صحنه متغیر سیاست ایران؛ آرایش تازه اصولگرایان؟

اتفاقات و موضعگیری های اخیر در اردوگاه اصولگرایان، حاوی علائم جدیدی است که طلیعه شکل گیری آرایشی تازه در بخش مسلط ساخت قدرت را نمایان می سازد.
اظهارات حبیب الله عسگر اولادی، دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری، مبنی بر توصیه رهبر جمهوری اسلامی به ارائه لیست واحد از اصولگرایان در انتخابات و ناخشنودی او از توزیع منابع مالی توسط هواداران رئیس جمهوری در شهرستان ها از جمله اظهاراتی است که می تواند نشانه هایی از این تغییرات را آشکار سازد.
اظهارات احمد توکلی، نماینده مجلس، در خصوص ضرورت جدی شدن قوه نظارتی مجلس خبرگان و همچنین اعمال نظارت مردم بر این مجلس از طریق علنی شدن مفاد سخنان و مذاکرات اعضاء خبرگان و فاش کردن سخنان انتقادی امام جمعه اصفهان و محی الدین حائری شیرازی در اجلاس اخیر خبرگان در کنار هشدار محمد رضا باهنر در خصوص شکل گیری فتنه جدید و ابراز نارضایتی مراجع و روحانیون برجسته از دولت محمود احمدی نژاد و بخصوص سیاست های فرهنگی اش، موارد قابل اعتنای دیگری است که در کنار هم این تصور را تقویت می سازند که دسته بندی های داخل اصولگرایان در حال تغییر است.
بستر این تحولات انتخابات مجلس نهم است که در جریان آن، هر کدام از گروه ها با فعالیت های انتخاباتی زود هنگام می کوشند تا سهم بیشتری از کرسی های مجلس را در اختیار بگیرند.
اگرچه اصولگرایان از ابتدا سیمای منسجم و یکپارچه ای نداشتند و از تنوع و تکثر برخوردار بودند، اما شکل گیری این جریان بیش از آنکه مبتنی بر روندی از پایین به بالا باشد محصول اراده ای بالادستی برای از میدان به در کردن اصلاح طلبان و نزدیکان به اکبر هاشمی رفسنجانی از بخش های انتخابی حکومت بود.
رهبر جمهوری اسلامی با تشویق نیروهای مختلف وابسته به جناح راست و حامیانش به اتحاد کوشید تا یک جبهه سیاسی از عناصر وفادار و مخالف اصلاحات سیاسی تشکیل دهد تا در انتخابات مهندسی شده به تبلیغ افراد مورد نظر بپردازند.
اما تضادها و ناهمگونی های موجود مجال زیادی به موفقیت اتحاد و رسیدن به لیست مشترک نداد. شکل گیری جنبش سبز باعث شد تا وحدت و اتخاذ موضع مشترک دراصولگرایان و دعوت همه آنان به نمایش بصیرت با جدیت بیشتری از سوی آیت الله خامنه ای دنبال شود، اما این دعوت با اجابت کامل همه جناح ها همراه نشد تا تذکر به “نخبگان بی بصیرت” ترجیع بند سخنان آیت الله خامنه ای در ۱۸ ماه گذشته باشد.
خیزش مجدد اعتراضات پس از شروع موج چهارم دموکراسی در منطقه خاورمیانه و نگرانی از سرایت انقلاب مصر و تونس به ایران، بخش های مختلف اصولگرایان را علی رغم همه اختلافات و تمایزها در ضدیت با معترضین و آنچه حاکمیت ” فتنه” می نامد، متحد کرد.
از این رو، حرکتی که پس از نشست معروف به ” پاستور” پیرامون وحدت اصولگرایان در انتخابات آتی مجلس آغاز شده بود شتاب گرفت؛ ولی اصرار نزدیکان رئیس جمهوری بر مکتب ایران اسلامی و بروز گرایشی متمایز خیلی زود پایه های وحدت را به لرزه در آورد.
با این حال، به نظر می رسد که علت اصلی عدم توافق، در توزیع و تقسیم کرسی های مجلس است. محمود احمدی نژاد انتظار دارد تا حداقل اکثریت مجلس نهم از مخالفان وی نباشند و بحران کنونی روابط دولت و مجلس پایان یابد.
اما بخش های دیگر اصولگرایان می خواهند ضمن مهار گسترش قدرت نیروهای مدافع دولت، موقعیت خود در بلوک قدرت را ارتقاء دهند.
از این رو، طرفداران محمود احمدی نژاد منتقدان اصولگرای خود را متهم به همراهی با فتنه گران می کنند و از سوی دیگر مخالفان دولت نیز مرتب نسبت به خطر فتنه جدید هشدار می دهند.
در آرایش جدید نیروهای اصولگرا، سه دسته کلی قابل تشخیص است: نخست، نیروهای راست سنتی که مرکب از تشکل هایی چون جامعتین، حزب موتلفه، ائتلاف تشکل های پیرو خط امام و رهبری و بازاری های حکومتی هستند. چهره های شاخص این جریان مراجع تقلیدی چون مکارم شیرازی، جوادی آملی، صافی گلپایگانی و شخصیت هایی از جمله محمد رضا مهدوی کنی، مجتبی تهرانی، برادران لاریجانی، محمود شاهرودی ، علی اکبر ناطق نوری، قربانعلی دری نجف آبادی،امامی کاشانی، علی مطهری، محمدرضا باهنر و حبیب الله عسگر اولادی هستند.
نیروهای حاشیه ای چون محمد باقر قالیباف و محسن رضایی که تمایل دارند خود را فراجناحی واصولگرای اصلاح طلب معرفی کنند نیز به این گروه نزدیک شده و با آن اتحاد استراتژیک برقرار کرده اند.
دسته دوم طرفداران آیت الله خامنه ای و نیروهای اصلی تحت امر وی هستند. لازم به توضیح است که همه نیروهای اصولگرا از فرامین رهبر جمهوری اسلامی تبعیت می کنند، ولی درعین حال همپوشانی کامل با مواضع وی ندارند.
این دسته شامل حواریون رهبری از جمله جبهه ولاء، نیروهای رسمی سپاه و بسیج، نیروهای اطلاعاتی، لباس شخصی ها،هیئت های مذهبی حکومتی است.
افراد شاخص این جریان مراجع تقلیدی چون علوی گرگانی، نوری همدانی، جعفر سبحانی و کسانی چون سید احمد خاتمی، محمد یزدی، احمد جنتی، محمد تقی مصباح یزدی، غلامعلی حدادعادل، علی اکبر ولایتی، سعید جلیلی، عزیز جعفری، محمد باقر ذوالقدر، حسین تائب، اصغر حجازی، رحیم صفوی، محمد رضا نقدی، غلامحسین محسنی اژه ای و…است.
حلقه نزدیک به احمدی نژاد دسته سوم است. این جریان پایگاه اجتماعی مشخصی در جامعه ندارد و متکی به گروه های قدیمی نیست. موجودیتش وابسته به موقعیتش در تصدی دولت و پشتیبانی رهبر جمهوری اسلامی است. امکان عمل مستقل از آیت الله خامنه ای برای آنان دشوار است. این جریان به رویکرد پوپولیستی و حرکت توده ای اقبال داشته و توجه چندانی به تشکیلات سازی ندارد. چهره های شاخص این جریان اسفندیار رحیمی مشایی، رحیمی، بقایی و مجتبی هاشمی ثمره هستند.
در کنار این دسته بندی ها، روحانیت جناح راست در هفته های اخیر و بخصوص پس از نشست جامعه مدرسین به سمت وحدت بیشتر حرکت کرده است.
در حال حاضر همه آنان بر ضرورت وحدت عمل در قالب طیفی از محمد تقی مصباح یزدی گرفته تا علی اکبر ناطق نوری تاکید دارند. این روند سمت و سوی تقابل و مخالفت با جریان مدافع محمود احمدی نژاد دارد.
از این رو با توجه به کشمکش های موجود بعید است که اصولگرایان بتوانند در حالت طبیعی به وحدت برسند. در چنین فضایی است که توصیه آیت الله خامنه ای مبنی بر تشکیل لیست واحد قابل فهم می شود.
در عین حال، به نظر می رسد دلیلی که از سوی وی اعلام شده، علت اصلی فراخواندن به وحدت نباشد؛ زیرا اصلاح طلبان تا کنون تمایلی برای شرکت در انتخابات مجلس نشان نداده اند و شروط مورد نظر محمد خاتمی نیز با تعریف حاکمیت ازانتخابات تطبیق نمی کند.
از سوی دیگر تردید های جدی وجود دارد که مشارکت انتخاباتی اصلاح طلبان با حمایت اکثریت نیروهای خواهان تغییر در جامعه مواجه شود. حتی به فرض عبور از این چالش ها، بعید است که چهره های اصلی و شناخته شده اصلاح طلبان از فیلتر شورای نگهبان بگذرند.
سخنگوی شورای نگهبان صراحتا اعلام کرده شرط تعیین صلاحیت، محکومیت فتنه گران است. اصلاح طلبان حتی اگر از این مانع نیز رد شوند، نمی توانند مانع “انتخابات مهندسی شده” بشوند و تقلب های گسترده چون انتخابات سال ۸۸ مجال پیروزی به آنها نمی دهد.
بنابراین، اصلاح طلبان که از دید رهبر نظام لقب “نخبگان مردود شده” را دریافت کرده اند، موقعیت ضعیفی در انتخابات پیش رو دارند.
این احتمال وجود دارد که آیت الله خامنه ای با ترساندن اصولگرایان از اصلاح طلبان، بخواهد زمینه وحدت اجباری آنها را فراهم سازد. برخی از تجارب پیشین نشان داده است که ارائه لیست واحد تحمیلی از بالا به نفع محمود احمدی نژاد تمام شده است، اما این بار نتیجه می تواند چنین نباشد زیرا مزیت جریان هوادار دولت در رقابتی شدن انتخابات بین اصولگرایان است تا با طرح مباحث جنجالی مشایی در جامعه، بهره بردن از منابع و امکانات دولت و منحرف کردن انتخابات از روند طبیعی بر رقبای هم طیف پیشی بگیرد.
اظهارات فرمانده سپاه صاحب الامر قزوین مبنی بر ضرورت هوشیاری در برابر جریان منحرف که در پی پیوند خوردن با فتنه گران است، نشان می دهد که سپاه نسبت به حلقه محمود احمدی نژاد حساسیتی منفی دارد.
این عامل به همراه بالا گرفتن آتش اختلافات روحانیت و دولت این فرضیه را تقویت می سازد که رهبری به دنبال تکرار تجربه انتخابات مجلس هشتم است تا اکثریت مجلس از نیروهای اصلی وابسته به وی تشکیل بشوند و از تعداد نمایندگانی که همراهی کامل ندارند کاسته شود تا هم توسعه طلبی محمود احمدی نژاد کنترل گردد و هم ماجراهایی شبیه مصوبه وقف دانشگاه آزاد پیش نیاید.
توازن بخشی و مهار دو جریان راست سنتی و طرفداران دولت محمود احمدی نژاد بیشترین منفعت را به رهبر جمهوری اسلامی می رساند وهم جنبش سبز و نیروهای مخالف فرصت پیدا نخواهند کرد تا از شکاف های برآمده از رقابت اصولگرایان استفاده کنند.
اگر اراده رهبری نتواند بحران منازعات داخلی اصولگرایان را حل کند، آن گاه شدت یافتن رقابت و کشمکش بین گروه های مدافع حکومت، اقتدار نظام را بیشتر متزلزل ساخته و چالش جدی برای آیت الله خامنه ای ایجاد کند .
اگر وی از منتقدان دولت پشتیبانی کند، آن گاه ممکن است طرفداران آقای احمدی نژاد تمایل پیدا کنند تا بیشتر شعارهای باب پسند نیروهای مستقل و منتقد جامعه را مطرح کنند. اگر بخواهد کماکان سیاست حمایتی از دولت را ادامه دهد، فاصله روحانیت و جریان راست سنتی با وی بیشتر شده و فرصت تحرک برای اکبر هاشمی رفسنجانی نیز مهیا می شود.
البته هنوز زمان زیادی به انتخابات مانده است و باید در انتظار ماند که دید رویدادهای پیش رو چه تاثیری در برنامه های کنونی و سمت گیری بخش های مختلف اصولگرایان خواهد گذاشت.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.