بعضی وقت ها آدم تا درستی باوری را به صورت ملموس تجربه نکند اعتقاد و موافقت نظری اش عمق نمی یابد و در ژرفای ذهنش ریشه نمی دواند. شجاعت و دفاع جانانه بهاره هدایت از حق اعتراض مسالمت آمیز در راهپیمایی برای آزادی اکبر گنجی از زندان در تابستان ۱۳۸۴ و ایستادگی در برابر خشونت نیروهای انتظامی ، پیوند زنانگی وشجاعت را برای من عینیت بخشید. البته پیش از آن روایت های شیر زنان زیادی را در اسطوره های ملی و خارجی ، تاریخ کشور مان و شخصیت های مذهبی خوانده بودم . در دوران اصلاحات نیز شهامت و بی پروایی آرمان گرایانه افرادی چون شیرین عبادی ،نرگس محمدی ، اعظم طالقانی ، مهدیه محمدی ،فاطمه حقیقت جو، فریبا داوودی مهاجر ، سیمین بهبهانی ،نوشین احمدی خراسانی ،پروین اردلان و دیگر فعالان سیاسی – اجتماعی زن را نیز دیده بودم .
اما برای اولین بار پس از رویت رفتار مصمم بانوی مبارز زندان اوین در عقب راندن نیروهای سرکوب گر، ذهنیت” مرد سالارانه” پیوند شجاعت و مردانگی در اندیشه من به طور کامل فرو ریخت.
به “در هم آمیختگی” و یا معادل بودن زنانگی با “محافظه کاری” و مرتبه پایین تر “ریسک پذیری” هیچگاه اعتقاد نداشتم و از همان دوران نوجوانی تکلیفم را با سنت دیرپایی که زن را “ضعیفه” می خواند روشن کرده و وقعی به آن نمی نهادم.
شهامت ، قدرت و توانایی را میدانی گشوده برای هر دو جنس می دیدم که هر کدام به فراخور استعداد ، همت و تربیت می توانند سهمی در خور داشته باشد و . فضیلت و برتری ذاتی برای مردان د ر نبرد با ترس قائل نبودم. اما در میدان آمار ، مرد ها را به طور نسبی شجاع تر می پنداشتم.
آن روز بلوغ نگاه فرا جنسیتی من به مقوله شجاعت و بی باکی بود و با همه وجودم حس کردم که دختری هست که من در برابر شجاعتش کم می آورم.
این درک برایم بی سابقه بود .عمدتا در صحنه هایی که رو درروی استبداد قرار گرفته بودم هماوردی در جمع حاضر برای خود در نهراسیدن ندیده بودم ولی بهاره هدایت این تصور کاذب را در من از بین برد. شاد شدم که جنبش دانشجویی بانویی شجاع را یافته است که می تواند نقشی ارزشمند در توازن بخشی جنسیتی و تشویق دانشجویان دختر به مشارکت بیشتر ایفا کند.
.بهاره هدایت به این انتظار و توقع پاسخی نیکو داد و با عملکرد درخشانش ثابت کرد که شایستگی اعتماد دانشجویان را داشته است. پایبندی وی به آرمان های دانشجویی ،رعایت پرنسیب ها و آداب سلوک مبارزه سیاسی و سازش ناپذیری در برابر عمله استبداد دینی وی را آماج کینه شب پرستان حقیقت ستیز قرار داد. اما او در مصاف با سینه چاکان ولایت جور و تزویر نیز سربلند بیرون آمد و با تحمل هزینه های سنگین زندان، حسرت هر گونه تزلزل را بر دل آنان گذاشت.
اگر چه تفاوت و تمایز بین” مردانگی” و” زنانگی ” وجود دارد ولی بسیاری از تفاوت هایی که در فرهنگ و تصور غالب جامعه ما بدیهی و همیشگی به نظر می رسند در واقع ناشی از نوع خاص فرایند های اجتماعی شدن و پرورش زنان و مردان در قالب های از پیش تعیین شده در سرمشق پدرسالار و روایت مطلوب تاریخ مذکر است.
حقیقت و اصالتی در این نقش ها نیست و اعتبار بالذات ندارند بلکه در بردارنده برداشت ویژه ای از سامان اجتماعی هستند که تحت شرایط خاصی در بستر تاریخ پدید آمده است.
در برخی از پیکار های اجتماعی افرادی هستند که با عمل شان و رفتار شان حرکت را جلو می برند و نیرو های اجتماعی را بسیج می کنند. بهاره هدایت نیز از جمله افرادی هست که عشقش به ملت و حقیقت و تلاش خستگی ناپذیرش برای طلوع آفتاب آزادی بر میهن و پایان بخشی به تبعیضات جنسیتی ، قدرت و صلابت زن ایرانی را نمایان ساخته و احترام و منزلت برای زنان و دانشجویان ایرانی خلق می کند.
او با درایت و انصاف هیچگاه از مسیر واقعبینی ، اعتدال و بینش اصولی خارج نگشت و نخواست برابری مرد و زن به بیراهه” برتری طلبی” زنان و یا دامن زدن به خصومت به بین مرد و زن تنزل یابد.
گذراندن سه نوروز پیاپی در غربت زندان و تحمل حبس طولانی بدون مرخصی تاوان عزم مصمم وی در بر نتافتن “دانشگاه مطیع و منقاد” حکومت ولایی و الگوی جنسیتی مورد نظر نظام سیاسی است.
او و دیگر فعالان حقوق زن در ایران انکار عملی تصور غیر انسانی و نا عادلانه ای هستند که زن را در جایگاه فرو تر “جنس دوم ” می نشاند و نقش اصلی زن را در درون خانه تعریف می کند.
امیدوارم فروردین ۹۰ آخرین سالی باشد که بهاره هدایت تولدش را دور از حضور گرم همسر در پشت میله های زندان جشن می گیرد. باشد که جشن تولد آتی وی با سقوط دیکتاتور همراه گشته و قدوم زاد روز بهاره بر ” بهار آزادی وطن” جای گیرد.
روز های خرم و خوب آینده مرهون پاکبازی ها و دلاوری های افرادی چون بهاره هدایت و دیگر فعالان دانشجویی و زنان مبارز است که برای سعادت مردم و عدالت جنسیتی از آسایش و رفاه خود گذشته اند.
با دامن گستر شدن پرتو های پر فروغ آزادی و کرامت انسانی بر فردای نه چندان دور جامعه ایران ، ارزش مقاومت و پایداری کنونی مبارزان راه رهایی و آزادی معلوم می شود. عیار گوهر سختی هایی که اینک او و همسرش در ظلمت زمانه تحمل می کنند ، در روشنی ایران آزاد و عاری از استبداد معلوم خواهد شد.
درباره نویسنده
در سال۱۳۵۲ در خانوادهای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگیام. به ورزش، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفهای را از نوجوانی شروع کردم. در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسیترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزهها و آرزوهایم بخشید. ادامه...-
نوشتههای تازه
دستهها
آخرین دیدگاهها
اطلاعات