استفاده درست از این نیرو است.
نیروی مردم برخاسته از جمع شدن فرد ها و ترکیب قوه قهر آنان است که یک قهر جمعی به مثابه قهری فشرده و توفنده را می آفریند. این نیروی لایزال توان عقب راندن نیروهای سرکوب گر را دارد. تمرکز نیروهای شرطی ضرروی برای خلق قدرت مردم هست. حرکت های پراکنده و غیر متمرکز در یک محدوده جغرافیایی معین ناتوان از ایجاد این نیروی شگرف هست.
در شرایطی که توان سرکوب حکومت بالا است و جمع کردن همه معترضین در یک جا ریسک هزینه زیاد دارد می توان چند نقطه را مشخص کرد اما دامنه این عدم تمرکز محدود است. گسترش عدم تمرکز به نقاط بسیار باعث اتلاف نیرو می شود. همانقدر که این پراکندگی قابلیت فرسوده شدن نیروهای سرکوب گر را دارد به همان اندازه خود مردم را نیز در دسته های کوچک متفرق می کند و توان آنها را فرسایش می دهد. وقتی نگاه های مصمم مردم با یکدیگر تقاطع پیدا می نماید و متوجه حضور یکدیگر می شوند ،میل آنها به مبارزه افزایش پیدا می کند.
جمع شدن توده های زیاد از مردم نیروی جمعی را خلق می کند که از جمع جبری و حسابی نیروهای فردی آنها بیشتر است. این خصلت که سینرژی نامیده می شود باعث هم افزایی و تاثیر متقابل عزم نافرمانی و عصیانگری در برابر ظلم و بی عدالتی می گردد. وقتی سایه افراد در هم می افتد و انبوهی از انسان های با اراده را مشاهده می کنند ، ترس در آنها فرو می ریزد و آماده پاکبازی و شوق بیشتر برای شکست نیروهای مخالف می شوند.
به میزانی که ترس معترضین رنگ می بازد ،وحشت و هراس در نیروهای حکومتی ازدیاد می یابد. انبوه نیروها، بذر های تردید و تمرد از فرمان نیروهای مافوق را در بخش های فرو دست و قاعده هرم سرکوب افزایش می دهد. از سوی دیگر حجم گسترده معترضین می تواند نیروهای خشونت طلب دولتی را محاصره کند. این محاصره مدنی قادر است شریان حیاتی ماشین سرکوب را قطع نماید.
انتخاب یک مسیر طولانی و دعوت مردم برای حضور در آن و یا دعوت برای نمایش نا رضایتی بدون تعیین مسیر مشخص نیروی مردم را در مسیر های کم بازده هدر می سازد. فقط در شرایطی که اطمینان وجود دارد شمار جمعیت مورد انتظار امکان پوشش مسیر طولانی مثل میدان امام حسین تا انقلاب را دارا است ،آنگاه می توان از چنین آکسیونی استفاده کرد.
البته مسیر متمرکز لزوما به معنای حضور در یک مکان نیست بلکه می توان مسیر های متفاوتی را انتخاب کرد که به یک مقصد برسند. به عنوان مثال می شود منزل میر حسین موسوی به عنوان محل نهایی را در نظر گرفت. آنگاه می توان چهار مسیر از جنوب ، شرق ،شمال وغرب برای رسیدن تعیین کرد. در این حالت مردمی که از هر طرف سرازیر می شدند با د رنظر گرفتن فاصله محل استقرار تا منزل مهندس موسوی هم مقیاسی برای پیشروی و موفقیت پیدا می کنند و هم با جمع شدن در یک محل نیرویی را خلق می نمایند و قدرت خود شان را به رخ حکومت و هم جهانیان می کشند.
توان جمعی افراد شرکت کننده در تظاهرات روح جمعی را پدید می آورد که چونان زبانه آتش کاخ بیداد را شعله ور می سازد . این روح جمعی با برخورد و در هم تنیده شدن افراد به منزله ذرات به هم چسبیده بروز و ظهور پیدا می کند. وقتی صف ها فشرده می شود و هر فرد نفس همراه خود را حس می کند واز آن روحیه می گیرد ،آنگاه برقی از این “کل به هم پیوسته” ساطع می شود که اراده سرکوب حکومتیان را متزلزل ساخته و لرزه ای اساسی بر اندام حاکمان می اندازد. این نقطه آنجاییست که شک و دودلی امکان تصمیم گیری درست را از اصحاب قدرت سلب می نماید . راهپیمایی معترضین آفریقای جنوبی در بزرگداشت جان باختگان جنبش لغو آپارتاید به مناسبت روز جهانی حذف تبعیضات نژادی در سال ۱۹۸۵ نمونه موفقی از خلق ” نیروی مردم” است. آنها در صفوفی فشرده و منظم به صورت گروهی حرکت کردند و نفش مهمی در پیروزی جنبش ایفا نمودند. بنابراین تمرکز ، خصلت گروهی و خلق” قهر جمعی” ویژگی های ضروری برای ظهور قدرت مردم هستند. در شرایط خاص ایران این ویژگی ها می توانند با تمرکز در ۴-۳ نقطه ای که بیشترین ظرفیت برای حضور معترضین و مخالفین را دارند ، تحقق یابند.
عنصر مهم دیگر وجود اقتدار و اتوریته در جمع است که افراد از سر رضایت و داوطلبانه از فرامین آن پیروی کنند. در اصل به یک رهبری مشروع نیاز هست. این رهبری لزوما حالت فردی ندارد بلکه می تواند به صورت جمعی باشد یا از هسته های مختلفی تشکیل شده باشد. اما آنان باید از مشروعیت و مقبولیت لازم برای اطمینان بدنه برخورداربوده و . هم توانایی و کارآمدی مناسبی نیز داشته باشند . این مرجع اقتدار نقش فرماندهی و مغز اندام توده همبسته معترضین را تشکیل می دهد . در غیاب چنین مرکزی ، تجمعات و گرد همایی مردم دچارتشتت و بی نظمی می شود و عناصر نقوذی دشمن و حکومت و یا موج سواران و پوپولیست ها براحتی می توانند حرکت را بسمت بیراهه هدایت کنند. بنابراین وجود افراد و هسته های هدایت کننده ضرروی است .
وجود اراده و امید در بین افراد شرکت کننده درکنش جمعی دیگر مولفه مهم است. در هم تابیدن برق اراده های مصمم ، شدت سینرژی و هم افزایی نیروها را افزایش می دهد.
سرانجام بهره مندی مناسب از دانش و فنون روش های مبارزاتی مسالمت آمیز و کنش جمعی نقشی کلیدی در موفقیت بازی می کند. به خصوص کسانی که در جایگاه رهبری قرار می گیرند ، نیاز دارند تا به میزان مطلوبی از دانسته ها و آموزه های فناوری اشکال مبارزاتی بی خشونت و روش های سازماندهی مطلع باشند. چنین قابلیت و مهارتی آنان را برای هدایت موفقیت حرکت مجهز می کند. اثر گذاری تعداد کمتری از افراد با دانش و برخوردار از مهارت های مبارزات مردمی به مراتب بیشتر از جمع افزون تر اما با آگاهی های کم تر از این مهارت ها است.
لذا در اینجا کیفیت بر کمیت برتری دارد. در اصل این مهارت ها به همراه وجود اراده که خود مستلزم اعتقاد به حقانیت و درستی حرکت است ، باعث می شود تا جمع مردم معترض به یک جمعیت فعال بدل شود . این فعال گرایی به صورت چشمگیری قدرت و توان جمعی را افزایش می دهد. به عنوان مثال جمعیت طرفداران مبارک چندان کمتر از مخالفان وی در قاهره نبودند اما آن چیزی که باعث شکست مبارک شد ، فعال بودن نیروهای مدافع انقلاب و تغییرات دموکراسی محور بود که نیرو های رقیب شان را از میدان بدر کرد.
اما عامل مهم شکل گیری تجمعات بزرگ، وجود هسته اولیه است. این هسته نقش بسیار مهمی در تکوین قدرت مردم دارد. این هسته می تواند جمعی از افراد سلحشور و با ایمان باشد که با برخورداری از مهارت های سازماندهی و فنون مبارزاتی بی خشونت بدون آنکه پروای هزینه داشته باشند با استفاده از اصل غافلگیری بخشی از زمین مبارزه را در اختیار می گیرند. در ابتدا آنها با برخورد محکم با نیروهای نظامی ، انتظامی و امنیتی با استفاده از روش های ابتکاری می توانند زنجیره های نیروهای دولتی را شکسته و هسته اولیه تجمع را شکل بدهند. در وهله بعد پیوستن امواج مردمی به آنان باعث عقب نشینی نیروهای دولتی می گردد . نیروی مردم آنها را محاصره می کند و هر چه قدر بر تعداد مردم افزوده شود ،کمر بند محاصره بر نیروهای سرکوب گر تنگ تر می گردد. نمونه جالب این کار را فعالان جنبش زنان در خرداد سال ۱۳۸۴ د رمقابل دانشگاه تهران انجام دادند که در حرکتی غافلگیرانه توانستند بخشی از زمین سر در دانشگاه تهران را از آن خود کنند و با تحمل ناسزاها و باتوم های نیروهای انتظامی فضا را برای شکستن محاصره آنها مستعد کردند و سپس با پیوستن دیگر افراد توانستند اولین تجمع مستقل خود را برگزار کنند. البته این حرکت در قیاس با نمونه های جهانی ، عملی کوچک بود ولی می تواند الگوی مناسبی برای استفاده باشد.
در مجموع خلق ” قدرت مردم” دقایق و نقاط ظریف زیادی دارد و بروز آن در هر جامعه فرق می کند و بشدت وابسته به محیط و فرهنگ حوزه عمل است اما نکاتی که برشمرده شد اصولی هستند که بدون رعایت آنها نمی توان اعجاز انفجار نیروی اراده ملت و خرد شدن قامت خودکامگی و استبداد را به تماشا نشست.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.